سخنی در باره تسخیر سفارت امریکا
سید امیر خرم
سیزدهم آبان مصادف است با سالگرد به تسخیر درآوردن سفارت سابق امریکا توسط جمعی از دانشجویان آن زمان و مردان سیاست امروز. واقعه ای که همچنان پس از سالها نتایج آن گریبان منافع ملی را رها نکرده است و بابت آن هنوز هم مردم ما در حال پرداخت هزینه هستند.
در سالهای اخیر آنچه توجه مرا جلب کرده موضع کسانی مانند آقای عباس عبدی است. دوست عزیزی از همان دانشجویان نیز که در ایام زندان همراه هم بودیم نیز چنین موضعی داشت. قصد دارم در این نوشته کوتاه، مغالطه ای را که در چنین موضعی نهفته است مورد نقد قرار دهم. این مغالطه بنام مغالطه خلط علت با دلیل معروف است. خلاصه این مغالطه آن است که علت(Cause) و دلیل(Reason) را بجای یکدیگر بنشانیم در حالی که علت همواره در برابر معلول می آید و دلیل در برابر مدعا. علت مربوط به عالم خارج است و دلیل چیزی است که ادعای فرد از نظر عقلانی متکی بر آن است. حال مغالطه جایی رخ می دهد که وقتی از علت امری پرسش شود بجای بیان علت، دلیل ارایه گردد و یا وقتی از دلیل چیزی سوال شود بجای ارایه دلیل، علت آن چیز بیان گردد.
پاسخ دوستانی مانند آقای عبدی به این نکته که چرا شما در سال پنجاه و هشت دست به اقدامی زدید که تا این حد برای ملت ما هزینه تراشی کرد، انکار هزینه های تحمیل شده به منافع ملی و دفاع از انجام این عمل نیست. بلکه پاسخ آنها چنین است که ” منتقدین این واقعه را در ظرف زمانی خود بررسی نمی کنند بلکه آن را از ظرف خود بیرون آورده و در شرایط امروز مورد نقد قرار می دهند و این باعث می شود که موضوع بدرستی درک نشود”. و از این پاسخ به منتقدان، درستی عملکرد خود را نتیجه می گیرند. مشابه همین پاسخ را از همان دوست عزیز و گرامی نیز، هم بندیان دیگردر دوران زندان شنیده بودند. اما این پاسخ دارای مغالطه از نوع مذکور به شرح زیراست.
انطباق متن با زمینه یا Text با Context که در مباحث زبان شناسی، هرمنوتیک و تحلیل گفتمان مطرح می گردد به معنای آن است که برای فهم درست یک متن(اعم از یک متن مکتوب یا یک واقعه تاریخی) لازم است که شرایط تاریخی وقوع آن واقعه یا نگارش آن متن را در نظر گرفت. به عبارت دیگر هر متن مکتوب یا غیر مکتوب بنا به ضرورت و الزاماتی رخ داده است که اگر محقق یا تحلیل گر از آن الزامات و ضروریات بی اطلاع باشد، نمی تواند درک درستی از آن متن داشته باشد. این نکته شامل هر متنی از جمله متن مقدس نیز می شود. برای مثال، درک درست آیات الاحکام در قرآن کریم نیازمند آن است که جامعه عرب زمان نزول را بخوبی بشناسیم. اینکه در چنان جامعه قبایلی نوع روابط اجتماعی، فرهنگ حاکم بر جامعه، عرف اجتماع و عادات فردی و اجتماعی مردم چگونه بوده است. در غیر اینصورت نمی توان درک درستی از این دسته از آیات و ضرورت صدور آنها داشت. به عنوان مثال دیگر می توان از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ نام برد. چرا که برای بررسی علل وقوع انقلاب ضروری است شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آن دوران بخوبی شناخته شود.
تا اینجای بحث سخن دوستانی که درتلاش برای توجیه تسخیر سفارت هستند صحیح می باشد، به معنای آنکه برای درک وضعیتی که منجر به تسخیر سفارت امریکا شد می بایست شرایط سیاسی آن روزگار را در نظر گرفت. لیکن آنچه در این میان دچار مغالطه شده است، این نکته است که انطباق متن با زمینه یا در نظر گرفتن شرایط تاریخی وقوع یک رخداد صرفاً برای فهم موضوع است نه به عنوان دلیلی بر اثبات درستی آن. به عبارت دیگر فهم علت/ علل (Cause) وقوع یک رخداد/ متن (Text) با ارایه ادله(Reason) مبنی بردرستی یا نادرستی آن متن، دو چیز کاملاً متفاوت هستند. میتوان علت یک متن را درک کرد و درعین حال آن را رد یا تایید کرد. اینکه تسخیر سفارت در چه شرایط اجتماعی و سیاسی رخ داده است مربوط به علل وقوع آن است و بهیچوجه نمی تواند دلیلی بر درستی این عمل تلقی گردد. چنانچه در همان زمان مرحوم مهندس بازرگان به عنوان نخست وزیر و دکتر ابراهیم یزدی به عنوان وزیر امور خارجه با این عمل بر اساس ارایه دلایلی چند مخالفت ورزیدند لیکن گوش شنوایی برای شنیدن ادله آنها وجود نداشت. اینجاست که دوستانی مانند آقای عبدی یا سایر دانشجویان آن زمان که در این قضیه درگیر بودند، دچار مغالطه شده و بجای ارایه دلیل تسخیر سفارت به بیان علت بروز آن بسنده می کنند. درحالی که ایشان برای اثبات مدعای خود می بایست اولاً ثابت کنند که در آن شرایط تاریخی، هیچ راهکار دیگری جز تصرف سفارت وجود نداشته است و لذا اینکار اجتناب ناپذیر بوده است. ثانیاً باید بتوانند اثبات کنند که تبعات مثبت این عمل افزون برتبعات منفی آن بوده لذا این عمل علاوه بر اجتناب ناپذیر بودن، درست نیز بوده است.