رشد فرقهگرایی در تندروها
گفتوگو با مهدی معتمدیمهر/عضو دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران
روزنامه آسمان آبی
مورخ ۱۰ بهمن ۱۳۹۶
طرحهای نومحافظهکاران علیه روحانی تا اینجا از توفیق زیادی برخوردار نبوده است. سیاست شفافسازی بودجه در اینباره آنان را به میزان زیادی ناکام گذاشته است. حالا آنان با توجه به اینکه پایه رأی آنها و همچنین رأی معیشتگرایان واکنش جدیای نشان ندادهاند، چه واکنشی نشان خواهند داد؟ آیا کماکان با توجه به منافع اقتصادی خود، صندوقهای رأی را حفظ خواهند کرد یا وجه ایدئولوژیک خود را غلیظتر خواهند کرد؟ این سوالها در گفتوگو با معتمدیمهر، پژوهشگر و فعال سیاسی، بررسی شده است.
پس از انتخابات، آرای معیشتی دنبالهرو نومحافظهکاران نشد. از این پس استراتژی تندروها دربرابر پایه رأی و آرای معیشتی چه خواهد بود؟
سخن اول آن که در انتخابات ۹۶ تنها جریان تندرو و اصولگرایان نبودند که چنین رأیی به آقای رئیسی دادند. درواقع، تمامیت جریان راست پشت سر او قرار گرفت. جریانی هم بود که براساس نیازهای معیشتی به آقای رئیسی رأی داده بود و بخشی هم کسانی بودند که با اصل نظام چندان موافق نبودند و میخواستند، بر اساس تحلیلی، با رأی به او نظام را با چالش ساختاری مواجه کنند. این پایگاه رای از انتخابات ۷۶ به اینسو همواره وجود داشته است. طبیعی بود این پایگاه رأی متکثر و ناهمگون، فرماندهی واحد را نخواهد پذیرفت. در اعتراضات اخیر هم گرچه بهطور مشخصی این اتفاقات با ایجاد جرقه در مشهد و با ابتکار عمل جریان تندرو آغاز شد، اما مدیریت حرکت در دست آنان باقی نماند و شعارها به سرعت بهسمت ساختارشکنی سوق پیدا کردند؛ آقای علمالهدی در همان روز اول اعتراضات دی ماه مطرح کردند که قرار نبود این دست از شعارها بیان شود. پس آقایان قرار داشتهاند که شعارهای دیگری داده شود. در صداوسیما هم بر حق مردم در بخش اقتصادی تاکید میشد؛ زیرا این سنخ مطالبات علیه دولت قلمداد میشد. فراتر از این را اغتشاش تلقی کردند. این جناح مدام در حال ریزش است و از این جهت، تغییرات عمدهای از سال ۷۶ به این سو داشته است. این جریان، جریانی منسجم و واحد نیست که بتواند رفتار واحدی از خودش نشان بدهد. بخشی از جریان محافظهکار، نهادهایی در سیستم رسمی هستند که اتفاقا من به تغییر رفتار عقلانی آنان خوشبین هستم؛ از جمله این نهادها میتوان از سپاه نام برد که در برابر یک وضعیت تازه قرار دارد؛ سپاه همانند سال۶۸ یا دوران جنگ، دیگر فقط نیروی نظامی یا سیاسی صرف نیست. گرانیگاه امروز آنان متمرکز بر فعالیت اقتصادی است. این خود اقتضا میکند روشهای متفاوتی داشته باشد. برای مثال قرارگاه خاتمالانبیا بزرگترین پیمانکار خاورمیانه است و اگر نتواند پروژه داخلی و بینالمللی بگیرد، موجودیتش به مخاطره میافتد. جریانهای شناختهشدهتری در جریان محافظهکار مانند موتلفه که مبتنی بر بازارند وجود دارند. آنها هم خودشان را درگیر وضعیت خاصی میبیند که اگر نتوانند تعامل در داخل و بیرون داشته باشند، آسیب جدی خواهند دید؛ بنابراین این وجه از عقلانیت، این بخش محافظهکار را متقاعد میکند که حداقلهایی از دموکراسی را بپذیرند، اما بخشهایی با عنوان جریان تندرو نیز وجود دارند که مشکل، نامشخص و نامعینبودن آنهاست. یک مثال از این جریان، جریان احمدینژاد است. احمدینژاد یک جریان ناشناختهای است که بسیار خزنده و خاص عمل کرده و جلو آمده است؛ البته احمدینژاد و گروهش تنها گروه ناشناخته در این سالها نبودند؛ این جریان آشکار عمل نمیکند؛ ممکن است زیرزمینی شده و هر رفتار دیگری انجام بدهند و متناسب با آن، با جمعآوری رأی به حیات خود ادامه دهند، اما مسلما دموکراتیک رفتار نخواهند کرد.
