فهرست مطالب
مصاحبه نهضت آزادی ایران با مطبوعات عربی
المحرر
اخبار
توطئه در خلیج
آموزش جنگهای صحرائی
گزارشات رسیده از عراق حاکی از آنست که استعمارگران برای چندمین بار قصد جان حضرت آیتالله خمینی را کردهاند. ولی جواب ایشان مانند همیشه چنین بوده است: “… من اکنون قلب خود را برای سرنیزههای شما حاضر کردهام ولی برای قبول زورگوئیها و خضوع در مقابل جباریهای شما حاضر نخواهم کرد.”
مصاحبه نهضت آزادی ایران با مطبوعات عربی
در جریان جنگ اخیر خاورمیانه باردیگر رژیم ایران به دستیاری امپریالیسم و صهیونیسم از پشت به مردم عرب حمله برد. اینبار از تجربیات تلخ گذشته آموخته بود و نوعی عمل کرد که گویا مخالف صهیونیستها و موافق اعراب است. روزنامههای ایران دم از برادران عرب و پیروزی آنها میزدند و دولت چند هلیکوپتر به عربستان سعودی فرستاد و مقداری دارو به مصر. و برای اینکار نیز تبلیغات فراوان براه انداخت. ولی واقعیت چیز دیگری بود. شاه در مصاحبهای که با یک خبرنگار ایتالیائی داشت گفته بود «قیمت نفت در سال آینده ده برابر میشود» و همچنین گفته بود «ما مسلمانیم ولی عرب نیستیم» این هر دو مطلب در مصاحبه منعکس شده بود. قسمت اول را شاه در غرب تکذیب کرد و در کشورهای عربی تبلیغ و قسمت دوم را در کشورهای عربی تکذیب کرد و در غرب تبلیغ.
نهضت آزادی ایران در خارج از کشور بنا بر مسئولیتی که در قبال نهضت مقدس مردم ایران بعهده دارد نمیبایست و نمیباید نسبت به این همه وقاحت شاهانه سکوت نماید و با روشنبینی و سرعت خاصی به مقابله پرداخت. یکی از نمایندگان نهضت آزادی توانست با جمعی از سران کشورهای عربی و هم شخصیتها و ارباب جراید آن منطقه تماس حاصل نماید و واقعیت اوضاع ایران و ماهیت رژیم آنرا روشن نماید. بنا به خواست روزنامهها در جواب مصاحبهای که شاه با مجله الحوادث نموده بود، مصاحبهای در مجله البلاغ و همچنین برای توضیح موقع و مقام نهضت ملی ایران مصاحبه دیگری با روزنامه المحرر که هر دو از نشریات وزین و پرتیراژ لبنان هستند انجام پذیرفت. که ما در ذیل متن این دو مصاحبه را به نظر خوانندگان میرسانیم.
المحرر
المحرر: شماره ۳۲۸۱ ـ ۲۴ ذوالقعده ۱۳۹۳
هدف ما واژگون ساختن نظام قائم موجود و برقراری حکومت ملی است
هرقدر که روابط رژیم کنونی ایران با آمریکا و نقشی که این رژیم ارتجاعی در صحنه سیاست منطقه خاورمیانه در خدمت آمریکا ایفا مینماید، گسترش مییابد، اوجگیری مبارزات نهضت آزادی ایران علیه رژیم شاه برای ما (ملت عرب) اهمیت و ارزش پیدا مینماید. همچنین مبارزات ملتهای عرب و ایران دارای یک رابطه متقابل میباشند. هرقدر که مبارزات ملی اعراب گسترش مییابد پشتیبانی آنها از مبارزات ملی ایران علیه رژیم شاه دستنشانده آن بیشتر میشود و هر پیشرفتی در مبارزات مردم ایران نیز کمکی عظیم برای پیشبرد مبارزات پیگیر و سابقهدار ملت عرب برضد حملات پیدرپی صهیونیزم و امپریالیزم آمریکا که هدفش درهمکوبیدن موفقیتهائی است که نصیب اعراب شده، میباشد.
رژیم کنونی ایران به منظور جلوگیری از همبستگی و همکاری دو ملتی که برضد امپریالیسم آمریکا و دستنشاندهاش: (صهیونیسم و ارتجاع) در این منطقه از جهان به مبارزه برخاستهاند، حصار محکمی بر قلعه ایران فرانهاده است تا صدای مردم آزاده ایران به گوش برادران عرب آنها نرسد. در این رابطه فرصتی دست داد تا خبرنگار ما (المحرر) با یکی از نمایندگان نهضت آزادی ایران ملاقات و مصاحبهای به شرح زیر بنماید. در این ملاقات «المحرر» از اهداف و مبارزات نهضت آزادی ایران، کوششهائی که در راه تحقق این اهداف به عمل آمده، نقش مبارزات برادران عرب در پیشبرد مبارزات مردم ایران و همچنین جبههبندیها و جهتگیریهای دولت ایران در زمینههای سیاسی، کوششهای مأیوسانهای که در ایجاد اختلاف و هم تنفر متقابل بین اعراب و ایرانیان میشود، گفتگو میکند. مآلا از ضرورت همبستگی بین ما و نهضت آزادی ایران و راههائی که برای بسط و توسعه این همبستگی باید پیمود سخن میرود.
س: آیا ممکن است ما این مصاحبه را با توجه به حرکتهای گوناگون مخالفین رژیم فعلی و شعاع همکاری بین پیشقراولان آنها ــ اگر همکاریهائی وجود دارد ــ شروع نمائیم؟
ج: نهضت آزادی ایران نهضتی است مردمی که هدف اولیهاش به حرکت درآوردن مردم ایران برای شرکت در مبارزهای قطعی به منظور نابودی نظام کنونی و ایجاد حکومتی ملی براساس نیازها و خواستهای مردم ایران میباشد. تلاش ما بر این بوده است که جهات اجتماعی و اقتصادی ـ سیاسی کشور را به گونهای علمی بررسی کنیم تا براساس آن بتوانیم تمامی نیروهائی که برای نیل به این هدف بالقوه موجودند، بالفعل به مبارزه بکشانیم. براساس این روش همکاری بین ما وحرکتهای سیاسی مستقل دیگر تنها راه نیل به هدف است. بدین لحاظ و به اعتبار هدف، ما هیچگونه خصومت و طرفیت با ایدئولوژیهای مختلف نداریم و تنها براساس ایدئولوژی و عقاید سیاسی خود عمل مینمائیم. اما حرکتهای اجتماعی:
الف ـ مهمترین و نیرومندترین قدرتی که میتواند طبقات مختلف مردم ایران را به حرکت درآورد و متشکل نماید، نیروی مذهبی است از خصوصیات بارز و مهم جنبش مذهبی در ایران، مبارزه آن با رژیم کنونی ـ امپریالیسم و صهیونیسم میباشد. بدین اعتبار مردم ایران متعهد و ملتزم به مبارزه علیه این قوای سهگانه (رژیم ارتجاعی و دستنشانده امپریالیسم و صهیونیسم) میباشند. در رأس حرکت عظیم مذهبی در ایران حضرت آیتالله العظمی خمینی قرار دارند که اکنون درحال تبعید در عراق بسر میبرند. در ایران در حال حاضر در حدود ۱۲۰۰ نفر از مبارزین این جنبش که از شخصیتهای دینی هستند در زندانها بسر میبرند و جمعی از آنان تاکنون در زیر شکنجه در زندانها به شهادت رسیدهاند.
خطمشی سیاسی ما همان راه مصدق است. نهضت آزادی ایران در بین نیروهای مذهبی نفوذی عمیق دارد و این نفوذ به او امکان داده است که تاحدودی به تشکل این نیروها بپردازد و با جنبش مذهبی همگام در راه اهداف خود همکاری داشته باشد. با توجه به آنچه در گذشته به نظر رسیده و در زمان حال هم به نظر میآید هیچگونه شاهدی که دال بر جدائی یا اختلاف در آینده باشد موجود نمیباشد.
ب ـ عناصر مارکسیست. این نظریه در بین تحصیلکردگان نفوذ دارد و طرفداران آن بر سه دسته هستند. طرفداران سیاست مسکو، طرفداران سیاست چین و مستقلها. دسته سوم از دو دسته دیگر در ایران قویترند و در بسیاری از مواقع در راه هدف مشترک یعنی سرنگون کردن رژیم کنونی با سایر دستهها همکاری دارند.
س: چگونه و در چه موقع جنبش عمومی مردم به مرحله مبارزه مسلحانه برعلیه رژیم کنونی نیازمند شد و شعاع و مقدار نیروهای پیشاهنگان انقلاب تا چه حد است؟
ج: نگاهی مختصر به تاریخ مبارزات اخیر مردم ایران بیانگر این وضع میباشد. بعد از جنگ جهانی دوم تلاشهائی که برای نیل به هدف اصلی که همان ایجاد حکومتی مستقل و ملی در ایران است، منجر به تشکل نیروهای ملی به رهبری دکتر محمد مصدق گردید و یکسری مبارزات پارلمانی را دربرگرفت. این مبارزات منجر به ملیشدن صنعت نفت در ایران و به حکومت رسیدن دکتر مصدق شد. این مبارزات در موقع و مقام خود به مقیاس وسیعی آمال و آرزوهای مردم ایران را تحقق بخشیده کودتائی که سیا (سازمان جاسوسی آمریکا) علیه مصدق ترتیب داد منجر به سقوط این حکومت ملی در سال ۱۹۵۳ گردید. پس از سقوط حکومت ملی مصدق، نهضت مقاومت ملی تشکیل شد و به مبارزات مخفیانه علیه رژیم کنونی پرداخت ولی این مبارزات در آن زمان هنوز به مرحله مسلحانه نرسیده بود. این مبارزات که در حدود هشت سال ادامه داشت نیز موفق به برانداختن رژیم کنونی نشد.
