فهرست مطالب
شاه، دوست آمریکا
اخبار
این جعل اسناد برای چیست؟
نظام شاهپرستی
تجاوز ایران به ظفار
کلاسهای امنیتی
نامه آیتالله منتظری از تبعیدگاه
اعزام نیروهای آمریکائی به ایران
تقلیل نرخ بادبادک
۲۹ اسفند روز ملی شدن صنعت نفت در سرتاسر ایران به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تأمین صلح جهانی امضاکنندگان ذیل پیشنهاد مینمائیم که:
صنعت نفت در تمام مناطق کشور بدون استثنا ملی اعلام شود. یعنی تمام عملیات اکتشاف و استخراج و بهرهبرداری در دست دولت قرار گیرد. ۲۹ اسفند ۱۳۲۹
شاه، دوست آمریکا
دوموراکا، مسکو
نیواستیزمن، ۳۰ نوامبر ۱۹۷۲
اعلیحضرت همایون محمدرضاشاه پهلوی آریامهر شاهنشاه ایران به سرعت دارد بصورت «دیم» جدید آسیا به منصه ظهور میرسد. این امر نگرانی مسکو را برمیانگیزد، گرچه مسکو همه کوشش خود را برای مخفی نگاهداشتن این نگرانی بکار میبرد. معذالک کارشناسان شوروی در مسائل خلیجفارس، تحولات ایران و بحران خاورمیانه را با نگرانی عمیقی تعقیب میکنند. آنها از این بیم دارند که شاه، به جنگ بینالمللی برای نفت و گاز، وسعت تهدیدکننده بیشتری بدهد.
شاه از روزهای ۱۹۵۳، که به قدرت «سیا» و ناشایستگی مصدق که همیشه در حال گریه بود، از تبعید بازگشت و به قدرت خزید، تاکنون راه درازی پیموده است. پرزیدنت نیکسون که شاه را به عنوان یک رهبر بزرگ میستاید، اخیراً آنچه را که بر مصدق آمده به شادی یادآوری نموده و تهدید نموده که قذافی رهبر لیبی را هم به همان عاقبت دچار خواهد کرد. البته وقتی که شاه را برگرداندند، نیکسون معاون مقتدر آیزنهاور بود. شاه از آن پس از یاد شاهی گمنام به صورت سلطان پرجلال یک کشور ثروتمند نفتخیز درآمده که مورد احترام همه است. شاه از تمایل مطبوعات دنیا که او را افسانهوار بصورت شاهزاده فریبنده شرقی جلوه میدهند کمال استفاده را کرده و از آن یک سلاح قوی سیاسی ساخته است. شاه برخوردار از پشتیبانی منابع قدرتمند ذینفع شرکتهای نفتی آمریکائی و انگلیسی و پنتاگون، امروزه عموماً بصورت مشعل پیشرفت و ثبات در خاورمیانه و رهبر باصطلاح انقلاب سفید ایران تصویر میشود. او آرزوهای آمریکا را برآورده کرده است. در جریان بحران اخیر نفت که در اثر جنگ خاورمیانه بوجود آمده، سخنگوی بیشرم منافع آمریکا شده و به اعراب اصرار میکند که جریان نفت را به غرب فورا ازسر گیرند.
واقعیت پشتپرده چیز دیگریست. بزرگ جلوهگر شدن شاه دقیقاً ارتباط به دو عامل دارد: سرکوبی وحشیانه مخالفین داخلی و نظر جدید امریکا به نفت و اقیانوس هند. این دو عامل به هم پیوسته هستند. سرکوبی داخلی به اعتبار شاه از نظر امریکا میافزاید. زیرا واشنگتن موردی برای بکاربردن دموکراسیهای با دردسر در خارج نمیبیند. واشنگتن شاه را همینطور که هست ترجیح میدهد ــ مدرنیزه کردن بوسیله این دارودسته، حفظ ثبات بوسیله رقابت متعادل بین نخبهها و تسلط بوسیله کنترل شخصی بلامعارض، ساواک، پلیس مخفی شاه، که وحشت مهیبی حکمفرما کرده، روابط نزدیکی با سیا دارد. متناسب با چنین اقتضاء، آقای ریچارد هلمز رئیس سابق سیا، هماکنون سفیر امریکا در تهران است.
دعوی امریکائیها اینست که امنیت ایران و نیز امنیت خلیجفارس تحت تسلط ایران برای غرب امری اساسی است. آنها همچنین حضور شوروی را در آنجا بزرگ جلوه میدهند. به نظر ایشان، شاه خلائی را که پس از خروج انگلیس باقی ماند پرمیکند. شاه با پرگوئی به دنباله این سخن اخیر اعلام کرده است که نهتنها خلیج فارس حقا مال اوست بلکه امنیت ایران بستگی به تامین امنیت اقیانوس هند دارد زیرا ذخایر نفت ایران از آن میگذرد.
از این احوال واشنگتن لذت میبرد. شاه در سیلی از مصاحبهها و بیانیههایش پذیرفته است که نقش واگذارشده جهانیاش را با ذوق انجام دهد. وی لحن تهدیدآمیزی علیه آن عده از همسایگانش به کار میبرد که اگر دلیل کمی برای دوستی با آنها دارد دلیلی هم ندارد که از آنها بترسد. عراق، دشمن قدیمی ایران گفته میشود علت خرید این میزان شگفتآور سلاحهای ایران است. شیخنشینهای عربی کوچکتر در خلیجفارس مجبور شدهاند اشغال نظامی جزایر ابوموسی و تنببزرگ و کوچک را در نوامبر ۱۹۷۱، همچون اجل محتوم بپذیرند، اشغالی که واشنگتن و لندن آنرا با خرسندی تلقی کردند.
شاه متناسب با پایگاه جدید جهانیش همچنین مشغول بود، ترس از خدا ــ ترس از زرادخانهای که بهرحال بوسیله امریکائیان تهیه شده بود ــ را بدل هند و پاکستان هم بیاندازد. حتی قبل از بحران بنگلادش شاه حق خود را در حفظ تمامیت پاکستان اعلام مینمود و همزمان با آن نسبت به بلوچستان ادعای ارضی میکرد. وی که خیلی سریع چیز یاد میگیرد، خیلی در بکاربردن لغات فاسد جنگ ویتنام زیردست شده است ـ در روابط با پاکستان از «عکسالعمل حمایتی» سخن میگوید. شومتر از آن درگیری ایران، طبق گزارش مطبوعات پاکستان، در عملیات جستهگریخته علیه شورشیان بلوچستان با همکاری با ارتش پاکستان است. این امر الزاماً اوضاع پاکستان را بغرنجتر خواهد ساخت. تهران همچنین به هدایت مبارزهای قدم برداشته که نجواکنان ادعا میکنند شوروی در کودتای اخیر افغانستان دست داشته است. یکی از کارهای ایران که، بطعنه بهتر مخفی ماند جریان پائیز ۱۹۴۱ بود. هنگامی که شبهقاره هند از درد زائیدن بنگلادش بخود میلرزد، ایرانیها لشگریان خود را در مرز افغانستان، ظاهراً برای جلوگیری از مداخله کابل در امور پاکستان اما باطناً برای ترساندن افغانستان، متمرکز کردند.