اگر اینها از پایه رأی خود عبور کنند، نسبت به بحث دموکراسیسازی چگونه نگاه خواهند کرد و آیا خودشان در این روند مشارکت میکنند؟
به نظر من، این جریان نوعی عملکرد فرقهای از خود نشان خواهد داد. بعد از انقلاب نیز همواره جریانات خزنده و افراد نفوذی در دورههای تاریخی ماموریتهایی را به ثمر رساندهاند. این جریان به نظر من قصد نفوذ به لایههایی از قدرت را داشته و حتما توفیقهایی هم داشته است. این جریان قصد دارد که بخشی از نیروهایش را در حوزه نمایشهای خیابانی وارد کند مانند همین کاری که آقای احمدینژاد و بقایی انجام میدهند. اینها میخواهند با جلب کردن کانون توجهات نهادهای رسمی و حتی افکار عمومی موجب اختفای بخش پنهان خود شوند؛ بخش دیگر پنهان عمل میکند. برای مثال، شخصی مانند هاشمیثمره کجاست؟ او مهمترین حامی و مهمترین جریانساز احمدینژاد در طول دوران بعد از انقلاب بوده و این جریان نیز در دامن او رشد کرده است. اینها یک ماموریت تاریخی برای خود متصورند. شما اشاره درستی کردید، در یکی از این پاگردهایی که بحث جانشینی قدرت در سطوح مختلفش مطرح میشود، این جریان خود را عیان میکند. با توجه به امکانات مالیای هم که احمدینژاد در هشتسال ریاستجمهوری به دست آورده، میتوانند در جاهایی خودشان را نشان بدهند.
این جریان لزوما خودش را وفادار به الگوهای شناختهشده نشان نمیدهد. به نظر میرسد اینها میخواهند یک نقش و جایگاه جدیدی را بهعنوان خط سوم برای خودشان رقم بزنند که بین جریان اصلاحطلب و اصولگرا قرار داشته و لزوما وفادار به نظام جمهوری اسلامی ایران نیست؛ بههمین دلیل، فکر نمیکنم که فعلا و تا پیش از پاگرد تاریخی یاد شده، خود را در چارچوب یک سازمان مشخص عیان کنند. حتی مطمئن نیستم جبهه پایداری یا جمنا لزوما برآمد حضور این افراد باشد.
آیا با مبانی اجتماعی خودشان تنها به حیات فرقهای اکتفا خواهند کرد؟ هدف آنها چه خواهد بود؟
اینها فقط به موقعیت و منافعشان تعهد دارند، نه به آقای رئیسی. این جریان چیزی را فراتر از این مسائل دنبال میکند؛ به عبارت دیگر، دنبال ایجاد بحران ساختاری برای کلیت جمهوری اسلامی است تا از این آب گلآلود ماهی بگیرد.
تا چه هدفی را تامین کند؟
شاید این نظریه کمی بدبینانه باشد، ولی به نظر من این جریان که منشأ ملی ندارد؛ میتواند خواهناخواه، در چارچوب بههمزدن نظم و تمامیت ارضی ایران و پیگیری منافع بیگانگان عمل کند.
منظورتان بحثهایی مثل هولوکاست است؟
بله، در دوره دولتهای نهم و دهم بحث هولوکاست از سوی رئیسجمهوری وقت مطرح شد که نتانیاهو ادعا کرد این بحث برای ما یک مائده بوده است. من بههیچوجه نمیگویم احمدینژاد به آنها تعلقی داشته است، اما فکر میکنم که جهتگیری این سیاستگذاری که من نامش را سیاست فرقهای میگذارم، در راستای سیاستهای رژیمصهیونیستی در منطقه قرار دارد. بحث امنیت ملی امروز برای ما یک بحث بسیار جدی است؛ بههمین دلیل، آقای مهندس توسلی تاکید میکنند که اصلاحات تنها گزینه واقعبینانه پیشروی ماست زیرا در ارتباط با امنیت ملی و بهخاطر شرایط موجود و نقشی که این جریان با پشتوانه مالی و انسانی دارد، میتواند خیلی خطرآفرین باشد.