در اوایل دهه هفتم قرن بیستم یک قیام مذهبی عظیم به رهبری آیتالله خمینی آغاز گردید که تمام شهرها و روستاهای ایران را دربرگرفت. در این قیام در یک روز (۱۲ محرم ـ ۱۵ خرداد) متجاوز از ۱۵ هزار نفر به خاک و خون کشیده شدند. این کشتار عظیم زنگ خطری را برای نیروهای مذهبی و ملی به صدا درآورد و لذا تظاهرات خیابانی و غیره تا مدتی متوقف شد و بر همگان روشن گردید که تنها راه باقیمانده مبارزه علیه رژیم، انقلاب مسلحانه میباشد. ناگفته نماند که عدهای ولو معدود قبل از این وقایع به راه انقلاب مسلحانه معتقد بودند….
در دهه گذشته سازمانهای انقلابی چندی با ایدئولوژیهای مختلف تشکیل و بعضاً با قوای دولتی درگیریهائی داشتهاند و بعضاً نیز کشف و درهم کوبیده شدند. ولی بازماندگان آن سازمانها و چه سازمانهای جدید دیگر بالاخره موفق شدند که با تجدید سازمان دادن و استقامت، از تجربیات گذشتگان سالها به نبرد خود ادامه دهند. ناگفته نماند که در این مدت پلیس و سازمانهای نظامی دولتی هر روز پیشرفتهتر و گستردهتر میشوندو علیرغم آنها سازمانهای انقلابی نیز بیش از پیش رشد و توسعه یافتهاند و از میان سازمانهای انقلابی دو سازمان بیش از دیگران توانستهاند موقعیت خود را مستحکم نمایند:
۱ـ سازمان مجاهدین خلق که از روح انقلابی اسلام مایه گرفته و نشر تعلیمات عالیه اسلام را شعار خود قرار داده است این سازمان که در حدود یکصد نفر از افراد مبارز خود را از سال ۱۹۷۱ به این طرف از دست داده است در عین حال توانسته است موجودیت خود را کاملاً حفظ نموده و به عملیات خود ادامه دهد. این گروه در میان قاطبه مردم ایران از نفوذ و احترامی فوقالعاده برخوردار است.
۲ـ سازمان فدائیان خلق سازمانی است غیردینی و محو رژیم فعلی را در رأس برنامههای خود قرار داده است. از این گروه نیز در درگیریهائی که با نیروهای دولتی داشتهاند افراد زیادی به شهادت رسیدهاند. گرچه تجربه مبارزات گذشته به وضوح روشن ساخته است که تنها راه پیکار راه انقلاب مسلحانه است ولی درعینحال تجربه پیکار مسلحانه نیز ضرورت وجود تشکیلات سیاسی را مسلم ساخته است.
س: مبارزات ملت عرب تا چه اندازه برای ملت ایران مهم بوده است و دولت ایران تا چه میزان توانسته درایجاد دشمنی و تنفر بین اعراب و ایرانیان توفیق یابد؟
ج: احساسات برادرانه مردم ایران نسبت به برادران عرب خود سابقه تاریخی و عمیقی دارد وجود این عامل مهم همبستگی ابتدا انگلیس و سپس رژیم دستنشانده آن (پدر شاه فعلی) را بر آن داشت که بهر وسیله ممکن بین دو ملت ایران و عرب اختلاف ایجاد نماید. رژیم فعلی نیز به همین روش دست یازیده است ولی با تمام کوششهائی که کردهاند تاکنون به تحقق امیال خود موفق نشدهاند. این عدم موفقیت قائم بر دو دلیل اساسی و ساده است. نخست آنکه اعتقادات مذهبی مردم ایران که «عربها برادران دینی ما هستند» مانع از تأثیر سوء تبلیغات نفاقافکنانهای که رژیم کنونی مینماید شده است. دیگر آنکه رژیم ایران که دم از ناسیونالیسم و ایرانیسم میزند، خود رژیمی است دستنشانده و لذا تبلیغاتش در مردم وطندوست ایران تأثیری ندارد. طبیعی است اگر حکومتی ملی نظیر حکومت مصدق در ایران میبود، تبلیغاتش در مردم تأثیر عمیق میداشت و در آن حالت نیز همانطور که در عمل ثابت شده است آن تبلیغات جز در راه ایجاد روح برادری بین دو ملت ایران و عرب نبوده است. برنامه دشمنی با اعراب که از زمان پدر شاه فعلی شروع گردید و همچنان تاکنون ادامه دارد بر اقشار مختلف مردم ایران کارگر نبوده است و هر چه فشار دستگاه حکومتی در این جهت افزایش یافته و شعار «ما ایرانی و آنها عرب هستند» بیشتر از دستگاهیان شنیده میشود، مقاومت مردم ایران در برابر آنها زیاد میشود. خالی از فایده نخواهد بود که به این مطلب اشاره شود که پس از ایجاد دولت اسرائیل شاه و رژیم فعلی بلافاصله آن دولت را به رسمیت شناختند ولی به محض آنکه مصدق در رأس دولت ایران قرار گرفت با این عنوان که ما طرفدار برادران عرب بوده و اسرائیل را بهعنوان دشمن مشترک میشناسیم، آن شناسائی کذائی را پس گرفت (۱۹۵۱) در ایران قیام جمال عبدالناصر و سپس مبارزات مستمر اعراب و پیشرفتهای آنها همانند پیشرفت مبارزات مردم ایران به حساب میآید و به همان اعتبار نیز تهدید مستقیمی علیه حکومت ایران به شمار میرود. در تمام این مدت نیروهای مذهبی موفقانه در صف اول دفاع و پشتیبانی از اعراب و مسئله فلسطین بهعمل برخاستهاند. از حسناتفاق جنبش آزادیبخش فلسطین همزمان با مبارزه مسلحانه برادران ایرانیشان آغاز گردید و این خود کمک نمود که بسیاری از روشنفکران ایرانی نیز مبارزات اعراب را عموماً و انقلاب فلسطین را خصوصاً تأیید و پشتیبانی نمایند.
به همین اعتبار اجتماعات وسیعی در مساجد و هم در خیابانهای ایران به منظور پشتیبانی از مبارزات اعراب و فدائیان فلسطین تشکیل گردیده است در رابطه با این تظاهرات بسیاری از علما و روحانیون زندان و شکنجه گردیدهاند که هنوز هم ادامه دارد. طبیعتاً وجود چنین جوی در داخل ایران تأثیر مستقیم بر ایرانیان خارج از کشور گذاشته است تا بدانجا که فعالیت ایرانیان در خارج اگر از اعراب در خارج بیشتر نبوده باشد کمتر هم نبوده است.
با توجه به آنچه گذشت علت تغییر ظاهری سیاست رژیم ایران در قبال اعراب از سال ۱۹۶۷ به این طرف روشن میشود. این رژیم در مقام حرف با اعراب بود و در مقام عمل طرفدار اسرائیل است اما متأسفانه این سیاست بازی خطرناک بر بسیاری از مردم عرب و حتی جمعی از روشنفکران آن موثر بوده است. آنها گمان بردهاند که رژیم ایران بطور اساسی در سیاست خود تجدیدنظر کرده و حقیقتاً جانب اعراب را گرفته است. در عینحال عدم وسیله برای انعکاس احساسات واقعی و برادرانه ملت ایران نسبت به اعراب موجب شده که واقعیت وضع ایران بر اعراب پوشیده بماند تا بدانجا که هر تجاوزی که رژیم ایران نسبت به حقوق اعراب مینماید بحساب مردم ایران گذاشته میشود. این امر بدون درنظر گرفتن این واقعیت است که حساب رژیم ایران ا زحساب مردم جداست و تجاوز رژیم ایران تجاوز مردم ایران نیست. متأسفانه اصولاً بین خواستههای مردم ایران و تجاوزات رژیم حاکم بر آن فرق گذاشته نشده و این خود ناشی از عدم شناخت واقعیتهای موجود در ایران است. در اینجا بعنوان مثال تذکر این نکته ضروری است که در بین بیش از هشت هزار زندانی سیاسی در ایران، گرفتاری حدود دو هزار نفر از آنها به اعتبار فعالیتهائی بوده است که به طرفداری از مبارزات اعراب و مخالفت با اسرائیل صورت گرفته است.
همبستگی اعراب و ایرانیان
س: البته در اینجا مفید خواهد بود اگر بحث درباره مسئولیت و ضرورت فعالیت در زمینه همبستگی واقعی در بیتن دو ملت بشود و لذا نظر شما در این زمینه چیست؟
ج: از یکسو بر اعراب است که هوشیارانه به این امر توجه داشته باشند که مادامی که رژیم اختناق فعلی در ایران حاکم است اقداماتش مخالف خواستهای مردم ما میباشد و به همین اعتبار اقدامات رژیم را نباید به حساب مردم ایران بگذارند. از سوی دیگر بر مردم ایران است که توجه داشته باشند که بدون گسترش کارهای تبلیغاتی بسیار مشکل است که واقعیات وضع موجود به برادران عرب عرضه شود. در حقیقت قدمهای اولیه باید در این زمینهها برداشته شود که برادران عرب بدانند هرتجاوزی که رژیم ایران علیه آنها مرتکب میشود مانند تهدید اعراب در خلیج، ارسال اسلحه به اسرائیل و یا استخدام مستشاران نظامی و پلیس مخفی و کشاورزی اسرائیلی بطور قطع موافق با خواستههای مردم ایران نخواهد بود. مردم ایران نیز باید واقعیتهای موجود در ایران و مبارزات خود را علیه رژیم بطور وضوح و دقیق بر ملت عرب روشن نمایند تا بدان وسیله خواستهای مردم و اعمال رژیم ایران و تفکیک آنها از یکدیگر آسان گردد.