این تیر معذالک به عقب و به شاه شلیک شد. پیشدستی شاه و عکسالعمل ضعیف پادشاه افغانستان در مقابله با این مبارزهطلبی خشم عظیمی را در افغانستان برانگیخت که سرانجام منجر به کودتائی شد که در ژوئیه امسال پادشاه افغانستان را برانداخت. پرمدعائی شاه مبنی بر اینکه این اعمال همه برای امنیت ایران ضروری هستند کاملاً غیرمنطقی است. ایران مشکل امنیتی دارد زیرا روابطش با همسایگان عرب از قدیم خراب بوده است لیکن میزان تقویت تسلیحات ایران فوقالعاده بیشتر از تهدید واقعی است. طبق آخرین ارقام منتشره از طرف موسسه بینالمللی مطالعات استراتژیکی، مخارج نظامی ایران از ۳۷۰ میلیون دلار به حدود ۸۰۰ میلیون دلار در ۱۹۷۳ جهش کرده است. بطور چشمگیر بیشتر این افزایش را خرید اسلحه از آمریکا باعث شده است. برنامه دراز مدت ایران برای چنین معاملاتی از آمریکا به تنهائی مستلزم صرف ۳ـ ۲ میلیارد دلار در پنجسال آینده است. انگلیس هم از این معامله اسلحه فوقالعاده سودبخش نیز منتفع میشود زیرا ۸۰۰ تانک چیفتن و سلاحهای دیگر به ارزش ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلیون دلار در لندن خریداری میشود. تعجبآور نیست که وزارت خارجه انگلیس هربار که نام ایران ذکر میشود با شعف خرناس میکشد و لرد کارینگتن، وزیر دفاع، به تهران سرازیر میشود و از میزان اسلحهای که به ایران حمل شده است آشکارا شادمانی میکند.
صرفنظر از کمیت، جنبه کیفی این سلاحها حائز اهمیت است. بعضی از انواع پیشرفته هواپیماهای نظامی مافوق صوت که به ایران فروخته میشود هنوز حتی به خدمت نیروی هوائی آمریکا هم درنیامده است. آمریکا همچنین علاوه بر انواع دیگر تجهیزات پیچیده، ایران را با بمبهای هدایتشونده لازر که اینچنین ویرانی در ویتنام ببارآورد تجهیز میکند. بدونشک، تعداد مستشاران «فنی» آمریکائی در قلمرو ایران نیز با همین تناسب افزایش خواهد یافت. بنابراین شباهت چشمگیر و شومی بین نحوه درگیری آمریکا در ویتنام جنوبی و ایران وجود دارد. تنها تفاوت این است که شاه مایل و قادر است که از ثروت نفت کشور خود برای خدماتی که به واشنگتن میکند پول هم بپردازد. واشنگتن حق دارد به خود تبریک بگوید زیرا ظاهراً برای نفت ایران پول میپردازد ولی این منافع نفت را بصورت پرداخت برای اسلحه خود تصاحب میکند. علاوه بر اینها، ایران باید برای استخدام تعداد کثیری تکنسین «مربی» و غیره سخاوتمندانه پول بپردازد.
اگر مسئله به همینجا ختم میشد شاید موجبی برای اعلام خطر پیدا نمیشد اما مسئله بزرگتر از اینهاست. سیاستسازان واشنگتن، در طرح برنامههای خود نفس جدید و معینی را به ایران واگذار کردند. اکنون که پاکستان خرد شده است، ایران باید به صورت دژ منافع غرب در منطقه درآید.
از اینرو اگر ایران در کشمکشی که بدست خود ایجاد کرده است درگیر شود واشنگتن نیز درگیر خواهد شد. با اراده، خواه مستقیم یا بوسیله جانشینش. قبول اینکه واشنگتن درس خود را در ویتنام آموخته است توهمی بیش نخواهد بود. خاطره ویتنام از یادها میرود و همان جاروجنجال برای حمایت منافع ملی و جهانی و همان دستهبندیهای شرکتهای نفتی و پنتاگون، آمریکا را بعمل قاطع وادار خواهد کرد. سرنوشت غمانگیز دولت آلنده در شیلی نشان میدهد که این روزها دخالت را میتوان از دور کنترل کرد. و اگر بحران انرژی آمریکا بدتر شود، واشنگتن به بهانه حمایت منافع نفت آمریکا، از حمایت داخلی لازم برای چنین اقدامی، چه از طرف کنگره و چه از طرف مردم، بهطور کامل برخوردار خواهد بود. در اینجا یک بحران سیاسی در دست تبلور است که میتواند حتی بدتر از ویتنام باشد. بسیاری از مطلعین امور آسیائی اکنون معتقدند که کودتای افغانستان ممکن است اولین ثمره محور واشنگتن ـ تهران باشد. شاید این عراق باشد، ولی تهدید یک انفجار عمومی را نمیتوان به آسانی رد کرد. در حالی که هدف ظاهری محور جدید ایران و آمریکا ممکن است ثباتبخشیدن به یک ناحیه بحرانی ــ جانشین ساختن صلح تحمیلی ایران و آمریکا بجای صلح تحمیلی بریتانیا ــ باشد اما چنین هدفی، در واقع با روشهای تسلیحاتی قوی خود به تیرگی روابط در منطقه افزوده است. اینجاست که مسکو وارد میشود. هرچند که روسها بشدت کوشیدهاند تا وانمود کنند که این مسئله بعلت منافع اقتصادیشان در ایران و احتیاج به حفظ روابط، مورد اعتنای آنها نیست ولی قرائن و اماراتی وجود دارد که موجب شک و تردید در موضعگیری رسمی آنها میشود. وقتی در ماه مارس امسال کاسیگین به ایران رفت در سخنرانی میز شام خود راجع به تراکم مازاد بر احتیاج سلاح در منطقه اخطار تندی داد. ایرانیها از آن خوششان نیامد. لذا وقتی آقای هویدا، نخستوزیر ایران در ماه اوت به مسکو آمد در سخنرانی میز شام خود به کنایه نظر ایران را تاکید کرد که هر ملتی میتواند هرطور که میل دارد خود را مسلح کند. گفتگوی طرفین از هر لحاظ خشن بود. بدنبال گفتگوهای هویدا در کرملین در حالی که او هنوز در روسیه بود کیهان اینترنشنال، یک روزنامه تهران، در ۹ اوت اظهارنظر کرد که:
«بعضی از محافل منطقه سخت میکوشیدند اینطور جلوه دهند که روسها از تجهیز تسلیحاتی ایران نگران هستند. لیکن ما با چنین احساسی در مسکو برنخوردیم. روسها میگویند که بعضی از کشورهای منطقه، ظاهراً عراق و هند، نگرانی خود را از تجهیز ایران به سلاحهای تهاجمی در مسکو ابراز کردهاند. لیکن هیچ نشانهای دال بر سهیمبودن مسکو در این نگرانی نیست» خبرگزاری تاس در ۱۰ اوت با فوریت غیرعادیای اظهار نظر کیهان اینترنشنال را نقل کرده و موضوع را شدیداً انکار کرد. جملهبندی متناقض تاس خیلی پرمعنی بوده است، تاس اعلام کرد: «به زحمت کیهان اینترنشنال نمیارزد که چیزی را به اتحاد جماهیر شوروی نسبت دهد که موضع این کشور را توصیف نمیکند.» خود این تاکید غیرمعمولی بصورت انکار، تا حدودی روشن میسازد که چرا رهبران شوروی درباره خلیج فارس نگرانند در ۱۹۶۲ یادداشتی مبادله شد که در آن ایران به دولت شوروی اطمینان کتبی داد که آن کشور «به هیچ قدرت خارجی اجازه نخواهد داد که هیچ نوع پایگاه پرتاب موشک در خاک ایران ایجاد کند.» و همچنین اعلام داشت که ایران هرگز شریک تجاوزی علیه اتحاد شوروی نخواهد شد. اینک ایران با وارد کردن تعداد کثیری از نفرات نظامی و تجهیزات خیلی پیچیده آمریکا این تعهد خود را، یا اقلا روح آنرا، نقض میکند. روسها استدلال ایران را که کمیت هنگفت سلاحهای فراهمشده صرفاً دفاعی است نمیپذیرد برای روسها قطعی است که در مورد ایران حتی اگر تمامی احتیاجات دفاعی واقعی ایران موردنظر قرار گیرد باز این حجم سلاح برای عمل تهاجمی اتخاذ شده است. از همه مهمتر پیچیدگی سلاحهای فراهم شده است. در حالی که برابری با سلاحهای هیچیک از دشمنان فرضی ایران را ندارد. ممکن است سرانجام مسئله مستقیمی برای دفاع شوروی ایجاد کند. در سفر برژنف به دهلی نو که طی این هفته صورت میگیرد، تجهیز تسلیحاتی ایران و نتایج احتمالی آن یکی از مهمترین مسائل مورد گفتگوی برژنف و خانم گاندی خواهد بود هرچند که آنرا علنی نمیکنند. همین مطلب نمایشگر میزان افزایش نگرانی مسکو نسبت به سیاست شاه است در این زمینه اطلاعات موجود در اینجا حاکیست که آخرین تخمینهای ۱۹۷۳ـ ۷۴ موسسه مطالعات استراتژیکی از تعادل نظامی، به نفع محافظهکاران به اشتباه رفته است. موسسه بینالمللی تحقیقات صلح استکهلم که خیلی معتبر است تخمین میزند که ایران همچنین تعداد نامشخصی تانک سبک اسکوربیون و ماشینهای زرهی فوکس به انگلیس سفارش داده است. بدین ترتیب سطح تجهیزات سلاحهای ایران ممکنست حتی بالاتر از سطح تخمینهای کنونی باشد. لذا از نظر روسها خطر در شرایطی بحرانی عظیمتر شده است. ایران که تا دندان بوسیله آمریکا و انگلیس مجهز شده است بسادگی میتواند علیه اتحاد جماهیر شوروی چون علیه هر کشور دیگری قرار گیرد. مسکو از اینکه چین در ماههای اخیر بصورت گرمترین حامی محور ایران ـ آمریکا در خلیج فارس درآمده است، احساس آسودگی نمیکند.
