در دیپلماسی انقلاب، منافع ملی محور بود
بخش دوم ( نهضت خارج از کشور و ارتباط با سایر گروههای اپوزیسیون )
گفت و گو با محمد توسلی
روزنامه سازندگی(مریم گنجی)
مورخ ۱۵ شهریور ماه ۱۳۹۸
ارتباط با سازمان مجاهدین خلق، روی آوردن شاخه خارج نهضت به مبارزه مخفی و مسلحانه در شرایط اختناق و انسداد در دهه چهل، دورههای آموزش نظامی اعضای نهضت و مبارزان در مصر و مهمتر از همه مذاکرات سران نهضت آزادی در آستانه انقلاب با آمریکا است که از سوی اعضای نهضت با عنوان دیپلماسی انقلاب از آن یاد شده است و ابراهیم یزدی در همه این فعالیتها نقش موثر و تعیین کننده ای داشته از جمله فعالیتهای حساس و مجادله انگیز نهضت آزادی پیش از انقلاب است. در سالهای اخیر گروههای اپوزیسیون خارج از کشور برای توجیه ارتباط و حمایت جوییهای خود از کشورهای خارجی به ویژه آمریکا تلاش کرده اند مشابهت جوییهایی میان تلاش خود و پیشینه تاریخی نهضت آزادی در ارتباط با قدرتهای خارجی صورت دهند. در ماههای اخیر این تلاشها شدت و گسترهی بیشتری پیدا کرده و مجادلات و اتهامات جدیدی را متوجه نهضت آزادی ایران کرده است. در دومین سالگرد درگذشت دکتر ابراهیم یزدی دبیرکل فقید نهضت آزادی گفتگویی با مهندس محمد توسلی، دبیرکل نهضت آزادی ایران در مورد این مشابهت جوییها داشته ایم. خوانندگان علاقمند میتوانند در خاطرات ابراهیم یزدی و محمد توسلی در مورد دورهها و فعالیتهای مجادله انگیز نهضت آزادی روایت و خاطرات مفصل این دو را بخوانند.
*با توجه به فشارها و محدودیتهای اعضای اصلی نهضت آزادی و مبارزان انقلابی درون کشور و ابتکارعمل شاخهی خارج از کشور نهضت آزادی در این ارتباطها، آنچه اهمیت پیدا میکند این است که آیا شاخهی داخلی نهضت آزادی بهویژه اعضای شاخص آن همچون مهندس بازرگان و آیتالله طالقانی نسبت به این مراودات آگاهی داشتند؟ ارتباط شاخهی خارج نهضت با داخل چگونه بود؟ آیا تأییدات خاصی نسبت به این حرکتها وجود داشت یا کاملاً مستقل عمل میکردند؟
در بهمن سال ۴۱ در آستانهی انقلاب شاه و مردم، سران نهضت آزادی و ردههای بعدی آن بازداشت شدند. در سالهای ۴۲-۴۳ فعالیت نهضت در داخل امکانپذیر نبود و رهبران و اعضای آن در زندان بودند. بنابراین امکان ارتباط با داخل کشور وجود نداشت. نکتهی دیگر این است که اعضای خارج از کشور کسانی مثل دکتر چمران، دکتر یزدی، به نوعی دکتر شریعتی و خود من که مهر ۴۱ به خارج رفتم، به لحاظ فردی، اجتماعی و سیاسی شخصیت شکلگرفتهای داشتند و در کارهای خود در خارج از کشور، هیچ وقت با داخل مشورت نمیکردند. خود من وقتی به اروپا رفتم با ارزیابی شرایط آنجا و با توجه به حضور و تأثیرگذاری حزب توده احساس کردم باید انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا پایهگذاری شود. در آمریکا همان سال در دانشگاه ایلینوی، دکتر مهدی بهادرینژاد، هماهنگ با دکتر یزدی و دکتر چمران و با همکاری جمعی از دانشجویان مسلمان کشور های اسلامی «انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا و آمریکا» را پایهگذاری کردند. این تصمیمات کاملاً خودجوش بود و متناسب با شرایط آنجا اتخاذ شده و هیچگونه ارتباط خاصی با داخل کشور نداشت. تصمیمات در مورد ارتباط با آموزشهای نظامی هم کاملاً خودجوش بود. این افراد با بسته شدن فضای سیاسی در داخل کشور احساس مسئولیت میکردند. یکی از دوستان که برای حضور در صوتالعرب قصد داشت به مصر برود در داخل ایران با مهندس بازرگان مشورت کرده بود و ایشان با تأکید بر تأثیر رسانهها در آگاهیبخشی و با توجه به بسته شدن فضای سیاسی داخل، انتقال اخبار و اطلاعات از رسانههای خارجی به داخل را مفید ارزیابی کرده بودند. اما در مورد کار مسلحانه مهندس بازرگان جواب مثبت نداده بود هرچند برخی دیگر از اعضا مثل آقای احمد صدرحاجسیدجوادی مخالفتی نداشتند. کار اعضای شاخهی خارج کاملاً خودجوش بود و هیچ دستوری از داخل نگرفته بودند. با ضوابط خود جلو رفتند و با همان ضوابط هم پروژه را متوقف کردند.
