سخنی در ضرورت نزدیکی ایران به اروپا
سید امیر خرم
در یادداشت قبلی نوشته بودم که در دوران ریاست ترامپ، احتمال آنکه فشار بر روی حکومت ایران افزوده گردد، بسیار زیاد است. چراکه پس از چند دهه دوباره کاخ سفید و مجالس قانونگذاری در امریکا با یکدیگر همسو شدهاند. در جریان جمهوریخواه نیز که اینک یکه تاز عرصه سیاست در امریکاست، فراوانند کسانی که به کمتر از براندازی نظام سیاسی در ایران رضایت نمیدهند. این فشار را در این دوران بیشتر در قالب امتیازگیری هرچه بیشتر در توافق نامه برجام و نیز اعمال تحریمهای اقتصادی و یا فشارهای سیاسی بیش از پیش در موضوعاتی تحت عنوان نقض حقوق بشر و حمایت از تروریسم خواهیم دید. در چنین شرایط محتملی، عقل سلیم حکم میکند که جبهه خود را در مقابل چنین جریانی تقویت کنیم. به اعتقاد بنده ایران دو راه در پیش رو دارد:
اول٬ گردش به سمت چین و روسیه
دوم٬ گردش به سمت اتحادیه اروپا
قصد دارم در این نوشته کوتاه، دلایل خود را مبنی بر آنکه منافع ملی ما ایجاب میکند که در این شرایط ایران بیشتر به سمت اروپا گرایش پیدا کند تا چین و روسیه، به اختصار بیان کنم.
اول: اروپا بدلیل آنکه متحد استراتژیک و سنتی امریکا است، بطور طبیعی در موضوعی مانند ایران دنباله رویِ امریکا خواهد بود، چنانچه در دوران تحریم نیز چنین بود، به همین خاطر نزدیکی بیشتر به اروپا میتواند جلوی این اتحاد نامیمون را گرفته و منافع غیر مشترک در موضوع ایران، باعث شکاف در اردوگاه آنها خواهد شد.
دوم: نیاز چین و روسیه به ایران بسی بیش از نیاز اروپا به ایران است. لذا هنر ما باید در جذب متحدین جدید باشد تا حفظ متحدین سنتی.
سوم: تجربۀ گذشته نشان داده است که روسیه هم پیمان مناسبی برای ایران نیست. روسیه چنان خود را بزرگ می بیند که ضرورتی در پایبندی به تعهدات خود به کشوری همچون ایران قائل نیست. از همین روست که در بزنگاه های سیاسی، به سمت مخالف گراییده و از کارت ایران در جهت منافع خود سود برده است.
چهارم: در دوران تحریم، ما مجبور به توسعه روابط سیاسی و اقتصادی خود با کشورهای چین و روسیه بودیم، لیکن اینک چنان اجبار و ضرورتی وجود ندارد و ما امکان انتخاب هم پیمانان خود را داریم. البته مشروط به آنکه فرصت سوزی نکنیم و پیش از آنکه تیم آقای ترامپ موفق شوند اتحادیه اروپا را به همسویی با خود ترغیب کنند، وارد عمل شویم.
پنجم: در عالم سیاست، اصلی است که میگوید نه دشمن دائمی وجود دارد و نه دوست دائمی. بلکه آنچه دائمی است منافع ملی است. معنای دیگر این سخن آن است که سیاست را نباید با عینک ایدئولوژی نگریست. بلکه باید اقتضای منافع ملی را در نظر گرفت.
ششم: گردش به سمت چین و روسیه، از منظر سیاسی، به معنای بازگشت به گفتمان دوران تحریم تلقی میشود و این یعنی واگذاردن زمین برجام به حریف تا بتواند دوباره با جذب و حمایت اروپا، فشارها را بر ایران افزایش دهد.
هفتم: ما در مقابل دولت ترامپ نیاز به تاثیرگزاری بر روی افکار عمومی امریکا داریم. با توجه به نگاه مردم امریکا به چین، روسیه و اتحادیه اروپا، همراهی اروپا با ایران باعث تضعیف اندیشه ایران هراسی در ذهنیت مردم امریکا خواهد شد و در مقابل، نزدیکی به چین و روسیه، این ذهنیت را تقویت خواهد کرد.
هشتم: در شرایط موجود ما برای خروج از رکود و فعال سازی مجدد صنایع خود، نیاز مبرم به تکنولوژی های جدید داریم. بدیهی است که در عرصه رقابت، توان تکنولوژیک اروپا بسیار بیشتر از چین و روسیه است.
اگر دلایل فوق را بپذیریم، آنگاه اولین گام در جهت بسط روابط با اتحادیه اروپا می تواند همکاری در گشودن دفتر این اتحادیه در ایران باشد. برخلاف نقل قولی که چندی پیش از سوی ریاست محترم قوه قضاییه منتشر شد مبنی برآنکه” آنها از اینکار قصد دارند تا از روند اجرای حقوق بشر در کشورمان اطمینان حاصل کنند، لذا باید بدانند که دستگاه قضا اجازه نمیدهد تا چنین لانه فسادی در ایران تاسیس شود”به اعتقاد بنده اگر مدعی هستیم که در کشور ما نقض سیستماتیک حقوق بشر رخ نمیدهد و نیز ادعا داریم که در همان کشورهای مدعی، به کرات حقوق بشر نقض میگردد، بنابر این میبایست از گشودن این دفتر استقبال نماییم و در مقابل ما نیز تقاضا کنیم تا دفتری با وظایف مشابه، در اتحادیه اروپا تاسیس گردد.