روسها این حقیقت را نادیده نمیگیرند که ایران هنوز عضو پیمان نظامی سنتو است. آنها از آغاز تشکیل پیمان سنتو از آن متنفر بودهاند. نهتنها به این دلیل که موضعگیری سنتو آشکارا علیه شوروی است بلکه به این علت که هدف آن به خطکشیدن یک بلوک اسلامی در مرز جنوبی آن کشور میباشد. هرچند که این روزها همه اعضای سنتو به درجات مختلف روابط دوستانهای با اتحاد شوروی دارند لیکن سه عضو آسیائی آن همچنان مثل گذشته، شدیداً مسلمان باقی ماندهاند. این امر مسکو را مجبور میسازد که از بسط سنتو جلوگیری کند. این است که شوروی میکوشد روابط نزدیکتری با عراق و افغانستان برقرار کند زیرا بدون آنها سنتو مثل بدن بدون دست میماند و شکافهای وسیعی در پیوستگی جغرافیائی آن باقی خواهد ماند. مسکو بر آنست که سنتو به همین شکل باقی بماند.
هنوز ترس دیگری ذهن مسکو را اشغال میکند. گرچه روسها دلیل خاصی برای دوستداشتن شاه ندارند اما آموختهاند که با او معامله کنند. آنچه مسکو را نگران میکند اینست که خود مسئله خرید تسلیحات شاه، وضعی را ایجاد میکند که روزی فلان یا بهمان ژنرالی تصمیم بگیرد بجای گوش بفرمان شاه ایستادن، خود با این اسباببازیهای گرانقیمت بازی کند. زمانی که چهره نظامی قابل اعتمادتر و نرمتری برای گذاشتن به جای شاه پیدا شود امریکائیها هم علاقه مخصوصی برای حفظ شاه نخواهند داشت. علاوه بر اینها، کودتای نظامی در خاورمیانه یک واقعه غیرعادی نیست. با در نظر گرفتن ثبات سطحی و ضعیف ایران احتمال وقوع چنین حوادثی به مراتب بیش از عدم وقوع آنست. یک سناریوی دیگر ممکنست این باشد که شاه، مطمئن از پشتیبانی امریکا، در امور سایر کشورها دخالت کرده و مسکو را در وضع غیرقابل تحملی درگیر سازد. امکان دیگری هم میماند و آن اینکه شاه قربانی تحول و تغییر انقلابی در داخل ایران بشود. هریک از این حوادث یا تحولات دیگری نظیر اینها به تیرگی خلیجفارس افزوده و همزمان با آن تهدید به امنیت شوروی را زنده نگاه میدارد.
در چنین اوضاع و احوالی، خود ایران ممکنست گرفتار هرجومرج سیاسی و جنگ داخلی بشود که در آنصورت روسها نمیتوانند نسبت به این مسئله برای مدت زیادی بیتفاوت بمانند. بخصوص اگر قدرتهای خارجی هم در آن درگیر باشند. در حال حاضر، مسکو خیلی با احتیاط قدم برمیدارد زیرا نگران حفظ برنامه تقلیل فشار (دیتنت) برژنف ـ نیکسون است. بهرحال آنچه واضحتر است این است که شاه «میگوئی» است که یاد گرفته سوت بزند و سوت را ایالات متحده تدارک دیده است. همین دلیل کافی است که مسکو نسبت به هدفهای درازمدت شاه و بحران در خلیج فارس نگران باشد.
اخبار
٭ تشنج در دانشگاههای ایران
دانشگاه تهران: روز ۵ اسفند ماه تظاهرات وسیعی در دانشگاه تهران بعمل آمد. علت تظاهرات به خاطر چند مسئله بوده است. اول: شهادت مبارز شهید ضیاءالحق، در زیر شکنجه دژخیمان رژیم. ضیاءالحق دانشجوی سال پنجم دانشکده فنی بوده است. و سال قبل دستگیر شده بود. عمال امنیتی دولت ادعا میکنند که ضیاءالحق در زندان خودکشی کرده است!
دوم آنکه ۵ اسفند سالروز شهدای سیاهکل بود. سوم آنکه: در همین زمان گل سرخی و دانشیان توسط دژخیمان تیرباران شدهاند.
دانشکده پلیتکنیک تهران روز ۶ اسفند به دانشجویان دانشگاه تهران میپیوندند و اعتصاب میکنند.
هنرسرای عالی (دانشکده علم و صنعت) نیز به اعتصاب همگانی میپیوندند. و علاوه بر دلایل فوق، خواستار تغییر رئیس دانشکده نیز میگردند.
دانشگاه تبریز روزهای ۵ و ۶ اسفند را اعتصاب کردند. اولا بخاطر بزرگداشت شهدای دانشگاه تبریز که در سال پیش توسط پلیس کشته شدند و ثانیاً بمناسبت افشای توطئههای رژیم شاه در اعزام نیروی نظامی به عمان به منظور سرکوبی جنبش ظفار.
درود به دانشجویان پرشور و مبارز دانشگاههای ایران.
٭ نتیجه شرکت در جشن سپاس:
در جریان تظاهرات مربوط به جشن باصطلاح «سپاس» در استادیوم ورزشی جمع کثیری، منجمله ۱۹ نفر از کارگران کارخانه ارج زخمی شدند. با وجود آنکه مسئولین کارخانه بزور این کارگران را به استادیوم برده بودند، معذلک کارخانه از پذیرش آنها به بهانه اینکه «کارخانه به افراد سالم نیازمند است» و بخاطر آنکه این کارگران استخدام روزمزد بودهاند، از پذیرش آنها خودداری نموده است.