پیروزی خیالی
س: اخیراً بین دولت ایران و کنسرسیوم نفت قراردادی به امضاء رسیده که دولت ایران جنجال تبلیغاتی وسیعی را پیرامون آن به راه انداخته و آنرا پیروزی بزرگی برشمرده است. آیا در پیرامون این موضوع توضیح یا حاشیهای دارید؟ و هدف ایران از این قرارداد در پشت پرده چه میباشد؟
ج: قرارداد مزبور پیش از آنکه یک پیروزی باشد، شکست بزرگی است. درآمد اضافهای که ایران در قبال فروش نفت بدست میآورد در خدمت سرمایهداری آمریکا قرار خواهد گرفت. برای تحقق این امر شاه متعهد شده که قسمت اعظم این اضافه درآمد را جهت ایجاد پالایشگاه در آمریکا و سرمایهگزاریهائی در همین جهت اختصاص دهد و بقیه آن نیز به مصرف خرید اسلحه خواهد رسید. عدم تعادل پرداختهای خارجی آمریکا و نیاز به سرمایهگذاری در زمینه پالایشگاه نفت در آن کشور نقش اضافه درآمد نفت ایران را تعیین کرده است. دیگر آنکه این قرارداد مانور تبلیغاتی دقیقی بود که علیه سایر کشورهای تولیدکننده نفت ترتیب داده شده بود زیرا در شرایطی که کشورهای صادرکننده نفت فعالیتهای دامنهداری را جهت بهبود بخشیدن به نحوه صدور نفت و بهرهبرداری بهتر از آنرا آغاز کرده بودند این قرارداد خود ضربهای بود که بر این اقدامات اصلاحی وارد شد. جالب توجه آنکه ایران با سروصدای بسیار اعلام نمود که پس از این صنعت نفت ایران در دست ملت خواهد بود. اگر هم این حرف را قبول کنیم تازه باید روشن نمود که این مطلب جز تحققبخشیدن به قسمتی از روح قوانینی که مصدق در جریان ملی کردن نفت به انجام رسانیده بود نمیباشد حال رژیم ایران پس از بیست سال که از کودتای علیه مصدق گذشته است با بوقوکرنا آنرا «پیروزی بزرگ» نامیده است.
روابط آمریکا ـ ایران
س: نظر شما راجع به اینکه دولت آمریکا تا این درجه ارتش ایران را مسلح میسازد و هم نقشی را که دولت ایران در اجرای استراتژی آمریکا در این منطقه ایفا مینماید چیست؟
ج: بدواً باید گفت که در موارد اختلاف بین دو دولت آمریکا و شوروی مانند ایران، آمریکا آماده است که با روسها همزیستی مسالمتآمیز داشته باشد. این امر بدانجهت است که آمریکا به خوبی میداند نگهداری رژیمهائی مانند ایران در صورت بروز اختلاف اساسی با منافع روسی، امکانپذیر نیست (در اینجا لازم است به مرزهای طولانی بین ایران و روسیه اشاره شود) چند سال پس از کودتای ۱۹۵۳ آمریکا یک قرارداد سری با ایران امضا کرد که به موجب آن در صورتی که خطری از جانب روسها آشکار شد آمریکا حق خواهد داشت که شمال ایران را با قدرت اتمی خود منهدم نماید» (به منظور جلوگیری از حرکت روسها به طرف جنوب) در اوایل سنه هفتم قرن اخیر نیز پایگاههای رسمی آمریکا در ایران بوجود آمده بود. این وضع موجب اعتراض شدید روسها شد تا بدانجا که آمریکا مجبور شد آن قرارداد را لغو و پایگاههای رسمی خود را نیز از ایران بردارد. این امر بیشتر بدانجهت بود که در صورت ادامه مخالفت جدی روسها ثبات و موجودیت رژیم ایران در خطر جدی قرار میگرفت. در رابطه با این اقدامات روابط ایران و شوروی بهبود یافت که روابط اقتصادی محکم فعلی بین دو کشور زائیده همان تفاهمات و روابط قبلی است. پس از اتمام مانور فوق آمریکا از درب دیگر وارد شد و سیاست سابق را با روشی دیگر تعقیب نمود و آن مسلح کردن خارج از حد ارتش ایران است این امر ناظر بر دو هدف است. نخست حفظ منافع و مصالح آمریکا در منطقه خلیج و محول نمودن نقش ژاندارم به ایران در این حوزه (اهمیت حیاتی منطقه خلیج برای آمریکا لازم به تذکر نیست) و همچنین همکاری با اسرائیل تا بدانوسیله در مورد لزوم بتوان از پشت به اعراب خنجر زد. دیگر آمادگی نظامی ایران در قبال بروز احتمالی خطر از جهت شوروی ملحوظ شده است. البته علل دیگری هم وجود دارد ولی علل مذکور خصوصاً علت نخست از همه مهمتر است و آن نقشی است که ایران باید برای حفظ منافع آمریکا در منطقه خلیج ایفا نماید.
البلاغ
مجله البلاغ شماره ۱۰۰ سوم دسامبر ۱۹۷۳
دارو برای اعراب و اسلحه برای اسرائیل
نهضت آزادی ایران پاسخ میگوید
مجله الحوادث در شماره گذشته خود مصاحبهای را که خبرنگار آن با شاه کرده منتشر ساخت. این مصاحبه در اطراف دو موضوع دور میزد: موضع ایران در برابر «آنچه در خاورمیانه میگذرد» و «حقیقت جریانات خلیج» شاه مدعی طرفداری از فلسطین شد و اینکه اگر جنگ اکتبر یک هفته دیگر ادامه مییافت ایران به طرفداری اعراب وارد جنگ میشد تا اراضی اشغالشده اعراب را به آنها بازگرداند. وی در این مصاحبه موضوع ژاندارمی خلیج را به سختی انکار کرد و از کشورهای عربی خواست که «روش عاقلانه ایران را دنبال کرده و لولههای نفت خود را بسوی غرب باز گذارند». به همین مناسبت مجله البلاغ با تماسی که با نماینده نهضت آزادی ایران در خارج از کشور ایجاد کرد امکان یافت که به یاوههای شاه پاسخ گوید. نماینده مذکور بیان داشت که موضع حکومت ایران همچنان علیه نهضت آزادیبخش فلسطین است و آنچه بنام «کمک به اعراب» مینامند جز سرپوشی بر کمکهای نظامی رژیم به اسرائیل نیست. همچنین آنچه «انقلاب سفید» نام یافته تحولی است ارتجاعی به منظور وابسته ساختن و به خدمت درآوردن اجتماع و اقتصاد ایران برای بورژوازی وابسته به امپریالیسم جهانی و بالاخره انقلاب سفید هیچگونه تغییر اساسی در ماهیت رژیم موجود به وجود نیاورده است. وی سپس اضافه کرد که: ما از ملت عرب میخواهیم که حقیقت اوضاع ایران را دریابند و مردم و حکومت ایران را یکی ندانند. مردم ایران مخالف امپریالیسم و اسرائیل است ولی متأسفانه مردم عرب موضع صحیح آنها را به خوبی درک نکردهاند و موضعگیری مردم را با حکومت وابسته شاه همگون میدانند.
تنها بیانکننده خواستها و آمال مردم ایران سازمانهای مترقی مخالف موجودند که نخستین آنها جبهه ملی است که برای اولینبار بین سالهای ۴۸ـ ۱۹۵۳ به رهبری دکتر مصدق تشکیل گردید. دکتر مصدق توانست نهضت مردم ایران را علیه شرکتهای نفتی رهبری نماید. سپس جهبه ملی دوم در سال ۱۹۵۹ تشکیل گردید ولی چون نتوانست به خواستهای مردم جامه عمل بپوشاند در سال ۱۹۶۳ منحل گردید و جای خود را به جبهه ملی سوم داد که برای تحقق بخشیدن به آن اهداف اقدام نماید و نهضت آزادی ایران از بدو تشکیل جبهه ملی سوم عضو آن بوده است. در حال حاضر نهضت آزادی ایران که تحت شدیدترین حملات وحشتزای رژیم ایران است، یکی از اساسیترین برنامههای خود را ارتباط با جنبشهای مسلحانه و هم روشنگریهای سیاسی قرار داده است. اکنون بیش از دو هزار نفر فقط به جرم تأیید نهضت آزادیبخش فلسطین در زندانهای شاه بسرمیبرند و آنها البته به سازمانهای مختلف بستگی دارند. در جریان جنگ اخیر نیز اجتماعی در مسجد سیدعزیزالله در تهران به منظور پشتیبانی از حقوق اعراب تشکیل گردید که در آن سفرای کشورهای عربی نیز حضور داشتند. پس از پایان مراسم مردم دست به تظاهرات وسیعی به منظور فوق زدند ولی دستگاههای تبلیغاتی رژیم ایران این مراسم و تظاهرات را مخفی نگاهداشتند و از نشر اخبار آن جلوگیری نمودند. متأسفانه نشریات کشورهای عربی که ما از آنها توقع توجه به واقعیات ایران را داریم نیز این جریانات را نشر ندادند.
ورود جنگ به نفع کدام طرف؟
نماینده نهضت آزادی برمبنای اختلاف مواضع شاه و مردم ایران گفتههای شاه را پاسخ میگوید:
س: شاه در مصاحبه خود میگوید اگر جنگ اکتبر یک هفته دیگر ادامه مییافت، ایران به خاطر اجرای قطعنامه شماره ۲۴۲ شورای امنیت وارد جنگ میشد و اسرائیل را تحت فشار قرار میداد نظر شما در این مورد چیست؟
ج: امریکا و اسرائیل اربابان رژیم ایران هستند و یک اصل ثابت و انکارناپذیر آنست که این رژیم هرگز نمیتواند از دستورات اربابان خود سرباز زند. رژیم ایران که ششهزار مستشار نظامی آمریکائی و صدها مستشار اسرائیل محافظت آن را در قبال مردم ایران به عهده دارند چگونه میتواند با اسرائیل وارد جنگ شود و به نبرد برخیزد؟ شواهد زیادی است که عکس موضوع را ثابت میکند. ارسال ۵۰ هواپیمای فانتوم و سلاحهای دیگر به اسرائیل در جریان جنگ اخیر، واقعیتی است که گویای حمایت کامل رژیم ایران از اسرائیل است. این کمکها در همان ایامی بسوی اسرائیل سرازیر شده بود که بنا به گفته شاه دارو برای کشورهای عربی در حال جنگ ارسال میگردید.
س: شاه که مدعی همکاری و کمک به اعراب در جنگ اخیر است میگوید به داوطلبان استرالیائی اجازه عبور از خاک ایران بسوی اسرائیل نداده است.
