دو روى سکه مشارکت
رضا خجسته رحیمى
اگرچه اکنون چند ماهى تا آغاز تبلیغات انتخاباتى کاندیداها براى رقابت بر سر کرسى یک نفره ریاست جمهورى باقى است، اما شرایط سیاسى و اجتماعى ایران گروه ها و احزاب سیاسى را به تعجیلى سیاسى براى حضور در عرصه رقابت انتخاباتى فراخوانده است. روز گذشته اما این ابراهیم یزدى دبیرکل نهضت آزادى بود که آمادگى خود را براى حضور در عرصه انتخابات آینده اعلام کرد و به جمع حاضران در این عرصه پیوست. اکنون ابراهیم یزدى سیاستمدارى که براى ۱۰ سال بر صندلى دبیرکلى نهضت آزادى نشسته، به همراه هوادارانش مى خواهد بداند که آیا ساختار حقوقى و حقیقى قدرت در ایران با تائید صلاحیت وى بازگشت یک حزب اپوزیسیون به جایگاه پوزیسیون را ممکن خواهد ساخت یا نه (؟) با این حال اگرچه احزاب اصلاح طلب هر کدام متمایل به تائید صلاحیت کاندیداى خود هستند و علاوه بر نهضت آزادى که مى خواهد دبیرکل خود را در لباس رقابت انتخاباتى ببیند، جبهه مشارکت هم در اندیشه تائید صلاحیت کاندیداى خود است، سکه انتخابات یک رویه دیگر نیز دارد. اصلاح طلبان چه در جایگاه پوزیسیون و چه در مقام اپوزیسیون از حاکمان مى خواهند که شرایط را براى برگزارى یک انتخابات آزاد فراهم آورند و پیش شرط خود براى حضور در عرصه انتخابات را نیز تائید صلاحیت کاندیداهایشان اعلام مى کنند اما این داستان همچنان که گفته شد تنها یک روى سکه انتخابات است. بدین ترتیب اگر از یک سو احزاب به دنبال کسب رضایتى نسبت به عملکرد حاکمیت هستند از سوى دیگر این مردم هستند که باید رضایت خود را نسبت به عملکرد و هویت احزاب حاضر در عرصه انتخابات اعلام کنند تا سرانجام یک کاندیدا بتواند بر تک صندلى ریاست جمهورى بنشیند. کاندیداهاى اصلاح طلب انتخاباتى آزاد را مى خواهند و ایرانیان تحول خواه نیز کاندیدایى آزادیخواه را. کاندیداها از شوراى نگهبان مى خواهند که تکلیف خود را با تائید صلاحیت روشن کند و ایرانیان نیز از کاندیداها مى خواهند که صلاحیت خود را به آنها اثبات نمایند. بدین ترتیب غیرمنطقى است اگر یک کاندیداى اصلاح طلب که مى خواهد در صورت تائید صلاحیت از سوى حاکمیت، صلاحیتش از سوى راى دهندگان تحول خواه نیز تائید شود، تنها به گفت وگو با بالانشینان قدرت بپردازد و از پایین نشینان غافل بماند. ابراهیم یزدى اکنون کاندیداى اپوزیسیونى قانونى در داخل کشور است و مصطفى معین کاندیداى یک پوزیسیون تحول خواه در قدرت؛ همچنان که ولایتى، لاریجانى و یا احمدى نژاد نیز با همراهى اصولگرایان به میدان خواهند آمد. نه توقع مى رود که معین در چارچوب هاى مدنظر ولایتى با مخاطبانش سخن بگوید و نه توقع مى رود که ابراهیم یزدى مبتنى بر ساختار ذهنى معین و احزاب حامى اش سخن بگوید که آنها هر یک باید نمایندگى بخشى از بدنه اجتماعى در ایران را عهده دار شوند. یکى کاندیداى پوزیسیون اصولگرا است و دیگرى کاندیداى پوزیسیون اصلاح طلب و سومى نیز نامزد اپوزیسیون تحول خواه است. به این ترتیب کاندیداى ریاست جمهورى در شرایطى که فضاى ایران به سمت حزبى شدن حرکت مى کند و حتى اصولگرایان نیز کمیته اى منتخب براى انتخاب کاندیداى نهایى خود را تشکیل داده اند باید که مخاطبان سیاسى خود را بشناسد و همگام و همراه با آنها سخن بگوید. اگر على لاریجانى در دسته هاى سینه زنى حاضر مى شود و تاکید دارد که مى خواهد به میزان ۴۰ درصد قدرت خرید مردم را بالا ببرد، در حقیقت از میان آراى انتخاباتى موجود مخاطبان خود را در انتخابات آینده مشخص کرده است. اصلاح طلبان نیز باید به صورتى مشخص برنامه ها و تضمین هاى خود را به مخاطبانشان اعلام کنند، البته اگر مى خواهند مخاطبانى متعهد به خود داشته باشند. این روزها چه اپوزیسیون تحول خواه و چه پوزیسیون اصلاح طلب تاکید مى کنند که مردم به صحنه بیایند و دوگانگى ساختار حقیقى قدرت در ایران را تداوم بخشند اما پاسخى به این پرسش نمى دهند که برنامه شان براى عملیاتى شدن همین خواسته چیست و چگونه عمل خواهند کرد تا تدارکاتچى نباشند. اصلاح طلبان چه در پوزیسیون و چه اپوزیسیون مى گویند باید انتخابات، آزاد باشد تا مشارکت حداکثرى مردم تحقق یابد اما آیا این کافى است؟ نیم نگاهى که به عقب بیندازیم انتخابات شوراى شهرى را مى بینیم که اگرچه کاملاً آزاد بود اما مشارکتى حداکثرى را به دنبال نداشت. بدین ترتیب انتخابات آزاد اگرچه براى مشارکت حداکثرى لازم است، اما کافى نیست. اصلاح طلبان اکنون باید بیندیشند به اقداماتى که در صورت تحقق شرایط براى انتخابات آزاد، وقوع مشارکتى حداکثرى را نیز ممکن سازد، اگرچه چنین اندیشه اى آنها را با پیچ وخم هایى نیز در یخبندان سیاست روبه رو خواهد کرد