٭ همراه با اعدام دو تن از گروه هنرمندان متهم به توطئه برای ربودن خانواده پهلوی، خبر اعدام شش تن دیگر از مبارزین نیز اعلام گردید. قریب یکسال قبل عدهای از هنرمندان دستگیر شده بودند و پس از هفت ماه که هیچگونه خبری از آنها نبود، ناگهان دستگاههای تبلیغاتی رژیم اعلام داشتند که این عده میخواستند فرح و ولیعهد را بربایند و یا در صورت امکان شاه را ترور کنند و همچنین محاکمه آنها بزودی در حضور نظار بینالمللی انجام خواهد یافت. رژیم که تابحال از حضور نظار بینالمللی در محاکمات جلوگیری کرده بود به یکباره به یاد اهمیت حضور آنها در این محاکمه افتاد. هیچیک از سازمانهای بینالمللی تا آن تاریخ نه از محاکمه و نه از مبانی اتهام آنها اطلاعی نداشتند و چنین اعلامی از طرف رژیم خود موجب ظن و تردید بسیار بود. محاکمه این عده بعد از یکی دو ماه آغاز شد و نمایشهای تلویزیونی به این کمدی پیوستند. در بین این عده کسانی که اظهار ندامت میکردند اجازه صحبت میگرفتند و کسانی که از نظرات خود عدول نمیکردند و تنها اتهامات را تکذیب میکردند، وقیحانه در تلویزیون و در مقابل چشم هزاران هزار نفر به عقب زده میشدند. این نمایشات دقیقاً نمایشگر تلاش رژیم بود که به همه بفهماند قدرت دارد و هر کار بخواهد میکند و از افکار عمومی هم واهمه ندارد که خود همین وقاحت دلیل برترس و نگرانی رژیم بود.
محاکمات پایان پذیرفت هشت تن از متهمین قبل از محاکمه و یا در جریان آن اظهار ندامت کردند و هفت تن دیگر ایستادگی نمودند. و این هفت تن به اعدام محکوم شدند. از این هفت تن پنج تن دیگر در آخرین لحظات بنا بر قول رژیم اظهار ندامت کردند و از اعدام آنها صرفنظر شد و دو تن دیگر برسر عقاید خود ایستادند و مرگ را بر این زندگی با ذلت برجیح دادند.
کرامتالله دانشیان و خسرو گلسرخی. این دو تن به شهدای دیگر راه ازادی و استقلال مردم پیوستند. یادشان و مقامشان زنده و جاوید باد. در جریان این محاکمات نکتهای که محقق شد این بود که تلاش رژیم در درجه نخست درهمشکستن شخصیت افراد است و از بین بردن اراده آنها و همراه آن ایجاد تزلزل در اراده و مقاومت سایرین.
٭ اعدام گروه نهاوند
بعد از اعدام گلسرخی و دانشیان اعلام گردید که شش تن دیگر از مبارزین در نهاوند اعدام شدند. ما خبر مربوط به دستگیری یکصد نفر از دانشجویان و دانشآموزان انجمنهای اسلامی را به جرم شرکت در یک سازمان مخفی اسلامی را چندی قبل منتشر ساختیم. اکنون پس از گذشت مدتی مقامات دولتی بیآنکه دستگیری آنها را اطلاع داده باشد، خبر اعدام شش تن از آنها را اعلام کرد. اعدامشدگان عبارتند از سه برادر به اسامی ماشاءالله ـ روحالله و ولیالله سیف ـ عبدالله خدارحمی ـ بهمن منشط ـ و حجتالله عبدلی. چهار نفر نیز به اسامی ولیالله کشفی و محمد طالبیان ـ حجتالله آورزمانی و علیرضا کرمی به حبسهائی از ۵ تا ۱۵ سال محکوم شدهاند.
برخی از این مبارزین در واقع متهم به قتل پاسبانی در قم بودند این پاسبان در حقیقت بدست خود رژیم و بعلت عدم شلیک بسوی مجاهدین، کشته شده بود ولی رژیم همین را بهانه قرار داد و عدهای را دستگیر و شکنجه و تبعید نمود از جمله آیتالله ربانی شیرازی را. شش نفر دیگری که در این ماجرا دستگیر میشوند مدتها در زیر شکنجه سازمان امنیت قرار گرفته و روش شکنجه تا حد مرگ (طرح هلمز) در مورد ایشان اجرا شد و آنها در حقیقت در زیر شکنجه شهید شدند. اینگونه شهادت در زیر شکنجه مخصوص رزمآورانی است که از همان لحظات نخست با طرز مقاومت و برخورد خود با عمله رژیم امید هرگونه تسلیم را در دل جنایتکاران مبدل به یأس میکنند و از همان ابتدا معلوم است که برای اینها مرگ هست و بازگشت نیست.
٭ زندان قصر
فشار بر زندانیان قصر تشدید میگردد. در زندان بلندگوهائی نصب کردهاند تا مرتب موسیقی پخش نماید. زندانیان بارها اعتراض کردهاند اما توجهی نشده است. گارد مسلح در زندان دائم آماده است تا هرگونه اعتراضی را خاموش و مقاومت را درهمبکوبد. معذالک تابحال چندین بار بین زندانیان و مأمورین زدوخوردهائی صورت گرفته است و فعلاً به کسی اجازه ملاقات نمیدهند.
٭ زندان کمیته
در این زندان نیز زدوخورد سختی بین مأمورین و زندانیان رخ داده است. علت این برخورد ظاهراً بخاطر گرفتاری مادر و خواهر مجاهدین شهید رضائیها بوده است. رئیس زندان کمیته تیمسار سیاسی پور به همین علت برکنار شده است.
٭ مجازات روحانی خودفروخته
پسر آقای گلپایگانی که با ساواک همکاری میکند، بوسیله مردم قم با چاقو مضروب شده است. طی اعلامیهای که منتشر شده است اعلام شده که از این پس هریک از علمای مسئول بنحوی از انحاء با دستگاه همکاری کنند و در برابر طاغوت کرنش نمایند، تا حد مرگ مجازات خواهند شد.
٭ اعدام به خاطر هروئین!
اوایل تیرماه دو نفر را به اتهام داشتن هروئین اعدام کردهاند. یکی از این دو نفر شخصی بنام رشاد لواصفهانی که شغلش ماشینفروشی است، میباشد. وی آدم سرشناس و نیکوکاری بود و در هنگام زیارت مشهد دستگیر میشود و بکلی از اینگونه اتهامات مبری است. در مجلس ختم وی چندینهزار نفر شرکت نمودند. نفر دوم سیدی بوده که دارای هفت فرزند است و دارای حسن شهرت بوده است.
٭ دکتر علی شریعتی در زندان کمیته بسر میبرد و پدرش در زندان قصر. از قرار دکتر شریعتی را تحت فشار قرار دادهاند که مطلبی درباره مارکسیسم اسلامی بنویسد. ولی او بشدت مقاومت میکند. علت فشار زیادهازحد رژیم اینست که میخواهد شریعتی یعنی شاگرد مکتب ابوذر را در نظر هزاران نفر از دوستدارانش خوار کرده و مردم را به نوشتههایش بیاعتماد کند و به این وسیله موجی را که شریعتی به حرکت درآورده متوقف کند.
٭ آقای علی اسپهبدی و برادرش حسین اسپهبدی و باجناقش عبدالحسین نیکبین دستگیر شدهاند. حجتالاسلام خراسانی نیز بعلت سخنرانی در مسجد جلیلی و حمله به رژیم دستگیر شدهاند.