ج: پاسخ به این سئوال مستلزم تذکر این نکته است که دانسته شود، اولاً موضع مردم ایران و ثانیاً آگاهی جهانیان در مورد واقعیتهای آنچه در خاورمیانه میگذرد، رژیم ایران و سایر رژیمهای دستنشانده امپریالیسم آمریکا و صهیونیست را سخت به دستوپا انداخته است. بدینلحاظ چنین رژیمهائی دیگر نمیتوانند مانند سابق بیپرده به اعمال خود ادامه دهند و لذا کمکهای خود به اسرائیل را به نوعی کاملا مخفی انجام میدهند. باتوجه به این نکته میتوان داستان اعلام منع عبور داوطلبان استرالیائی را از خاک ایران فهمید. استرالیائیها پیش از آنکه بطور خصوصی رژیم ایران را از نقشه خود آگاه کنند، مسئله را اعلام نمودند. این حالت با نحوه جدید کمک ایران به اسرائیل منافات داشت و لذا اعلام گردید که از عبور داوطلبان جلوگیری خواهد شد. این نحوه کمک همان ارسال هواپیماهای فانتوم و تانکهای چیفتن به اسرائیل بود و در عین حالی که پایگاههای ایران که عملاً در اختیار آمریکاست، اینبار آنگونه آشکارا همانند سال ۶۷ مورد استعمال اسرائیل قرار نگرفت.
س: شاه مدعی است که وی از نخست نهضت آزادیبخش فلسطین را تأیید میکرده است. نظر شما چیست؟
ج: سخن از روابط اقتصادی و نظامی رژیم شاه با اسرائیل به میان نمیآورم و نیز کاری به کسانی که به خاطر پشتیبانی از «مقاومت فلسطین» زیر شکنجههای وحشتناک رژیم ایران جان سپردهاند نداریم و تنها به یکی از گفتههای شاه که در سال ۱۹۷۰ در یک مصاحبه مطبوعاتی اظهار داشت بسنده میکنیم تا ماهیت واقعی او آشکار گردد. درآن هنگام انقلابیون ایران در جبهههای پیکار علیه اسرائیل به کمک برادران فلسطینی خود میشتافتند و بسیاری نیز بهخاطر آموزشهای نظامی در صفوف مقاومت فعالیت داشتند. شاه که از وجود چنان اموری سخت نگران و ناراحت بود اعلام داشت «اکنون که فلسطینیها پرده از روی خود برداشتند من نیز ماسک خود را برمیدارم» در حقیقت شاه به گفته خودش چهره واقعی خود را آشکار کرد و همچنان به قلعوقمع دوستداران انقلاب فلسطین پرداخت. رژیم ایران همیشه خود را بهعنوان هم نوع و دوست ملت فلسطین به تجاهل میزده و با دستگاههای جاسوسی اسرائیل همکاری داشته و از نظر اقتصادی و نظامی نیز یار و یاور اسرائیل بوده است.
همین اخیراً انقلابیون ایرانی دستگاههای فنی و بیسیم ساخت اسرائیل را از پلیس ایران مصادره کردند.
س: شاه در مصاحبه خود اظهار داشت «ایران میخواهد به کمک همسایگانش منطقه خاورمیانه را از یک آرامش کامل برخوردار سازد» و این را که «هدف ایران دستیافتن بر سرتاسر خلیج است» به سختی انکار کرد. نظر شما چیست؟
ج: البته مسئله آرامش منطقه خلیج و خطری که این آرامش را تهدید میکند قابل بحث و بررسی است. در اینجا بطور مختصر باید دید این خطر از کجاست؟ عربستان سعودی ـ عراق و امارات خلیج همسایگان ایران در این منطقه هستند. آمریکا و شوروی نیز قدرتهای خارجی حاضر در خلیج. پس باید دید خطر از داخل خلیج است یا خارج آن؟ پایگاههای نظامی ایران که خود عملاً در اختیار آمریکاست، لذا به اعتبار رژیم ایران آمریکا نهتنها خطری برای منطقه خلیج نمیتواند باشد بلکه خود ضامن حفظ رژیم ایران است. پس بنابر مفهوم ایران، خطر خارجی نیست بلکه داخلی است. یعنی احتمال بهمخوردن آرامش توسط کشورهای اطراف خلیج. پس بنابراین تمامی خرید اسلحه و مهمات جز بخاطر درگیری با کشورهای عربی بویژه نفتخیز نمیتواند باشد. آنچه مسلم است یکی از اهداف آمریکا برای مسلح کردن ایران آنست که این کشور چاههای نفت در کشورهای عربی را در موقع خطر جدی اشغال نماید. با توجه به این نکته میتوان معنی «نصایح شاه» را به کشورهای عربی که «نفت خود را بهروی غرب باز کنید» فهمید.
س: در مسئله نام خلیج، شاه با حدت و سختی سخن گفت در این مورد نظر شما چیست؟
ج: واقعیت آنست که سالیان درازی است که خلیج در اختیار استعمار انگلیس بوده و اکنون به همت شاه در دست آمریکاست و به ایران و اعراب تعلق ندارد. بجای بحث در نام خلیج باید اول آنرا از تسلط بیگانگان آزاد ساخت.
س: شاه میگوید ما روابط سیاسی خود را بدانجهت با عراق برقرار کردیم که آن کشور بتواند در جنگ شرکت کند. نظر شما چیست؟
ج: برقراری روابط سیاسی ایران و عراق بخاطر آزادگذاشتن عراق در شرکت در جنگ نبود بلکه عمدتاً بدانجهت بود که جمعی از مخالفین رژیم شاه از بخش فارسیزبان رادیو بغداد استفاده کرده و رسوائیهای رژیم شاه را برمیشمردند. تعطیل این برنامه امکان بازی سیاسی دورویانه را در آن موقع حساس به شاه میداد، آن برنامه تعطیل گردید و روابط هم برقرار شد.
س: شاه از کشورهای عربی میخواهد که مانع از جریان نفتشان بسوی غرب نشوند و در مصاحبه دیگر خود با یک خبرنگار اروپائی گفته است که «ایران حاضر است کمبود نفت غرب را جبران نماید» نظر شما چیست؟
ج: این مسئله روشن است که در صورت قطع نفت کشورهای عربی تمامی ذخایر نفت ایران بیش از شش سال حوائج نفتی غرب را نمیتواند تأمین نماید. اما «نصیحت شاه» به کشورهای نفتخیز عربی و مصاحبههائی از این قسم جز ایجاد اختلاف و هم فراهم آوردن محیطی مناسب برای دخالتهای نامشروع که بدستور اربابان آمریکائی انجام میگیرد چیز دیگری نیست.
در اینجا میتوان پرسید: چگونه است که درست در این ایام مصاحبهها مرتب با شاه میشود؟ و آیا این مصاحبهها جز بخاطر ایجاد شک و تردید در تصمیمات کشورهای عربی در مورد نفت، چیز دیگری است؟
این سئوال نماینده نهضت آزادی ایران در پایان مصاحبه بود تا هر کسی برای آن پاسخی بیابد.
اخبار
شهادت محمدجواد حافظیفر:
در اوائل شهریور ماه گذشته طی یک حادثه تیراندازی یکساعته در خیابان امیرآباد تهران یکی از مبارزین دلیر بنام محمدجواد حافظیفر توسط پلیس به شهادت رسید و برادر وی مجروح و اسیر گردید.
در آن تاریخ دستگاههای تبلیغاتی رژیم برای پنهان داشتن حقیقت و سرپوش نهادن بر گسترش و ادامه مبارزه مسلحانه خلق ایران این ماجرا را بعنوان یک حادثه عادی و ناشی از اختلافات خانوادگی اعلام نمودند.
ما اکنون برای آگاهی عمومی و روشنشدن حقیقت و افشاگری جنایات رژیم بشرح چگونگی قضیه میپردازیم:
شهید محمدجواد حافظیفر لیسانسیه علوم بانکی و کارمند بانک ملی ایران، شعبه سعدی بود و آخرین سمتش در این بانک معاونت قسمت اعتبارات اسنادی بود. این شهید دارای زن و سه فرزند است.
زندگی انقلابی محمدجواد حافظیفر که خود نمونه یک جوان آگاه و مسئول اجتماع کنونی ماست تماماً در خدمت خلق و مبارزه با رژیم فاسد و دستنشانده کنونی بود. این زندگی انقلابی در زندگی خانوادگیاش ایجاد مشکلاتی نمود که در نتیجه نادانی و گمراهی زنش این اختلافات به کلانتری رژیم ضدخلقی کشیده شد. در جریان دخالت کلانتری در مسائل و اختلافات خانوادگی بواسطه جهالت و سادگی زنش پلیس نسبت به زندگی انقلابی مرحوم حافظیفر و همچنین برادرش مشکوک و مظنون میگردد و از وی میخواهند که در روز معین برادر خود را به کلانتری معرفی نماید اما حافظیفر شهید کسی نبود که برادر همفکرش را تسلیم به پلیس نماید یا از زندگی وی رازی را فاش نماید. لذا در روز موعود از رفتن به کلانتری خودداری مینماید و پلیس که از حضور آنها ناامید میگردد جهت دستگیری وی اقدام میکند.
پلیس کلانتری پس از مراجعه به منزل وی چون قصد ورود به خانه و تفتیش آنرا مینماید با مقاومت حافظیفر مواجه میگردد و پلیس مزبور بوسیله وی با ضربات کارد مجروح و اسلحه کمریاش مصادره میگردد. در این موقع پلیس کمکی اطراف خانه را به شعاعهای متعدد محاصره میکند. محمدجواد حافظیفر و برادرش با سنگرگیری و مقاومت شجاعانه متجاوز از یک ساعت در مقابل پلیس و مأموران امنیتی کمکی به تیراندازی میپردازند و سرانجام پس از مجروح کردن عدهای از مأمورین رژیم و پایداری تا آخرین گلوله، خود وی بدست جنایتکاران رژیم، شهید و برادرش به سختی مجروح و دستگیر میگردد.
محمدجواد حافظیفر در میان دوستان و همکارانش نمونه یک انسان بااحساس و پاک و شریف بود. او بارها به دوستانش گفته بود که برای نجات از این زندگی اسارتبار کنونی راهی جز مبارزه مسلحانه و نابودی رژیم فاسد و دستنشانده استعمار وجود ندارد و عاقبت جان خود را برای تحقق این آرمان مقدس فدا نمود. درود بر روان پاکش باد. خون او همچون خون دهها شهید دیگر چراغی است فراراه کلیه جوانان و تودههای تحت ستم خلق استعمارزده ایران.
