رای گزینشی یا رای به تمامی اعضای لیست؟
منتشر شده در مجله چراغ روشن
رد صلاحیت گستردهٔ کاندیداهای اصلاحطلب و موارد دیگری که در جریان انتخابات سال گذشتهی مجلس رخ داد (از جمله پیام سیدمحمد خاتمی)، دست به دست هم دادند تا آن انتخابات اوج نمود فرهنگ انتخاباتیِ مدرن اصلاحطلبان تهران در رای به «تمامی افراد» لیست باشد. اما در انتخابات قبلی شوراها هم بیش از هر لیست دیگر، این لیست اصلاحطلبان بود که بصورت لیستی و آن هم به تمامی اعضای لیست رای دریافت کرد؛ هرچند میزان این آرای منسجم – که از حدود ۱۰۰ هزار رای فراتر نرفت – برای کسب اکثریت شورا کافی نبود. نمودار پایین آرای ۶۱ نفر اول آن انتخابات به تفکیک لیستهای برتر انتخاباتی را نشان میدهد. علیرغم اینکه نُه نفر از ده نفر اول آن انتخابات در لیست اصلاحطلبان نبودند، لیست اصلاحطلبان تنها لیستی بود که تمام اعضایش در بین ۶۰ نفر برتر قرار گرفتند. نکته جالب این است که به استثنای مسجدجامعی، آرای ۳۰ عضو دیگر لیست اصلاحطلبان نزدیک هم بود و به همین دلیل در رتبهبندی پشت سر هم قرار گرفتند. (در نمودار، به رنگ سبز که نشانگر کاندیداهای اصلاحطلب است توجه کنید.)
اینبار اما همان مردمی که شرایط تحمیلی انتخابات مجلس را درک میکردند، متوجه شرایط مناسب انتخابات شورا که در سایهٔ تایید صلاحیت بیشتر و متنوعتر کاندیداها به ایجاد شده بود بودهاند. از همین روی، انتظار افکار عمومی این بود که لیست نهایی، با مکانیزمهای شفاف گزینش شود؛ شرطی که میتوانست بهرهمندی از رای منسجم و مسئولانهٔ حامیان به «تمامی اعضای» لیست را تضمین کند. اما در شرایطی که این بار اصولگرایان نیز بر انسجام حامیان خود افزودهاند (با توجه به تجربهٔ انتخابات اخیر مجلس)، بدنهٔ اصلاحطلبان با این پرسش مواجه هستند که واکنش مناسب به تشکیل لیست غیرشفاف چه باید باشد؟ آیا همچنان دادن رای به تمامی اعضای لیست واکنش مناسبی است؟ یا آنکه بهتر است هر فرد یا گروهی به طور مستقل دست به ترمیم گزینشی لیست رسمی اصلاحطلبان بزند (رای گزینشی) ولو آنکه چنین کاری ریسک شکست سنگین اصلاحطلبان در تهران را افزایش دهد؟ برای واشکافی تاثیر هر یک از این دو رفتار، بعنوان یک مطالعه موردی، تاثیر مدل رایدادن حامیان اصلاحطلبان درانتخابات شوراهای چهارم را در انتخاب شهردار بررسی میکنیم.
در ماجرای انتخاب شهردار (و نیز ریاست شورا در سالهای دوم تا چهارم)، اصلاحطلبان فقط با اختلاف ۱-۲ رای مغلوب شدند. اگرچه رای غیرمتعهدانه و غیرتشکیلاتی الهه راستگو عامل اصلی این شکست بود (عاملی که این بار و به دلیل الزام امضای میثاقنامه توسط کاندیداها غیرمحتمل خواهد بود)، اما با وجود چرخش راستگو، حتی اندکی انسجام بیشتر در رای به «تمامی» اعضای لیست آن انتخابات نیز میتوانست مانع از شکست اصلاحطلبان شود. نمودار آرا نشان میدهد که کافی بود نفرات لیست که نهایتاً در رتبههای ۳۲ تا ۳۹ قرار گرفتند، فقط و فقط شانزده هزار رای بیشتر و به همان اندازه رای اصلاحطلبانی که نهایتاً در بازه ۲۴-۲۸ قرار گرفتند، بیاورند تا اکثریت قاطع شورا در اختیار اصلاحطلبان قرار میگرفت و دوران شهرداری قالیباف همان چهار سال پیش به اتمام میرسید. از این منظر، رای لیستی قابل دفاع بوده است.
اما از منظر دیگر، میتوان استدلال کرد که در آن انتخابات و ناظر به هدف عزل قالیباف، لزومی به رای به تمامی لیست نبود؛ بلکه رای منسجم به اکثریت این لیست نیز کفایت میکرد. به عنوان مثال، کمی انسجام بیشتر برای رای به همان اصلاحطلبانی که نهایتاً در رتبههای ۳۲ تا ۳۹ قرار گرفتند، برای رسیدن به اکثریتِ ۲۱ نفره و هدفِ عزل قالیباف کافی بود و دیگر نیازی به رای دادن به ده نفر باقیمانده اصلاحطلبان که در رتبههای ۴۱ به بعد قرار گرفتند، نبود. در عین حال، چنین الگوی رایدهی پیام ناخشنودی از نحوه چینش لیست را نیز به متولیان تنظیم لیست میفرستاد.
اگر چه چنین استدلالی روی کاغذ جذاب به نظر میرسد، اما توفیق رویکرد گزینشی فقط و فقط زمانی ممکن است که یک اجماع سراسری در بدنهٔ حامیان بر سر گزینههای نامناسب لیست صورت پذیرد. چرا که در غیر این حالت، اگر هر فرد یا گروهی بطور مستقل روی نام تعدادی از اعضای لیست خط تیره بکشد، آنگاه چه بسا هر کدام از اعضای لیست از سوی بخشی از رایدهندگان حذف شود و در نتیجه رای تمامی اعضای لیست افت کند و اصولگرایانِ منسجم بتوانند اکثریت شورا را همچنان حفظ کنند. بنظر میرسد تحقق شرط اجماع سراسری حتی با در نظر گرفتن قدرت سازماندهی شبکههای گسترده ولی متکثر مجازی، غیر ممکن است. توجه کنیم که در چنین شرایطی، حتی رای ندادن به ۲-۳ نفر از لیست هم ممکن است منجر به حذف نصف بیشتر کاندیداهای اصلاحطلب و از دست دادن اکثریت شورای شهر شود.