٭ چندی قبل در یک شب هشتبار به منزل آیتالله طالقانی ریخته و همه خانه را زیرورو میکنند. منظور اصلی از این کار یافتن مجتبی طالقانی فرزند ایشان بوده است ولی موفق به دستگیری او نمیشوند. مأمورین در عوض دو پسر دیگر ایشان را دستگیر میکنند. ضمن جستجوی مأمورین در کشوی میز زن برادر خانم طالقانی جزوهای درباره چگونگی شکنجه در زندانها پیدا میکنند که موجب دستگیری ایشان (خانم فرشته) میشود.
٭ رشد بذر «خرابکاری»
در جلسهای که با حضور جمعی از مأمورین سازمان امنیت و غیره تشکیل شده بود، سئوال میشود که «چرا کار این خرابکاران را تمام نمیکنید» ثابتی مقام معروف امنیتی که حضور داشته است میگوید «مگر میشود اینکار را تمام کرد، بذری است که پاشیده شده است.»
٭ درگیری با ژاندارمها
در اواخر تیرماه چند روستائی مجروح تیرخورده را برای معالجه به بیمارستان فیروزآبادی در شهرری میآورند. مقامات مسئول از هرگونه توضیحی درباره علت تیرخوردن آنها خودداری کردهاند. شایع است که روستائیان در درگیری با ژاندارمها مجروح شدهاند.
این جعل اسناد برای چیست؟
در بحبوحه وقایع اکتبر ۷۳ خاورمیانه، ناگهان روزنامههای اطلاعات و کیهان که بحق ارگان رسمی سازمان امنیت ایران هستند، به حملاتی علیه امام موسی صدر، رئیس مجلس شیعیان لبنان دست زدند و ضمن اشاره به مصاحبهای که نامبرده در مطبوعات عربی انجام داده است، اطلاعات نوشت که گویا ایشان از نام «خلیج عربی» دفاع کردهاند و اینکه «این شخص واقعیتهای ایران را نمیداند و…» و این شخص پس از دوازده سال هنوز زبان عربی را بلد نیست…». مجلس شیعیان لبنان در ۱۹ آذر ۵۲، طی نامهای به روزنامه اطلاعات مطالب را تکذیب کرد. اما روزنامه اطلاعات در همان شماره، نامهای از امام موسی صدر جعل میکند که در آن مطالبی آمده است غیرقابل باورکردن. و اینکه: «آقای موسی صدر در نامه مشروح خود درباره علاقه و احساسات شخصی و شیعیان لبنان نسبت به ایران نظراتی ابراز داشته و متذکر شده است که ایران کانون مذهب تشیع بوده و اتکاء عموم پیروان مذهب شیعه در سراسر جهان به توجهات مخصوص شاهنشاه ایران است.»
اطلاعات در جای دیگر از قول موسی صدر مینویسد «در روزهائی که روش ایران و اهمیت برادری اسلامی را مطرح کرده و از سطح ناسیونالیسم عربی و مرزهای تنگ آن بیرون آمده و صحبت امنیت منطقه و نقش مثبت قدرت ایران در رهبری شاهنشاه در همه منطقه خاورمیانه است!….».
اما هنوز چند هفته از انتشار این نامه نگذشته بود که ناگهان اطلاعات و کیهان هر دو ۱۸۰ درجه تغییرروش میدهند. کیهان در ۲۰ بهمن نوشت: «اسرار تازه از روابط تیمور بختیار و سیدموسی صدر بدست آمده… صدر با بختیار تماس داشت و از طریق او با عوامل کمونیستی عراق مراوداتی برقرار کرده بود.» و اطلاعات در ۲۱ بهمن نوشت: «… صدر عامل پلید استعمار است». اما هر دو این روزنامهها برای توجیه بیشتر تغییرقضاوتشان نسبت به امام موسی صدر مینویسند که «صدر ادعا کرده است که ایران نمیخواهد از نفوذ خود به سود اعراب استفاده کند و ایران به کشورهای عربی تاکنون هیچ کمکی نکرده است.» کیهان ۲۰ بهمن
و همچنین «صدر با اظهارات ضدایرانی خود در بحبوحه تشکر اعراب از ایران ادعا کرده بود ایران در جنگ چهارم اعراب با اسرائیل، به اعراب هیچگونه کمکی نکرده است. بیان این مطلب در ایامی که مناسبات ایران با کلیه کشورهای عرب حتی افراطیون عرب به گرمی میرود «نقاب از چهره صدر که عامل پلید استعمار است برمیدارد…» اطلاعات ۲۱ بهمن ۵۲
صرفنظر از آنکه جعل و انتساب این مسائل و گفتهها به امام موسی صدر، بخاطر اجرای برنامههای خاصی است، سند زیر، از امام موسی صدر موضع ایشان را کاملاً روشن میسازد که ما برای رفع هرگونه شبههای آنرا نقل میکنیم.
«دوست عزیز… از کسانی که دستشان به خون مجاهدان فلسطینی در اردن آلوده است و قلبشان از کینه مسلمانان و آزادمردان مالامال است و افکارشان همیشه بدنبال خرابکاری و مشکلتراشی میرود نمیتوان جز این انتظاری داشت. این آقایان وقتی مشاهده میکنند که ما با تلاش فراوان توانستهایم همکاریها و موضعگیریهای دلاورانه مردم ایران و جوانان مسلمان را علیه صهیونیسم و به نفع برادران مسلمان عرب و بخصوص مجاهدان فلسطین رفتهرفته روشن کنیم و از تهمتی که همکاریهای نفتی و اقتصادی آنان به دامن ملت ایران میزند توضیح دهیم و روابط مسلمانان جهان را علیه امپریالیسم و اسرائیل محکمتر کنیم. وقتی که این فعالیتها را مشاهده میکنند ناراحت شده به خرابکاری و تحریف حقایق و کارهای ناجوانمردانه از این قبیل میزنند و حتماً از فعالیت ما برای بهبود وضع شیعیان هم ناراحتند. مسلما بدانید که شیعیان لبنان که از همه لبنانیها بیشتر ضربهها ناجوانمردانه اسرائیل را میخورند و همهروزه در برابر چشم خود مرگ فرزندان و خرابی خانهها و سوختن باغات و مزرعهها را مشاهده میکنند چطور ممکن است نسبت به کسانی که به این ستمکاران جهانی کمک میکنند خوشبین باشند. من خود بطور مسلم در روزنامههای لبنان موضع خود را روشن کرده و پرده از چهره این جنایتکاران برداشته و برخواهم داشت. تا درک کنند که لبنان نمیتواند جولانگاه روشهای سیاه و محیط تسلط کینههای غیرانسانی آنها باشد. به همه دوستان سلام عرض میکنم.»