*ارتباط نیروهای نهضت آزادی با دیگر نیروهای انقلابی همچون مجاهدین خلق که در مصر، لبنان و فلسطین حضور داشتند، چگونه بود؟
وقتی سازمان مجاهدین خلق در سال ۵۰ اعلام موجودیت کرد، تمام جنبش اجتماعی ایران با نگاه اسلامی از آنها حمایت کردند. نه تنها اعضای نهضت آزادی و طیف روشنفکران دینی بلکه طیف اسلام سنتی مثل هیئتهای مؤتلفه، مدرسهی رفاه و روحانیت مبارز همه به شدت از مجاهدین دفاع میکردند و بسیاری هزینههای سنگینی برای این حمایت پرداختند. هاشمی رفسنجانی کمکهای مالی بسیاری به آنها کرد و وقتی لو رفت ایستادگی کرد. زمانیکه مهندس سحابی برای کمک به زندانیان به صادق قطبزاده نامه نوشتند، هاشمی رفسنجانی هم در حمایت از مجاهدین به آیتالله خمینی نامه نوشت. من حامل نامهها بودم که به صندوق پستی قطبزاده که ساواک آن را زیر نظر داشت، فرستاده شد. خود من در مهر ۵۰ بازداشت شدم، متعاقب آن مهندس سحابی و هاشمی رفسنجانی در ارتباط با کمک به مجاهدین بازداشت شدند. مهندس سحابی ۱۱ سال حکم گرفت. هاشمی رفسنجانی با روحیهای که داشت اعتراف نکرد و ششماهه آزاد شد. خود من هم یک سال در زندان بودم. طبیعی است که دوستان ما در خارج از کشور هم احساس مسئولیت کردند که باید صدای جنبش اجتماعی جدید را منعکس کنند. نشریهی «پیام مجاهد» در سال ۵۰ تحتعنوان ارگان نهضت آزادی ایران خارج از کشور پایهگذاری شد. این اولین بار بود که نهضت آزادی در خارج از کشور یک ارگان داشت. به عنوان یک وظیفهی ملی و اجتماعی اعضای نهضت آزادی هم از حرکتی که داخل ایران ایجاد امید کرده و همه از آن حمایت میکردند، پشتیبانی کردند و اخبار آن را منعکس میکردند. اما بهتدریج که نشریات داخلی سازمان به خارج از کشور در لبنان رفت و زمانی که مجاهدین انتظار داشتند اعضای نهضت ناشر نشریات آنها باشند، زاویه و اختلاف ایجاد شد. بهخصوص در لبنان که چمران مستقر بود و رفتوآمد داشت، آمادگی انتشار این نشریات را نداشتند و همچنین نقد محتوایی و اصولی نسبت به برخی مواضع ایدئولوژیک آنها داشتند. به خاطر ندارم که گروههای دیگر به مصر رفته باشند، هرچند با فلسطین ارتباط داشتند بنابراین در سوریه و لبنان و گاه در اردن بودند اما کار آموزشی مستقلی در ارتباط با دوستان ما نداشتند.
تأکید کردید که انتخاب مصر به خاطر رویکرد ملی و اسلامی ناصر بود ولی با توجه به رویکرد و سیاستهای ضدایرانی کشورهای عربی بهویژه دولت ناصر و تأکید اعضای نهضت آزادی بر سویههای مذهبی و ملی چرا شاخهی خارج نهضت آزادی برای آموزشهای نظامی و تربیت نیروهای انقلابی مصر را برگزید؟ آیا ماهیت ضدایرانی حکومت ناصر بر این مراودات سایه نینداخت؟
در نگاه کلان جهانی و منطقهای عبدالناصر به عنوان قهرمان ملی و نماد ناسیونالیسم عرب شناخته شده بود. ارتباط او با نهضت ملی ایران خوب بود و خود را پیرو مصدق میدانست. بین کشورهای آن زمان کدام کشور نزدیکتر از مصر بود که اعضای نهضت بتوانند برای صرف دریافت آموزش نظامی آنجا را انتخاب کنند؟ کمک مالی به نهضت از سوی مصر در آن زمان در حد دو سه هزار دلار بود. برخی جاها در مورد کمک مالی ۱۰ هزار دلاری بحثهایی مطرح شده است ولی دکتر یزدی توضیح دادهاند که اینطور نبود. اعضای نهضت در مصر زندگی بسیار ساده ای داشتند که در خاطرات دکتر یزدی به تفصیل آمده است. درواقع نوعی خودسازی و سادهزیستی بود. بحث کمک مالی اصلاً مطرح نبود. هدف این بود که از امکانات آنها برای آموزش استفاده شود. آشنایی با برخی فنون که در مبارزات انقلابی و مخفی لازم بود. آموزشها نشان میداد که افسران مصری در این زمینه تجربه دارند. برخی آموزشها را خود چمران و برخی دیگر از این آموزشها را سرهنگهای مصری به ما میدادند که کاملاً معلوم بود باتجربه و بسیار کارآمد هستند. این انتخاب در راستای منافع ملی صورت گرفته بود. در عمل هم وقتی انتظاراتی از سوی دولت مصر مطرح شد ایستادگی کردند و پروژه متوقف شد. ما در هر مرحلهای باید تقوای اجتماعی داشته باشیم و توجه کنیم که هدف وسیله را توجیه نمیکند. درحالیکه برای مارکسیستها این مسئله توجیه شده است که از هر وسیلهای در راستای هدف خود استفاده کنند. اگر کسانی با درنظر گرفتن منافع ملی برای تقویت جنبش اجتماعی تلاش کنند قاعدتاً کسی با آنها مخالفت نمیکند. نه اینکه تیشه به ریشهی منافع ملی بزنند. نهضت آزادی ایران و رهبران آن در داخل کشور پایگاه و زمینهی اجتماعی و چند دهه سابقهی فعالیت داشتند. جریان کوری نبودند که بخواهد چنین اقداماتی صورت دهد. در تحلیل کلان اجتماعی، بهعنوان وظیفهی اجتماعی و با توجه به ظرفیتهای داخل چنین تصمیمی گرفته شد.
ادامه دارد…