٭ سلسلهمراتب دزدیها
هزینه کارهای ساختمانی ارتش در مشهد و تبریز بسیار سرسامآور است، بطوری که بعد از تقسیم مقاطعه آنها، بین چند شرکت مقاطعهکاری وابسته به دربار، حداقل هزینه پروژهای که به هر یک از این شرکتها داده شده است بالغ بر چهل میلیون تومان میباشد. البته این شرکتهای مقاطعهکاری درجه یک وابسته به دربار و ژنرالهای ارتشی زحمت انجام این کارها را به خود نمیدهند بلکه بعد از گرفتن درصد هنگفتی از سود کار آنرا به مقاطعهکار دست دوم میدهند. در بسیاری از موارد مقاطعه کار دستدوم با برداشت درصد دیگری از سود پروژه، آنرا به شرکتهای کوچک درجه سه برای انجام حواله میدهد. این شرکتهای درجه سه، عموماً برای انجام نهائی کار قسمتهای مختلف کار را به غیر از مصالح و مواد بین پیمانکاران جزء یعنی معمار ساختمانی و استادکار لولهکشی و سیمکشی به مقاطعه میدهند. این پیمانکاران جزء که از زور ناچاری و بیکاری و بیسرمایگی انجام کار را به مقاطعه برمیدارند برای اینکه چیزی عایدشان بشود کارگر مزدبگیر را به نهایت درجه مورد استثمار و اجحاف قرار میدهند. اگر پیمانکار جزء باز از استخوانهائی که اولیها و دومیها و سومیها گوشتش را بین خود تقسیم کردهاند، نه سفرهای عایدش میشود، اما برای کارگر روزمزد همان استخوان هم نمیماند جز اینکه استخوانهای خودش در زیر بار گران استثماری که طی سلسله مراتب نظام سرمایهداری حاکم مستقیماً به دوشش بازمیگردد خرد خواهد شد. اما این کارگر چهبسا تنها همان معمار یا استادکار لولهکشی را میبیند که در مقابل مزد کم حداکثر کار و زحمت را از او توقع دارد و منشاء و مبداء استثمار خود و علل بدبختی و فقر خود را نمیبیند.
٭ نحوه اجرای برخی پروژهها
پروژه ساختمان کارگاههای تعمیرات کشتی بندرعباس و برای فاز اول بالغ بر چهارصد میلیون تومان است که به یک شرکت انگلیسی مقاطعه داده شده است. مقاطعهکار انگلیسی با گرفتن ۳۰ درصد سود پروژه را به یک شرکت یونانی بطور دستدوم واگذار نموده است. مقاطعهکار یونانی هم قسمتهائی از این کار را به شرکتهای ایرانی بطور دستسوم واگذار نموده است. با توجه به اینکه «فهرست بها» یعنی قسمت مصالح و دستمزدها در پروژه مزبور (در بعضی موارد) به ده برابر بالغ میگردد، میتوان سود یکجا و سرسامآور شرکت انگلیسی و مقاطعهکاران یونانی و ایرانی و همچنین شدت استثمار کارگر ایرانی را در پروژههائی که عنوان و ظاهر عمرانی دارد اما در واقع براساس مصالح نظامی و اقتصادی امپریالیسم امریکا و انگلیس در قسمتهای مختلف ایران و خصوصاً در خلیج فارس صورت میگیرد در نظر گرفت.
٭ خانواده سلطنتی و انحصارات کشاورزی ایران
خانواده غارتگر سلطنتی سالهاست که کلیه اراضی حاصلخیز شمال ایران مخصوصاً اراضی گرگان و گنبد را بین خود و سایر اعوان و انصار نظامیشان تقسیم، و به مزارع وسیع مکانیزه کشت پنبه تبدیل نمودهاند. (برای نمونه شاهپور غلامرضا اراضی وسیع مینودشت، عبدالرضا اراضی دشتناز متجاوز از ۴۰۰۰ هکتار و اشرف اراضی رامیان، محمدرضا شاه مزرعه و زمینهای وسیع بین گرگان تا بندرشاه در شمال خزر و ….) هر روز هم که میگذرد، منابع درآمد و سودآور دیگری را از چنگ مردم خارج نموده و به انحصارات اقتصادی خود میافزایند. به طوری که از هماکنون (و درآینده بطور کامل) با خلعید از تولیدکنندگان خردهپای محصولات کشاورزی و ادغام آنها در سرمایهداری بزرگ کشاورزی که بصورت شرکتهای کشت و صنعت آمریکائی و انگلیسی و اسرائیلی با موسسات کشاورزی و دامپروری درباری عمل مینمایند، تصمیم قاطع دارند که نظام اربابرعیتی سابق را به نظام بورژوازی کشاورزی وابسته به بیگانه (کمپرادور) تبدیل نمایند و رعیت سابق و حتی دهقان خردهپا و خردهمالک دیروز و امروز را بصورت سپاه نیروی کار ارزان در اردوگاههای کشاورزی خود مورد حداکثر بهرهکشی و ستم قرار بدهند.
این موضوع نیاز به بررسی جداگانهای دارد که فعلا از آن میگذریم و در اینجا صرفا به ذکر غارتگریهای یکی از اعضای این خاندان میپردازیم.
غلامرضا پهلوی در این اواخر در تصاحب اراضی و منابع پردرآمد کشور، گوی سبقت را از کلیه برادران و خواهران غارتگرش ربوده است. صدق این مدعا نمونههای زیر است:
الف ـ محصولات غذائی یکویک که مواد غذائی را بصورت بستهبندی شده و به سبک کشورهای صنعتی به بازار عرضه مینماید متعلق به غلامرضا پهلوی است که در نزدیکی شیراز و در اراضی زیر سد داریوش عمل میکند. این شرکت تنها به بستهبندی محصولات کشاروزی که خود تولید مینماید اکتفا نمیکند بلکه با خرید محصولات کشاورزی تولیدکنندگان در موقع مناسب و به نازلترین قیمت آنها را به بستههای غذائی گرانقیمت تبدیل مینماید. برای اینکه نقش دلالی این موسسات سرمایهداری را بین تولیدکننده و مصرفکننده و عمل آنها را در بالارفتن قیمتهای مواد غذائی نشان دهیم، کافیست ترقی قیمت یکی از محصولات را که این موسسه خریداری و بستهبندی میکند در نظر بگیریم: قبل از تأسیس این موسسه در فصل تابستان قیمت لیموترش در شیراز به کیلوئی ۱۵ ریال و کمتر هم میرسید ولی در سال گذشته که این موسسه محصولات لیموترش را به مقدار زیاد برای تهیه شیشههای آبلیمو خریداری نمود قیمت یک کیلو لیموترش از ۲۵ ریال پائینتر نیامد. بههمین ترتیب قیمت گوجهفرنگی و خرمای جهرم که باز این موسسه برای تهیه رب گوجه و خرمای بستهبندی بعنوان یک واسطه خریداری و بستهبندی میکند ترقی سرسامآوری نسبت به سالهای قبل در فارس و استانهای مجاور پیدا نمود.
ب ـ در بین راه کاشان ـ قمصر با سرمایه غلامرضا پهلوی کارگاه گلابگیری و تهیه اسانس گل محمدی (رز) در حال ساختمان است. چون عمده گلاب و عطر مرغوب ایران که در داخل ایران و کشورهای همجوار و اسلامی دارای بازار مناسبی است در ده قمصر چهل کیلومتری کاشان تهیه میشود. غلامرضا پهلوی از این منبع درآمد نیز غافل نمانده و با سرمایهگذاری و ایجاد کارگاه مزبور و تصرف زمینهای این ناحیه که دارای آبوهوا و زمین مساعدی برای پرورش گل محمدی است تصمیم دارند با کنارگذاشتن مردم محلی و قطع درآمد آنها از این محل در آینده تنها بصورت باغبان مزدبگیر از آنها بهرهکشی نمایند و در بهار سال آینده که این کارگاه تکمیل و آماده کار خواهد شد، گلکاران و باغداران قمصر شخصاً مجاز به گلابگیری نخواهند بود و از ناحیه مباشرین و عوامل نظامی غلامرضا مجبور هستند گلهای خود را به قیمت نازل محل به کارگاه مزبور بفروشند تا در کارگاه عطرسازی غلامرضا آنها را در شیشههای لوکس به سبک محصولات لوکس و لوازم آرایشی غربی با قیمتهای گزاف در بازارهای داخلی و منطقهای عرضه نمایند و منافعی که تاکنون بین خردهباغدار و واسطه و فروشندگان خردهپا تقسیم میشد از این به بعد یکجا به جیب بزرگ سرمایهدار و دلال یعنی غلامرضا برود.
ج ـ مظهر دیگری از این سیاست اقتصادی در شیشه کردن دسترنج یا در واقع «سیاست در شیشهکردن خون مردم» را که بوسیله سرمایهداران خارجی و درباری و خصوصاً شخص غلامرضا به مورد اجراء درمیآید قرارداد سرمایهگذاری مشترک سرمایهداران فرانسوی و ایرانی برای تأسیس و ایجاد صنایع شرابسازی در ناحیه رضائیه است. در این سرمایهگذاری که در روزنامهها تحت عنوان و پوشش استحصال انگور از آن نامبرده شد متجاوز از ۲۰۰ میلیون ریال از طرف سرمایهگذاران فرانسوی و سرمایهدار ایرانی یعنی شخص غلامرضا پهلوی سرمایهگذاری شده است که در مراحل اولیه کار با خرید انگور محلی به قیمت نازل آنرا به شرابهای گرانقیمت به سبک شرابهای فرانسوی برای بازارهای داخلی و منطقهای تهیه مینمایند. در مراحل بعدی این سیاست همراه با ضبط و غصب اراضی کشاورزان و باغداران محلی دنبال و توسعه خواهد یافت.