۲۹/۱۲/۷۳ موسی صدر
متعاقب این نامه امام موسی صدر مصاحباتی با روزنامه المحرر و سایرین مینماید و از روی ماهیت اصلی رژیم پرده برمیدارد. در پایان، قسمتی از مصاحبات ایشان با روزنامه المحرر به نظرتان خواهد رسید. و به همین دلیل است که روزنامههای کیهان و اطلاعات خود را مجبور میبینند که تغییرجهت داده و حملات خود را علیه امام موسی صدر وسعت دهند. آنچه که باید توجه داشت اینست که چرا رژیم دست به اجرای چنین برنامهای زده است؟ رژیمی که با کمک فراوان امپریالیسم آمریکا و همکاری مستقیم سرویسهای جاسوسی و امنیتی، اسرائیل و ایران ظاهراً خیلی قوی به نظر میرسد، و در حالی که شاه بر اریکه قدرت نشسته است و زبانها را به هم دوخته و یا از حلقومها بیرون کشیده است و شاپوروار، ریسمان از کتفها بدر آورده است، چرا خود را به جعل چنین اسنادی مجبور میبیند؟ واقعیت اینست که رژیم شاه احساس تزلزل میکند. و شدید میکوشد تا بهرترتیبی شده برای خود پایگاهی درمیان روحانیت دستوپا کند. روحانیت اصیل در ایران آنچنان توانسته با مقاومت سرسختانه خود صفوف را مشخص سازد که روحانیت کاذب کمترین پایگاهی در میان توده ندارد و لذا رژیم با جعل و تحریف میخواهد ادعا کند که شیعیان غیرایرانی طرفدار او هستند و بیدلیل نیست که شاه روی شیعیان خارج از ایران سخت حساب میکند و میکوشد تا با جدانگهداشتن و بیخبری آنان از ماهیت و محتوای نهضت اصیل اسلامی در ایران خود را بنام «رهبر تشیع جهان» جا بزند و برای وصول به این هدف حتی از تحریف و جعل اسناد هم ابائی ندارد. از طرف دیگر انتشار بیانیههای حضرت آیتالله خمینی در بحبوحه جنگ اعراب و اسرائیل و دعوت مسلمانها به مبارزه متحد و یکپارچه علیه اسرائیل و بخصوص افشای توطئههای ایران علیه اعراب و همکاری با اسرائیل و ترجمه این بیانیه به عربی و انگلیسی و توزیع وسیع آنها در سرتاسر دنیای اسلام، بیش از پیش موقعیت شاه را متزلزل ساخت و این امر زمانی صورت گرفت که طراحان سیاست شاه اصرار داشتند که او را بنام «حامی اعراب» و «رهبر اسلامی» بیارایند. در چنین شرایطی است که مصاحبههای امام موسی صدر با مطبوعات عربی همزمان با فعالیتهای افشاگرانه نماینده اعزامی نهضت آزادی به خاورمیانه ضربه دیگری بر پیکر رژیم وارد میسازد.
در زیر قسمتی از بیانات امام موسی صدر در پاسخ به سئوالات خبرنگار المحرر را ملاحظه میکنید:
«…. بروید نامهای را که بنام من جعل و منتشر کردهاند بخوانید. در این نامه چنین مینماید که من خطمشی هیئت حاکمه ایران را در قبال مسئله خاورمیانه و سیاست امنیتی آن را در خلیج «حکیمانه» خوانده و آنرا تایید کردهام ــ علیرغم اینکه من هرگز چنین چیزی را نگفته و هرگز نخواهم گفت. تلاش بدون نتیجهای نمودیم ولی فایده نکرد…. بخاطر آوردم که این روشهای تزویرآمیز برای هیئت حاکمه ایران امری عادی است منجمله به نظر آوردم که هنگام جنگ اخیر، سفیران دول عربی و برخی از دول اسلامی در یکی از مساجد تهران حضور یافتند که عده کثیری از ایرانیان که باتمام احساسات و استعدادشان از اعراب حمایت میکنند و این حالت کلی ملت ایران است، برای اظهار پشتیبانی کامل خود از اعراب اجتماع کرده بودند. در خلال جلسه که چند ساعت بطول انجامید، بعضی ازعلماء بزرگ، با ایراد نطق از هدف اعراب که برای بازگرداندن حقوق ازدسترفته خود میجنگند، پشتیبانی کامل خود را ابراز داشتند و برای جنگجویان عرب دعا کردند و همکاری همهجانبه خود را با مجاهدین اعلام داشتند. این اجتماع تاریخی درنوع خود بینظیر بود و رفراندمی عمومی پیرامون تایید هدف اعراب از طرف مردم ایران به شمار میرفت…. اما روز بعد همه مردم و منجمله ۱۸ سفیر کشورهای عربی و اسلامی با کمال تعجب مشاهده کردند که روزنامههای ایران نوشتهاند که آن اجتماع به خاطر سلامتی ذات ملوکانه که از توطئه نجات یافته تشکیل شده بود! امام الصدر افزودند: این واقعه را به یاد آوردم و فهمیدم که تصحیح آن نامه مجهول امری محال است و اکنون فرصت را مغتنم شمرده، بر صفحات محرر، تکذیب آن خبر و عدم صحت آن خبر را اعلام میدارم…. حقیقت اینست که وجود ثروت بسیار زیاد خلیج و موقعیت جغرافیائی آن و تاثیر بسیار زیادش بر خاورمیانه و محاسبات قائم بر آن…. تمامی این عوامل موجب جلب منافع توسعهطلبانه دول نیرومند داخل منطقه و خارج آن میگردد. کلیه این منافع اول اقتصادی مینماید ولی کمکم اشکال گوناگون سیاسی و نظامی به خود میگیرد. از این گذشته، ناتوانی دول منطقه به توسعهطلبان و نیز اختلافات منطقهای کمک میکند. به این جهت، هرگونه نهضت اصلاحطلبانه خوبی، چه دینی و چه غیردینی میبایست هدفش تقویت روحیه برادری بین فرزندان این منطقه باشد تا مقدمهای برای ایجاد نوعی وحدت میان تمام دول خلیج به حساب آید. همانطوری که بالابردن سطح زندگی اهالی و چگونگی آن برای مصالح کشورها ضروری است، بازگشت به سنن اصیل و کوشش در تاثیر آن بر تمامی شئون منطقه لازم بنظر میرسد و همین شرط اساسی برای پیروزی امنیت منطقه عزیزی است که چشمپوشی از واقعیتهای آن بههیچوجه صحیح نیست که این امانت الهی و نیروی امت و سعادت رنجبران و ستمکشان است و پایه اساسی برای ارتقاء شخصیت ما در میان مردم جهان به شمار میآید.
سئوال ـ بعضی از روزنامهها نوشتند که ایران هنگام جنگ اکتبر کمکهائی به اعراب نموده ــ آیا هیچگونه اطلاعی در این مورد هست که این موضوع را تایید یا رد کند و از ایران که یک کشور اسلامی است چه انتظاری میرود؟
جواب ـ در روزنامهها خواندم که کمکهائی پزشکی و اجتماعی از طرف دولت ایران به کشور اردن، سوریه و مصر داده شده است اما ایران یک کشور اسلامی به حساب میآید و کمکهای پزشکی و غیره کافی نیست. از یک طرف ایران جولانگاه تجاوزات و توسعهطلبیهای اسرائیل بوده و خواهد بود و دلایل و اسناد موثق آنرا تایید میکنند و از طرف دیگر بعلت تقدس مبارزه بحق مردم فلسطین و مقام عظیم بیتالمقدس، ملت ایران با کلیه امکانات و قدرت خویش آماده برای هرگونه فداکاری در راه پیروزی برادران عرب میباشند. این عوامل بر زمامداران ایران لازم میدارد که لااقل نفت را از اسرائیل قطع کنند و به روابط اقتصادی و سیاسی با اسرائیل ادامه ندهند. قطع نفت و قطع روابط با اسرائیل مطلوبست و تنها این میتواند مقیاس همکاری یا دشمنی هیئت حاکمه ایران با اعراب باشد. همچنین از طرف دیگر انتظار میرود که برای همکاری با اعراب و شرکت در نبرد با اسرائیل، ایران بوسیله سلاح، پول و نفوذ سیاسی و تبلیغاتی خود اعراب را در این مبارزه کمک کند، زیرا پیکاری را که عرب دستاندرکار آنست پیکار سرنوشت به شمار میرود و نتیجه آن حتماً بر ایران منعکس خواهد شد.
