دلنوشته فاطمه صدر عاملی همسر سید محمد صادق طباطبایی درباره دکتر ابراهیم یزدی
وقتی دو سال پیش برای برنامه های درگذشت زودهنگام صادق آمدید، گمان نمیکردم اندکی بعد با خبر فقدان شما روبرو شوم. فقدانی برای ما، برای دوستان و برای جامعه مدنی و تمام ایران. برادر عزیز، هنوز لذت تفاسیر ناب قرآنی شما را که با جان و دل می نوشیدیم در وجودمان تازه است و چه خوش لحظه ای بود وقتی برای اولین بار تفسیر علمی “مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقیان” را در تفسیر شما دیدم. آقای دکتر، خوب یادم هست که صادق چه شگفتانه کتاب “مبانی ژنتیک مولکولی” شما را می خواند و چه شرح مفصلی بر آن در اطلاعات به چاپ رساند. همراه سالهای سال، انگار همین دیروز بود که برای طرح برخی دغدغه های جوانان مسلمان در عصر حاضر خدمتتان رسیدم و مثل تمام همنشینی های قبل، از شنیدن سخنانتان سیراب شدم. چقدر در ملاقات ها با شما احساس صمیمیت می کردیم و چقدر این آخری سفارش کردید حتما در مورد صادق خاطرات را جمع آوری کنیم، و ما غافل از شاهین قضا می خواستیم اولین نفر شما باشید تا از خیلی قبل تر از ١١٨ روز نوفلوشاتو، تا خیلی بعد تر از ٢۵٧ روز بازرگان بگویید.
راستی آقای دکتر، چقدر این مسئله انتقال پیکرتان طول کشیده است و چقدر این مسئله، روزهای فوت صادق را یادم آورده است که او نیز باید برای تدفین از آلمان به ایران منتقل می شد.
بگذریم؛ سخن کوتاه کنم، دوست قدیمی، هنوز چیزی نگذشته، چقدر جایتان خالی است، چقدر مسافران پرواز انقلاب، سفری دیگر می کنند و چقدر مثل همیشه و هنوز ناگهان زود دیر می شود. امیدوارم همسر محترمتان تسلیت من و فرزندانم غزاله و عدنان را پذیرا باشند، در پایان، دعای ما بدرقه راهتان، خدا نگهدارتان و سلاممان را برسانید به صادقِ یاران.
فاطمه صدر عاملی ، همسر سید محمد صادق طباطبایی