٭ پرونده محرمانه برای دانشآموزان:
بعلت وحشت رژیم از مبارزات نسل جوان کشور مطابق نقشههای درازمدت کارشناسان «سیا» در ایران از هماکنون در دورههای راهنمای تحصیلی به بهانه تشخیص استعداد و صلاحیت دانشآموزان برای رشتههای مختلف تحصیلی و حرفهای برای هر دانشآموز پروندهای بنام «پرونده محرمانه» تشکیل دادهاند. در این پروندهها که زیر نظر یکی از عوامل مزدور رژیم در هر موسسه و کانون فرهنگی تهیه و تدوین میشود کلیه خصوصیات و رفتار اخلاقی و تحصیلی و اعتقادی دانشآموز و حتی دوستان نزدیک وی را منعکس میسازند. یکی از هدفهای اصلی این برنامه ساده کردن کار ساواک و مهار کردن خطر گسترش جنبش انقلابی در آینده و در میان نسل جوان میباشد. ضمنا یکی دیگر از هدفهای این برنامه جلوگیری از رخنه عناصر پاک و شرافتمند در درون کادرهای اداری و نظامی رژیم استعماری است.
اما با تمام این کوششها یقین داریم که با آگاهی و احساس مسئولیت فرهنگیان شریف کشور این برنامه نظیر سایر برنامههای ضدملی کارشناسان امنیتی آمریکائی و اسرائیلی با شکست مواجه خواهد گردید.
٭ فعالیت اسرائیلیها در ایران
یکی از شرکتهای کشت و صنعت که در ناحیه خوزستان و در اراضی زیر سد دز فعالیت میکند بنام شرکت لوز متعلق به اسرائیلیهاست و مرکزش در اهوازست.
هر روز یک یا دو هواپیمای باری اسرائیلی تخممرغ مورد احتیاج روزانه تهران و شهرهای اطراف آنرا از اسرائیل به فرودگاه مهرآباد حمل مینمایند.
کلیه پرتقالهای وارداتی سال گذشته با مارک (جافا) بود که در روی خود پرتقال با حروف قرمز ثبت شده بود و میوهفروشهای بیخبر بنام پرتقال لبنانی به مردم میفروختند در صورتی که روی کارتن مقوائی آنها جمله تولیدشده در اسرائیل نوشته شده بود.
در ناحیه بم دو کارشناس اسرائیلی ظاهراً بعنوان کارشناس مرکبات و بستهبندی آنها در این شهر هستند و محل اقامت آنها در ناحیه شهرداری بم است. لازم به تذکر است که اینگونه مهمانسراها با تمام هزینههای ساختمانی و مخارج اداره آنها در بسیاری از شهرهای دورافتاده در خدمت این قبیل بیگانگان و کارشناسان غارتگر و یا عوامل دولتی و امنیتی رژیم است و غالباً ادارهکنندهها و در بعضی موارد خدمه آنها از عوامل ساواک هستند و بعنوان پوششی برای اعضاء و عوامل محلی ساواک از آنها استفاده میشود.
٭ اسرائیل و استعمارگران:
از ۱۹۵۲ تا به امروز دولت آلمان غربی ۲۲ بلیون دلار به اسرائیل و یهودیان بعنوان «غرامت خسارت وارده به یهود» پرداخته است.
٭ پایگاه نظامی آمریکا در اریتریه، اسرائیل، حبشه:
پایگاه کاگنیو در اریتریه به همان اندازه «اوکیناوا» در ژاپن و «دانانگ» در ویتنام، برای آمریکا اهمیت دارد. دستگاههای الکترونیکی موجود در این پایگاه (نظیر پایگاه آنها در بهشهر) تمام کشورهای عربی و روسیه شوروی را تحت کنترل دارد. بیش از ۱۵۰۰ متخصص آمریکائی در این پایگاه کار میکنند.
پلیس اسرائیل نیروهای دولت حبشه را برای جنگهای ضدپارتیزانی تعلیم میدهد. همچنین سازمان امنیت حبشه را اسرائیلیها مجهز میکنند. آلمان غربی به تجدید ساختمان ارتش حبشه و تجهیز وسایل جنگی به ارزش سالیانه یک میلیون دلار پرداخته است. توسعه جهاد مسلحانه مردم اریتریه بخصوص با کمک مردم فلسطین موجب وحشت آمریکائیها شده.
٭ سختگیری دولت در تشکیل جلسات اسلامی
وحشت رژیم از گسترش مبارزه مسلحانه خلق ایران تا به جائی رسیده که حتی از تشکیل جلسات اسلامی کوچک و محدودی که به منظور تفسیر قرآن صورت میگیرد جلوگیری مینماید و اخیراً ضمن احضار بعضی از برگزارکنندگان اینگونه جلسات از طرف ساواک به آنها اخطار شده است که چرا بدون اطلاع ما جلسه تفسیر قرآن تشکیل دادهاید؟ بعد هم تهدید کردهاند که از این به بعد باید تشکیل اینگونه جلسات با اجازه ما باشد تازه فقط برای افراد چهل سال به بالا اجازه خواهیم داد….
٭ شمس قصر جدیدی در ملارد ویلا ساخته است. برای برآورد هزینه آن کافیست که یادآور شویم که فقط سنگهای مرمر آن به قیمت متری هفت تا ده هزار تومان از ایتالیا وارد شده است. شمس پیش از ساختن قصر، توسط ایادی خود زمینهای زیادی را به زور تصاحب میکند و آنها را که نتوانسته، متری (سی شاهی) بزور از صاحبانش خریده است و اکنون پس از ساختن قصر و دریاچه جلوی آن به مبلغ صد میلیون تومان، همان زمینها را متری ۸۰۰ الی ۱۰۰۰ تومان میفروشد. به این ترتیب هم قصرش مجانی تمام شده و هم پول کلانی به جیب زده است. دزدی و دغلکاری از این آشکارتر میشود؟
روستائیان دماوند
روستائیان دهی در نزدیکی شهر دماوند از طرز کار وزارت منابع طبیعی و جنگلبانی شکایت کردهاند. این وزارتخانه ظاهراً از چرای احشام و گلههای دهقانان در مراتع آزاد و لابد ملیشده ممانعت مینماید. برای صدور اجازهنامه، از هر گوسفندی دو تومان مالیات میگیرند.
قرار است از سال آینده این مالیات را به ۱۷ تومان از هر گوسفندی افزایش دهند.
تخریب مزارع برنج
مزارع برنج در ناحیه مازندران با نوعی کرم مخرب آلوده شده است. دهقانان معتقدند که کارخانجات داروئی هوخت و بایر آلمان تعمداً این کار را انجام دادهاند تا برای یکی از محصولات خود که مخصوص مبارزه با این آفت میباشد، بازار فروش بدست آورند. برخی از کارشناسان وزارت کشاورزی نظر دادهاند که «پیدایش این کرمها در این مزارع بدون دخالت انسان امکانپذیر نیست» اما وزارت کشاورزی کوشش دارد که واقعیت جریان فاش نشود. مخارج مبارزه با این آفت طوری است که دهقانان مجبورند در حدود نیمی از درآمد برنج را صرف آن بنمایند. کارشناسان ژاپنی اعلام کردهاند که برای مبارزه قطعی با این آفت لازمست که به مدت ده سال در مزارع آفتزده برنجکاری نشود. نکتهای که شاید درخور توجه باشد اینکه مزارع برنج گیلان که در کنترل مالکین عمده است آفتی ندیده است ولی مزارع برنج مازندران که در اختیار خردهمالک میباشد آفتخورده است.
توطئه در خلیج
بیانیه سازمان مجاهدین خلق ایران درباره توطئههای امپریالیستی ـ ارتجاعی در خلیج و منطقه
هموطنان عزیز:
ما در دوران خشم وحشیانه امپریالیسم بسرمیبریم. امپریالیسم که از بیداری قیام خلقهای تحت ستم به خشم آمده و موجودیتش در نتیجه مبارزات مسلحانه رهائیبخش خلقها در هر گوشه جهان بهخطر افتاده است، بهروسیله میکوشد تا چند صباحی دیگر سقوط حتمی خود را به تأخیر اندازد؛ و همچنان به غارت منابع مادی و معنوی تودههای زحمتکش جهان ادامه دهد. میهن ما ایران که از جهات مختلف دارای اهمیت استراتژیک میباشد، همیشه در معرض طعمکاریهای سرمایهداران بزرگ جهانی بوده است. کشور ما از سالها پیش به انواع گوناگون غارت شده و خلق زحمتکش ما در معرض شدیدترین استثمارها قرار گرفته است؛ و هر بار که برای احقاق حقوق خویش به شکل مسالمتآمیز و یا قهرآمیز اقدام کرده، با توطئههای گوناگون و در اثر کمبود تجارب انقلابی، سرکوب شده است. اما نتیجه این سرکوبها جز استقامت و بیداری بیشتر خلق قهرمان ما نموده است. امروز خلق ما به عالیترین شکل مبارزه سیاسی یعنی مبارزه مسلحانه خلق روی آورده و در این راه با اتکاء به مبارزات پیگیر خود و با پشتوانه خون شهیدان گرامی خویش و همگام با دیگر خلقهای انقلابی جهان و با استفاده از تجارب بسیار گرانبهای آنان با استقامت تمام بسوی پیروزی راه میسپرد.
در منطقه خاورمیانه که بخصوص از لحاظ تأمین مواد خام و بازار فروش، برای جهان سرمایهداری اهمیت بسیار دارد، هم اکنون مبارزهای آشتیناپذیر بین نیروهای انقلابی و ضدانقلابی در جریان است. نیروهای انقلابی پیشگام خلق عرب بخصوص در فلسطین و در جنوب شبه جزیره عربی و خلیج با وارد آوردن ضربات مهلک به امپریالیسم جهانی راه را به سوی آینده تابناک خلقهای منطقه میگشایند. کوشش خلقهای انقلابی منطقه برای بدستگرفتن سرنوشت خویش و کوتاهکردن دست غارتگران متجاوز بیرون راندن امپریالیستها از منطقه دزدان بینالمللی و نوکران محلی آنان را به شدت به خشم آورده است. آنها مانند گرگ زخمخورده، وحشیانه به خلقها هجوم میبرند، توطئه میکنند و میلیونها انسان را به زیر آتش و بمب میگیرند تا با گرسنگی، فقر و کشتار انسانهای دیگر، وسائل عیشونوش بیشتر خود را فراهم سازند.