سئوال ـ آیا برای همکاری ایران با اعراب هیچگونه فعالیتی کردهاید؟
جواب ـ آری. کوشش بسیاری در این راه نمودهام ولی متأسفانه از یکطرف دستگاههای سازمان امنیت ایران از نتیجه بخشی این کوششها جلوگیری کرده و از طرف دیگر ماهیت کلی رژیم کنونی ایران نیز با این همکاری موافق نیست. همین عوامل سبب شد که فعالیتهای من، بدون توجه به احساسات مردم ایران و علاقه برادرانه آنها نسبت به اعراب و فداکاری آنها تا حد بذل مال و جان در راه پیروزی اعراب به نتیجه نرسید.
سئوال ـ با این وصف، آیا عقیده دارید که دولت ایران ممکن است روش مثبتی در قبال مسائل عادلانه اعراب در پیش بگیرد؟
جواب ـ من یقین دارم که احساسات مردم ایران در این مسائل اگر بیشتر از اعراب نباشد کمتر هم نیست، ولی باید بین مردم ایران و هیئت حاکمه ایران تفاوت قائل شد. احساسات مردم تابحال هیچگونه تاثیری روی هیئت حاکمه نگذاشته است، و با در نظر گرفتن وضع فعلی امیدی به آن نیست ولی این وضع نباید ما را از تلاش پیگیر برای جذب ملت ایران بازدارد و از فشار شدید در راه تغییر روش دولت امتناع کنیم.
سئوال ـ در مورد خطمشی علمای دینی ایران در مقابل هیئت حاکمه چه میگوئید؟
جواب ـ علمای دینی در ایران همیشه پیشقراول مبارزات ضداستعماری و ضداستبدادی بودهاند. اکنون نیز به قدر امکاناتشان بیش از هر طبقه دیگر،علیه تجاوز و بیدادگری زمامداران مبارزه میکنند و نفوذ بسیاری در قلوب مردم دارند و اخیرا نیز اکثریت علماء دینی ایران به مبارزات خود ادامه میدهند و در پیشاپیش همه آنان مرجع بزرگ و مبارز سرسخت «حضرت آیتالله خمینی» قرار دارند. ایشان برای اصلاح خطمشی سیاسی و اجتماعی ایران و آزادی ملت از سلطه استعمار و استبداد دست به مبارزه قاطع و شدیدی زدهاند و بدونشک این مبارزات نقطه عطفی در تاریخ عصر ما بوجود آورده است. در سالهای اخیر هزاران نفر از مردم مومن و شریف ایران به خاک و خون کشیده شدهاند. هماکنون عده کثیری از علماء دین در زندان بسر میبرند و عده دیگری نیز تبعید شدهاند. حضرت آیتالله خمینی خود جزو تبعیدشدگانند که اکنون در نجف اشرف (عراق) بسر میبرند.»
نظام شاهپرستی
هموطنان عزیز:
رژیم پلیسی ایران که حافظ وفادار منافع امپریالیسم آمریکا و همدست و همپیمان اسرائیل ژاندارم در حراست پایگاههای اقتصادی ارباب مشترکشان در خاک ایران و خاورمیانه و منطقه خلیج است، برای انجام وظیفه نوکری و تسلیم کامل و بیدغدغه نفت و ثروتهای سرشار ملی احتیاج مبرمی به محیط داخلی آرام و بیسروصدا دارد.
رژیم منحط ایران به منظور استوار کردن پایههای استبداد و خفقان خود و جلوگیری از مقاومتهای قهرمانانه خلق که مبتنی و منبعث از اصالتهای انگیزنده ملی و مذهبی است، به اسم تمدن و تجدد با ریشهکن کردن بنیادهای اصیل اسلامی راه را برای نفوذ تمدن مصرفی امپریالیستی میگشاید، تا به این وسیله مردم را اسیر و سرگرم مصرف و تجملات زندگی نماید و با خیال راحت به برنامههای شیطانی خود بپردازد. رژیم فاسد سرزمین ما را بصورت لاشه مردهای درآورده که از هرسو لاشخورهای سرمایهدار برای بلعیدن گوشهای از آن هجوم آوردهاند. رژیم وابسته ایران تحت رهبری سیا و کارشناسان اسرائیلی با بیهدف کردن جوانان و مشغول نمودن آنان با مشغولیتهای جنسی و مخدرات و حتی ورزش و قهرمانپروری توجه آنان را از مسائل جدی و اساسی بازمیدارند و به بیخبری از چپاول عظیمی که میشود میگذارند و در این راه با اشاعه روزافزون فساد و فحشا از طریق وسائل ارتباط جمعی بطور منظم به تخریب نسل پرداخته و میخواهد که خلق ایران، تودههای خام و بیخبر و بیشخصیتی باشند که به آسانی فرم شاهپرستی گرفته آماده قبول فرمانهای نوکری شوند، به گفته یکی از رؤسای منطقهای فرهنگ «برای ما مهم نیست که شاگرد درس بخواند یا نخواند، صالح باشد یا فاسد، برنامه ما تنها تربیت شاهپرست است». آری حقیقت چنین است که در ایران هیچ اصالت و شخصیتی بهجز نظام شاهپرستی امکان رشد و نمو ندارد.
اکنون بیش از همیشه کانونها و مؤسسات مبارز و متعهد مذهبی که بعلت بنیان اعتقادیشان سد راه عظیمی در برابر شاهپرستی و استبداد هستند و خوشبختانه در سالهای اخیر بیداری و آگاهی محسوسی یافتهاند، آماج حملات و دستگیریهای ساواک شدهاند و اکثریت زندانیان ایران را تشکیل دادهاند. رژیم حیلهگر ایران در حالی که با دستگاه تبلیغاتش حامی و مشوق مرتجعین و برنامههای خرافی است و خود با بیشرمی مجلس روضه و سوگواری برای حسین(ع)، انقلابی شهید، راه میاندازد و با تابعین مرام حسین و جوانان پاکباخته راه او با بیرحمانهترین وضعی مبارزه میکند و میکوشد هر فکر حسینی را در نطفه خفه کند.
برنامه حمله به موسسات اسلامی که فرم بسیار حسابشدهای گرفته است اکنون وسعت زیادی یافته و روزی نیست که خبر برچیدن یا محدودکردن و یا منحلکردن موسسهای را نشنویم. مدارس، بنگاههای مطبوعاتی اسلامی، هیئتها، مساجد، حسینیهها و …. هر روز بسته و تعطیل میشوند. در این برنامه وسیع تنها مردان هدف حمله نیستند رژیم از اینکه میبیند زنان معتقد و آگاه نقش سازنده و متحرکی یافتهاند و هر سال نسبت بیشتر در قبولشدگان دانشگاهها پیدا میکنند نگران است و از اینکه سازمانهای فرمایشی زنان هنوز نتوانسته افکار همه زنان ایرانی را جلب کند و آنان را به مد و زیبائی و آرایش بکشاند ناراضی است. رژیم میخواهد زن ایرانی یا در کنج خانه بنشیند و یا خود را بیاراید و کالای جنسی شود، بدنباله این برنامه ابتدای سال تحصیلی جاری حمله پلیس به مدارس دخترانه اسلامی آغاز شد، این مدارس که علیرغم جو فاسد محیط به تعلیمات و آگاهیهای روشنگرانه پرداخته بودند مورد وحشیانهترین هجوم قرار گرفتند. در این یورش مدرسه مترقی و پیشرو رفاه بسته شد و معلمین و جمع کثیری از شاگردانش دستگیر شدند و به حبسهای طولانی محکوم گشتند و دیگر مدارس هم تحت کنترل شدید قرار گرفتند، اما رژیم از این برنامه عجولانه و حسابنشده خود طرفی نبست و مورد نفرت و عکسالعمل شدید مردم مسلمان ایران قرار گرفت و ناچارا عقب نشسته و طرح وسیعتری را تدارک دید. او میبایست ظاهر فریبنده مذهبی خود را حفظ کند و خود را حامی مذهب نشان دهد. از اینرو به منظور قبضهکردن راحت و بیدردسر اینگونه موسسات آزاد فرهنگی که از اختیارش خارج هستند زیر ماسک فریبنده مجانی و ملی کردن مدارس با بوقوکرنا دستاندرکار شد و تظاهرات اجباری راه انداخت و جالب اینکه اعلان این خبر از رادیو درست هنگامی انجام شد که مردم منتظر شنیدن اخبار مربوط به کنفرانس سران ممالک اسلامی بودند. رژیم با توجه دادن مردم به این خبر و سرپوشگذاردن به اعدامهای وسیع هفته گذشته حیله خود را عملی ساخت. ولی مردم آگاه ایران دیگر فریب نیرنگهای رژیم را نمیخورند و بخوبی تجربه کردهاند که نیت و قصد دستگاه، ناپاک و پلید است و نیز بخوبی میدانند هر ملی کردنی در این مملکت به معنای سلب اختیار از ملت میباشد و فقط نفوذ و گسترش دولت غیرمردمی را زیاد میکند.