با توجه اینکه جناح نومحافظهکاران تفاوت ماهوی با جناحهای اصولگرای دیگری دارد که در پشت سر آقای رئیسی قرار گرفتند، فکر میکنید، بقیه جناحها چگونه رفتار خواهند کرد؟
به نظر من در نهایت، جریان محافظهکار مجبور خواهد شد تا نوعی عقلانیت از خود نشان خواهد دهد. این جریان امروز به این نتیجه رسیده که نمیتواند با این وضعیت ادامه بدهد و انتظار چابکی از خود داشته باشد. بنابراین بهتدریج، در بخش سیاسی به سمت رفتار عقلانی و رویکرد اصلاحطلبانه پیش میرود. امروز میبینیم آقای ناطقنوری، حتی آقای روحانی که دارای پایگاه محافظهکاری بود، آقای لاریجانی، مرحوم عسگراولادی -در چند سال آخر پایان عمرشان- و بسیاری از جریانات دیگر، پذیرفتهاند چاره و گزیری از پذیرش دموکراسی وجود ندارد. ممکن است مبنا و ماهیت اینها یک ماهیت راست و محافظهکار سنتی باشد، اما جهتگیریشان، جهتگیری اصلاحطلبانه است.
امروزه شرایط ویژه است. درحالیکه تندروها به شعارهای پوپولیستی برای کنترل اوضاع متوسل میشوند، متاسفانه جریانی پیچیده در کار است که اصلاحطلبان را به روشهای سازشکارانه و ضدمردمی متهم کند و یا به عبارتی، ایشان را به استمرارطلبی بیالاید تا مردم را نسبت به کل پروژه اصلاحات ناامید کنند، اما در عالم واقع میبینیم که اصلاحات بینتیجه نبوده و دستاوردهای جدی داشته است. طیف آقای لاریجانی و برخی دیگر که هم سوی ایشانند، طیف اصولگرایان میانهرو را تشکیل میدهند و نمیتوانند با آن بخش تندرو حرکت هماهنگ داشته باشند و در واقع، اصولگرایانی هستند که جهتگیری اصلاحطلبانه پیدا کردهاند.
فکر میکنید در این سه ضلع، شکافهای اصلی و درگیریها در کجاها پدیدار شود؟
وضعیت پیشرو در کوتاهمدت در بحث جانشینی نهادهای قدرت وجود دارد که چندان بدون تنش صورت نخواهد گرفت، ولی درنهایت، من فکر میکنم که جریان اصولگرای خردگرا با جریان اصلاحطلب برای حفظ چارچوبهای نظام به تعامل میرسند.
آیا امکان دارد نیروهای اصلاحطلب اصیل در مرحله بعدی بیشتر وارد نظام شوند؟
بله، ولی نمیتوان برای کوتاه مدت و مثلا تا دوسال آینده خوشبین بود، اما نظام ظرفیتی برای پذیرش مجدد جریان اصلاحات از خودش نشان خواهد داد. واقعیت این است که وضعیت اقتصادی نیز در آینده نزدیک به یک چالش جدی مواجه خواهد شد. خودشان مطرح میکنند که با شش ابرچالش مواجه هستند؛ بههمین دلیل یقینا میپذیرند، اما اگر نظام در پذیرش واقعیت پیشروی خود تعلل نشان بدهد، من خیلی امیدوار نیستم که بهصورت بهداشتی و کمهزینه از این مسیر گذر کنیم. وقایع دی ماه ۹۶ نشان داد که تمام مجموعههای وفادار به نظام و آرمانهای انقلاب باید تلاش کنند تا کار به نقطه غیر قابل بازگشت نرسد.
یعنی تندروها دست بالا را میگیرند؟
نهتنها تندروهای داخلی، در صورت استمرار این وضعیت، جریاناتی مثل مجاهدین خلق و سلطنتطلبها هم ممکن است دست بالا پیدا کنند؛ یعنی جریاناتی که راهحل را خروج از نظام تعریف میکنند. ما برای خروج از بحران اقتصادی چیزی حدود ۵۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی نیاز داریم و این حجم از سرمایهگذاری بدون تعامل سیاسی با خارج امکانپذیر نیست. سرمایهگذار خارجی هم تا زمانی که زیرساختهای سیاسی و امنیتی در داخل ایران مهیا نباشد، حاضر به ورود به ایران نیست. اعتراضات دیماه نشان داد بحران در یک قدمی است؛ بههمین دلیل، معتقدیم که اصلاحات، تنها گزینه واقعبینانه و در چارچوب دکترین امنیت ملی و تمامیت ارضی ایران است. بنابراین از اصلاحات در شرایط کنونی به هر نحو ممکن باید حمایت کنیم. دفاع ما از اصلاحات، یک دفاع راهبردی است.
منبع: روزنامه آسمان آبی، ۱۰ بهمن ۱۳۹۶