امپریالیسم جنایتکار و فرتوت انگلستان پس از دهها سال مکیدن خون ملتها این منطقه و غارت منابع مادی و انسانی آنان جای خود را بعنوان مهمترین قدرت استعمارگر به امپریالیسم آمریکا سپرد و هر دو به همدستی یکدیگر پیش از گذشته به غارت تودهها پرداختند. امپریالیسم انگلستان و آمریکا نوکران دستپروده خود را به حفاظت از منابع خویش گماشتند و آنان را به نام شاه و ملک و سلطان و شیخ جلو انداخته و خود بصورت طراح اصلی توطئههای ضدخلقی پشتسر آنان قرار گرفتند. تأمین نفت موردنیاز غولهای سرمایهداری جنگ افروز در سرلوحه وظائف امپریالیسم و ارتجاع جا گرفت. سیل اسلحه و جاسوسان و طرحهای ضدانقلابی و توطئههای پیاپی بسوی منطقه سرازیر شد و برنامه ایجاد پایگاههای تجاوزی علاوه بر اسرائیل شامل ایران و سعودی و اردن و سلطاننشین عمان نیز گشت. پس از پیروزی جنگ خلق در بخش جنوبی یمن و تأسیس جمهوری دموکراتیک یمن و شعلهور شدن انقلاب مسلحانه در منطقه ظفار و عمان و خلیج، و پس از اوجگیری مبارزه مسلحانه خلق قهرمان فلسطین و رشد جنبش آزادیبخش عربی و با شروع مبارزه مسلحانه در ایران، منطقه خاورمیانه بیش از پیش مورد توجه امپریالیسم جهانی قرار گرفت. برای خاموش کردن انقلاب فلسطین صدها نیرنگ و خیانت انجام شد و سرانجام همه آنها در برخورد با صخره مقاومت این خلق دلیر و پرتحمل نقش بر آب خواهد گردید.
اما امپریالیسم و ارتجاع محلی در سراسر منطقه به تلاشهای ضدخلقی خود مشغولند؛ مجربترین مغزهای امپریالیسم برای سرکوبی انقلاب تلاش میکنند؛ فعالانه سلاحهای نابودکننده را برای دستنشاندگان خود در منطقه گسیل میدارند و ارتجاع عرب در برابر خواستهای دشمنان زانو میزند. امپریالیسم و همدستان محلیش میکوشند دستاوردهای خلق مبارز عرب را که در فرصت گرانبهای اکتبر گذشته حاصل کرد از بین ببرند و دوباره او را در یأس فروبرند، بدین ترتیب کنفرانس به اصطلاح صلح تشکیل میشود. حقوق قانونی خلق فلسطین برای بدستگرفتن سرنوشت خویش و نسبت به سراسر فلسطین، عملاً نادیده گرفته میشود و تلاشهای همهجانبهای در جهت منفردکردن انقلاب فلسطین برای ازمیان برداشتن این مانع عظیم خواستهای امپریالیسم و ارتجاع جریان پیدا میکند. برای قبولاندن طرحهای تسلیمطلبانه، فشارهای مختلف به خلق عرب وارد میشود. اما تاریخ نشان داده است که امپریالیستها و مرتجعین، مسیر مبارزه خلقها را بدرستی تشخیص نمیدهند و خلقها سرانجام پیروز خواهند شد.
هماکنون امپریالیسم در خلیج چه هدفی را دنبال میکند؟ قبل از هرچیز تأمین نفت موردنیاز جهانخواران و ادامه غارت منابع نفتی متعلق به خلقهای محروم این منطقه. برای تحقق این هدفهای شوم ابتدا باید انقلاب رهائیبخش خلقهای منطقه را سرکوب کرد. باید بر تعداد پایگاههای نظامی تجاوزکارانه نظامی افزود، باید نیرو و مستشار و سلاحهای سنگین و سبک به منطقه فرستاد و باید دستنشاندگانی را که نقش حافظ منافع امپریالیسم و ژاندارمری خلیج بدانان محول شده تقویت نمود. بدینترتیب پشتیبانی بیدریغ آمریکا و انگلیس و دیگر امپریالیستها از رژیم شاه و سایر رژیمهای دستنشانده محلی بعنوان پایگاههای امپریالیستی از دیرباز شروع و ادامه دارد.
امروز شاه افتخار میکند که به قیمت بهفروشرساندن میهن و به حراجگذاردن منابع مادی و انسانی ایران نظر اربابانش را تأمین کرده و سپس توضیح میدهد که «بازاء این اقدام انتظار هیچگونه پاداشی را ندارد». در حقیقت شاه برای دشمنان مردم بیش از خود آنها دلسوزی نشان میدهد. شاه این دشمن قسمخورده خلقهای منطقه، اعلام میکند که برای سرکوبی انقلاب رهائیبخش خلق عرب در ظفار و عمران، به قابوس کمک نظامی و تسلیحاتی کرده و خواهد کرد. شاه امروز با خرید ۸ میلیارد دلار اسلحه (۴ میلیارد دلار از امریکا و ۴ میلیارد دلار از انگلیس) بزرگترین زرادخانه را در منطقه خلیج براه انداخته است. رژیم شاه بعنوان بخش مهمی از پایگاه امپریالیسم در منطقه خلیج، با گسیل هزاران نفر از نیروهای نظامی خود برای مقابله با انقلاب خلق عمان و خلیج و محاصره نظامی جمهوری دموکراتیک خلق یمن همراه با ناوگان هفتم امریکا و بسیج پایگاههای نظامی آمریکا در بحرین و عربستان سعودی و متحد با نیروهای نظامی استعمارگران انگلیسی و همپیمانان دستنشانده محلی آنان، خود را آماده یک تجاوز همهجانبه وسیع علیه خلق مبارز عرب در جنوب شبهجزیره عربستان مینماید.
اقدامات اخیر شاه که بدنبال تجاوزات پیاپی او در اشغال جزایر تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی و امالغنم و گوری موری صورت میگیرد، نشاندهنده وسعت و اهمیت نقش خرابکارانهایست که امپریالیسم بعهده شاه گذارده است. هماکنون رژیم شاه افکار عمومی مردم ایران را آماده حمله احتمالی علیه جمهوری دموکراتیک خلق یمن و انقلاب خلق عمان و خلیج مینماید. جنگ تبلیغاتی شدید رژیم ایران علیه یمن دموکراتیک و ادعای «ضددینی» بودن آن و با کشتار باصطلاح «روحانیون» در حضرموت و کمک به «خرابکاران» و برهم زدن امنیت خلیج و…. چیزی جز مقدمه یک حمله وحشیانه علیه انقلاب اصیل تودههای عرب در این منطقه نیست. از طرف دیگر قابوس به دستور اربابان خود همه مناطق ساحلی عمان را در اختیار قوای نظامی شاه قرار داده است تا در تجاوزات نظامی شاه علیه انقلاب در منطقه خلیج از آنها استفاده شود.
رژیم دستنشانده شاه، با همه تلاشی که به یاری اربابان خود به کار برده است، نتوانسته جنبش مسلحانه خلق قهرمان ما را سرکوب سازد و تمام برنامههای باصطلاح انقلابیاش رسوا گشته و مسلماً وجود ۱۲ هزار پرسنل نظامی آمریکا در ایران حتی با وجود سفیری مانند هلمز (رئیس سابق سازمان سیا و مسئول پلیسیـ نظامی امریکا در منطقه) و هزاران کمک دیگر نخواهد توانست مسیر انقلاب خلق ما را متوقف سازد.
نزدیک به سه سال است که خلق ما با اتخاذ شیوه مبارزه مسلحانه تودهای بعنوان عالیترین شکل مبارزه سیاسی و تنها راه رهائی، میکوشد این پایگاه استعماری را از درون منهدم سازد و سهم خویش را در مبارزه جهانی علیه امپریالیسم فعالانه به انجام رساند. طی این مدت در پرتو شرایط انقلابی جامعه ما و عمل پیشگامان مسلح خلق، میزان هوشیاری توده رشد کمسابقهای یافت بطوری که آینده جنگ درازمدت خلق را در جامعه ما نوید میدهد. خلق ما با احساس همبستگی عینی، اخبار عملیات انقلابی را در جنوب شبهجزیره عربستان (یمن دموکراتیک و عمان) و در فلسطین دنبال میکند و خود را در سرنوشت خلق برادر عرب شریک میداند.
خلق ما با خشم تمام، دخالتهای شاه را در خلیج و اعزام اجباری جوانان میهن را برای جنگ برعلیه انقلاب خلق ظفار عمان و خلیج محکوم میکند. خلق ما حمایت کامل خود را از انقلاب مسلحانه خلق ستمدیده عمان و خلیج که مورد یورش خصمانه مزدورانه قابوس و اشغالگران انگلیسی و ایرانی به همکاری آمریکا و رژیم ارتجاعی سعودی و ارتش ملکحسین خائن قرار گرفتهاند ابراز میدارد و یقین دارد که امپریالیزم و رژیم ارتجاعی ــ سگهای زنجیریاش ــ در خلیج نیز چون ویتنام محکوم به شکست خواهند بود.
خلق ایران که با تمام وجود از ستمها و آدمکشیهای رژیم شاه درد میکشد، برای خود ننگ میداند که بهجای کمک به خلق قهرمان عمان و خلیج، عدهای از جوانان ایرانی را بنام سرباز برای جنگ با انقلابیون گسیل دارند. خلق ما این ننگ را تحمل نخواهد کرد. خلق ما همه این نظامیان را که علیرغم میل خود به جنگ با برادران طبقاتی و همزنجیر خود فرستاده شدهاند، به تمرد نسبت به اوامر فرماندهان خودفروخته فرامیخواند. سربازان هموطن ما باید بدانند که برادران انقلابی ما در خلیج دشمن آنان نیستند بلکه این رژیم بیگانهپرست شاه است که دشمن خلقهای ایران و عرب میباشد. ما هموطنان سرباز خود را فرامیخوانیم که ننگ تجاوز به خلق در زنجیر خود را تحمل نکنند و به صف انقلاب بپیوندند و با سازمانهای انقلاب ایرانی و یا «جبهه آزادیبخش عمان و خلیج» متحد شده سلاح خود را بروی دشمن مشترک که امپریالیستهای آمریکائی و انگلیسی و مزدوران محلی آنها میباشند نشانه روند.
هموطنان کارگر و رنجبر ما در خلیج که از ستمها و بدبختیهای ناشی از حکومت شاه، آواره دیار غربت شده و برای بدست آوردن یک لقمه نان، شب و روز سختترین رنجها را تحمل میکنند، برادران طبقاتی و همزنجیر خود کارگران عرب هستند. ما همه برادران کارگر خود در خلیج را به همدردی و همبستگی بیشتر با مبارزه خلق ستمدیده عرب فرامیخوانیم. بدونشک کارگر ستمدیده ایرانی به یک کارگر ستمدیده عرب نزدیکتر است تا به یک سرمایهدار ستمگر ایرانی.
کوشش سفارتهای رژیم شاه و دیگر مرتجعین، اخیراً در منطقه خلیج افزون شده و دست به تحریکات و تبلیغات برای ایجاد اختلاف بین زحمتکشان ایرانی و عرب زدهاند. اینچنین توطئههای ضدخلقی را باید با آگاهی و همبستگی هرچه بیشتر بین خلقهای زحمتکش ایرانی و عرب خنثی نمود و همه کوششها را در مبارزه با دشمن خلق یعنی، استعمارگران و نوکران آنها باید به کار برد.
خلق ما با تمام وجود با مبارزات رهائیبخش خلق برادر عرب در عمان و خلیج احساس همبستگی میکند و خود را در سختیهای ناشی از محاصره و تمهید حمله احتمالی علیه جمهوری دموکراتیک خلق یمن (که بحق هانوی انقلاب در منطقه خلیج است) و همچنین محاصره و کوشش برای حمله همهجانبه علیه انقلاب رهائیبخش خلق عمان و خلیج به رهبری «جبهه خلق برای آزادی عمان و خلیج» شریک میداند. خلق ما وظیفه خود میداند که در این موقعیت حساس هرچه بیشتر در تحکیم پایههای انقلاب مسلحانه تودهای بکوشد و سهم خویش را در انقلاب سراسری خلیج از طریق مبارزه با امپریالیسم و ارتجاع در ایران فعالانه ایفا نماید. خلق ما مصرانه همه نیروهای انقلابی و آزادیخواه در جهان و بخصوص در منطقه را به ایجاد جبههای برای پشتیبانی از حکومت انقلابی یمن دموکراتیک و انقلاب مسلحانه در ظفار و عمان فرامیخواند.
زنده باد وحدت پیکارگران علیه امپریالیسم، صهیونیسم و ارتجاع در منطقه
سرنگون باد رژیمهای دستنشانده در ایران، سعودی و عمان
برافراشته باد پرچم نبرد درازمدت رهائیبخش خلق در ایران، خلیج و فلسطین
مجاهدین خلق ایران
۴ دیماه ۱۳۵۲
آموزش جنگهای صحرائی
ترجمه از هفتهنامه کوبائی «گرانما»
در ماه اوت گذشته مجلات هفتگی «یواس نیوزاند و رلد ریپورت» (اخبار امریکا و گزارشهای جهان) و «تایم» گزارش دادند که لشگر تفنگداران دریائی آمریکا هماکنون برای جنگ در صحرا و مناطق گرم و سوزان (نظیر کشورهای عربی) در حال فراگرفتن آموزشهای جنگی میباشند. این عملیات و آمادگیهای نظامی براساس احتمال درگیری نظامی ایالات متحده علیه یک نیروی نظامی در یکی از مناطق شمال افریقا یا مدیترانه شرقی صورت میگرفت.
در نیمه ماه اوت طراحان نظامی پنتاگون ۹۰۰۰ نفر از نیروهای کادر و افراد ذخیره تفنگداران دریائی را برای شرکت در وسیعترین عملیات آموزشی در تاریخ نیروی دریائی آمریکا فراخواندند. این آموزشهای نظامی در صحرای موجا و در جنوب کالیفرنیا صورت گرفت و بنام عملیات دره قلیا ۷۳ نامگذاری شد. مجله «یواس نیوزاندرولد ریپورت» (اخبار امریکا و گزارشهای جهان) در بیان علت و انگیزه این مانورها و آمادگیهای نظامی چنین مینویسد: «ایالات متحده دارای منافع نفتی عظیمی در خاورمیانه است که با افزایش اشتهای نفتی کشورهای جهان روزبروز ارزش حیاتی این منافع نفتی افزایش مییابد. همچنین ایالات متحده شدیداً نگران امنیت و سلامت اتباع خود در این اراضی نفتخیز میباشد.»
انگیزهها و دلائل سیاسی هنگامی آشکارتر میگردد که در مجله مزبور همراه با عکس و تفصیلات آموزشهای نظامی جنگ در صحرا، لیست سرمایهگزاریهای نفتی آمریکا در خاورمیانه و آمار اتباع آمریکائی در کشورهای مزبور منتشر میگردد.
با وجود اینکه ژنرال آرتور پوپلن فرمانده تیپ هشتم تفنگداران دریائی (نیروهای ذوحیاتین) امریکا هرگونه ارتباط عملیات مزبور را با وضعیت خاورمیانه انکار و ادعا نمود که این مانور بیشتر به منظور آموزش و آمادگی نیروهای نظامی که در هر لحظه ممکن است وارد عمل شوند صورت گرفته است تا این نیروها بتوانند در هرگونه شرایطی قادر به عمل باشند، اما در ضمن گفتههای وی یک موضوع جالبی وجود دارد که مقصد و هدف حقیقی این نیروها را نشان میدهد. و آن اینکه بسیاری از واحدهای شرکتکننده در این عملیات از لشکر دوم نیروی دریائی که وظیفهاش آموزش و تأمین سربازان نیروی دریائی آمریکا در دریای مدیترانه است انتخاب شده بودند و بلافاصله بعد از پایان عملیات نظامی مزبور یک گردان از بین آنها برای خدمت در ناوگان ششم آمریکا در مدیترانه اعزام شدند.
نحوه مانور پنجروزه به یک نبرد و مداخله نظامی حقیقی بسیار نزدیک بود زیرا نیروی دریائی کلیه مواد و تجهیزات نظامی زرادخانههای خود را بهکار گرفت. برای نمونه حمایت هوائی آنها بوسیله جتهای جدید هریز ساخت انگلستان تأمین شد و این جت جدید قادر است دیوار صوتی را در ضمن حمایت از قوای زمینی و در ارتفاع کمی از آنها بشکند و مانند یک هلیکوپتر بنشیند و پرواز نماید. علاوه بر این هواپیماهای حمل و نقل و چندین نوع هلیکوپتر و وسائل نقلیه ذوحیاتین در این مانور شرکت داشتند و هدفهای آتش توپخانه ۱۷۵ میلیمتری آنها کوههای صحرای موجا و انتخاب شده بود.
مقاله مزبور اضافه میکند که نیروی دریائی در طی این عملیات پنجروزه اطلاعات و تجارب باارزشی بدست آورد و توانست در استفاده از تجهیزات و تاکتیکهای جنگی خود تغییرات و اصلاحات لازم را بعمل آورد چه تاکنون این نیروها برای نیازمندیهای جنگ در جنگل نظیر آنچه که در ویتنام صورت میگیرد آماده و تربیت شده بودند.
اگرچه هیچگونه تائید رسمی در مورد رابطه و تقارن عملیات دره قلیا ۷۳ و وضعیت خاورمیانه بعمل نیامد و اگرچه فرماندهان نظامی آمریکائی توانستند اسرائیل را بعنوان یک نمونه فرضی بکار برند، اما تذکر این نکته جالب توجه خواهد بود که نیروهای تجاوزکار آمریکائی لباسهای خاکی رنگ با نشانها و علائم قرمز مشابه اونیفورم ارتشهای عرب پوشیده بودند و سرهنگ جری اولیری خاطرنشان ساخته بود که پنتاگون در روی ماشینهای کامپیوترش یک طرح دفاعی در مقابل تجاوز به هر کشور متمدنی را دارد. او اضافه کرد که خاورمیانه آشکارا یک بشکه باروتی است و احمقانه خواهد بود که آمادگیهای لازم را نداشته باشیم.
بهترین جوابی که در مقابل علت مانوور صحرائی موجاو میتوان پیدا کرد همان چیزی است که در مقاله مجله آمریکائی درج شده است و در آنجا انگیزه عملیات مزبور را مستقیماً به وضعیت فعلی خاورمیانه و علاقه و احتیاج شدید امریکا به منابع نفتی این منطقه مربوط دانسته است. از روی آمار اتباع و لیست میزان سرمایهگزاری آمریکا کاملاً روشن است که بهانه امنیت اتباع امریکائی یکی از دستاویزهای کهنه وقدیمی آمریکا برای تجاوزات نظامی است و منظور عمده همان سرمایهگذاریهای عظیم نفتی آمریکا در این منطقه از جهان است.
صورت شش میلیارد و چهارصد و پانزده میلیون دلار سرمایهگذاریهای آمریکا در منابع نفت و گاز خاورمیانه:
سرمایهگذاریهای شرکتهای آمریکائی در:
نفت خام، تأسیسات تولید گاز طبیعی ۳۳۸۵ میلیون دلار
کارخانههای مایع کردن گاز طبیعی ۲۴۰ میلیون دلار
خطوط لوله ۹۸۵ میلیون دلار
پالایشگاهها ۷۷۰ میلیون دلار
کارخانجات شیمیائی ۵۰ میلیون دلار
تسهیلات بازاریابی [؟؟؟؟؟] میلیون دلار
سایر سرمایهگذاریها ۴۳۵ میلیون دلار
تذکر ــ ارقام فوق شامل کشورهای عرب شمال افریقا نیز هست و مربوط به اول ژانویه ۱۹۷۲ میباشد.
آمار آمریکائیها در کشورهای نفتخیز خاورمیانه
ایران ۰۰۰/۱۰ نفر
عربستان سعودی ۵۰۰/۶ نفر
لبنان ۵۰۰/۵ نفر
لیبی ۹۰۰/۲ نفر
مصر ۳۰۰/۱ نفر
امارات متحده عربی ۱۰۰/۱ نفر
کویت ۰۰۰/۱ نفر
الجزایر ۰۰۰/۱ نفر
بحرین ۰۰۰/۱ نفر
قطر ۳۰ نفر