وزیر باصطلاح آموزش و پرورش رژیم درباره فرمان مجانیشدن تحصیلات گفت که «مشکل شهریه مدارس غیردولتی تا دوره دبیرستان حل شد و از اول مهرماه ۱۳۵۳ هیچ کودکستان و دبستان و مدرسه راهنمائی غیردولتی در هیچ نقطه کشور فعالیت نخواهد داشت» (کیهان ۱۱ اسفند ۵۲)
آخرین حیله رژیم که بدنبال قبضهکردن موسسات فرهنگی و دراختیار گرفتن کلیه امکانات تربیتی انجام گرفته، دستوری است که به شرکت انتشار جهت انحلال دادهاند. این موسسه که سالیان دارازی است با اشتراک مادی و معنوی بیش از ۳۰۰ سهامدار تشکیل شده است علیرغم فساد محیط و ورشکستگی مطبوعات، با چاپ و نشر کتب مفید و آموزنده نقش ارزندهای در روشنگری و سازندگی نسل جدید داشته است. دستگاه شهربانی با وجود محدودیتهای شدیدی که در سالهای اخیر نسبت به موسسات مطبوعاتی بخصوص این موسسه اعمال داشته است و از این راه امکانات رشد و آگاهی فکری را بسیار محدود ساخته است از اقبال جوانان به کتب سادهای که از زیر سانسور شدید رژیم توسط این موسسه منتشر میشود بسیار خشمگین است و از آنجائی که نمیخواهد با توسل به زور و بستن مستقیم این موسسه با اعتراض ملت مسلمان ایران مواجه شود و ادعای شرمآور خود را بیش از پیش رسوا سازد با حیله موزیگرانهای سرپرستان این موسسه را زیر بازجوئی کمیته کشانده و با اهانت و تهدید مجبور به استعفا و انحلال شرکت کرده است. اکنون وظیفه هر ایرانی آگاه و متعهد است که با تمام نیرو به مقابله پرداخته، ماهیت رژیم را نزد جهانیان برملا سازد.
تجاوز ایران به ظفار
ترجمه مجله الطیعه کویت
تجاوز نظامی ایران به منطقه میانه جلگه آزادشده ظفار میتوان سرآمد تجاوزات روزافزون ایران علیه عمان بشمار آورد. این تجاوز را نمیتوان از نقشی که رژیم ایران ــ بعنوان ژندارم مسلح امپریالیسم امریکا ــ بعهده دارد، جدا کرد. نقش این ژاندارم پاسداری از اوضاع موجود و سرکوبی هر جنبش ملی ــ ایرانی یا عربی ــ ضدمنافع امپریالیستی است.
خطمشی سیاسی آمریکا ــ در حال حاضر ــ بر این است که دست ارتجاع ایران را روزبروز ــ در منطقه ــ بازتر کند و بر وظائف او بیفزاید و نیز سازمانهای ارتجاعی مسلط بر کرانههای خلیج عربی را به پشتیبانی یکدیگر تشویق کند تا باصطلاح: «هوای همدیگر را داشته باشند.»
سیسکو معاون وزارت خارجه آمریکا، حکومتهای خلیج را به پایهگزاری یک پیمان منطقهای میخواند و شاه ایران هم در مصاحبه مشهور خود با «ارنولد دی یوگریف» رئیس هیئت تحریریه روزنامه نیوزویک دعوت به ایجاد یک «پیمان خلیجی» به گونه پیمان ناتو میکند.
و بر همین مبنا، قرارداد پنهانی میان مسقط و تهران در فوریه ۷۲ در خلال دیدار «بنشهاب» از تهران، امضاء میشود که برمبنای آن روابط ویژه تهران و مسقط برپایه حصول توافق بر نقاط زیر تثبیت میشود:
۱ـ تسلط عملی ایران بر تنگه هرمز ــ در کرانه عربیاش ــ و جزیره (ام)الغنم و رووسالجبال، تا آنجا که هماکنون، برای نشان دادن این سلطه ایران، صحنه نمایشهای دریائی و زمینی و نیز تفتیش کشتیهای مشکوک از طرف این کشورها انجام شده است. علاوه بر این رژیم مسقط (سلطان قابوس) مستمرا با اعمال زور و فشار میکوشد که ساکنان رووسالجبال را از منطقه مسکونیشان کوچ دهد تا آنرا به یک منطقه صرفا نظامی تبدیل کند.
۲ـ ایران هم در برابر تسلط خود بر مناطق فوق، به حمایت نظامی مستقیم از رژیم قابوس اقدام میکند. که البته این حمایت بتدریج شروع شد و هماکنون دخالت رژیم ایران در عمان روزافزون میشود و تاکنون به گونههای زیر بوده است:
الف ـ کارشناسان نظامی و مأموران امنیتی ایران به همکاری مأموران انگلیسی عهدهدار ارزیابی اوضاع سلطاننشین عمان و طرحریزی نقش ایران در جنگ موجود در ظفار و نیز پاسداری از سلطنت عمان شدهاند.
ب ـ ارسال اسلحه و مهمات ارتشی برای سلطان عمان.
ج ـ افزایش دخالت نظامی، بصورت گسیل قوای ارتشی ایران بدین منطقه. این قوا ابتدا به پادگان نظامی صلاله و پادگانهای نظامی گرداگرد آن فرستاده شد و بعداً مقداری از آن به جزیره حلانیات تحویل و بقیه را به پادگانهای نظامی مهم دیگر در ظفار توزیع کردهاند. باید اضافه کرد که انتقال نیروهای ایران بیش از هرچیز بعهده هلیکوپترهای نظامی است. بطوری که اخیراً دولت ایران ۲۰ فروند هلیکوپتر از نوع «اگوستابیلا» و مهمات ویژه ارتشی به عمان فرستاده است.
جنبوجوش گسترده، پیشدرآمد تجاوز ایران
قبل از آغاز حمله اخیر ایران به منطقه موردبحث، دولت ایران حضور نظامی خود را از طریق پیاده کردن ارتش به چند برابر افزایش داد (طبق گزارش خبرگزاری رادیولندن، به نقل از منابع آگاه در مسقط، این عمل سه بار صورت گرفته است.) نیروهای بسیاری از پادگان چاهبهار (بلوچستان) توسط ناوگان ایران به راه افتاده و زمانی کوتاه قبل از آغاز حمله اخیر، عدهای از کشتیهای ناوگان ایران در آبهای منطقه ظفار و در سواحل استان ششم جمهوری دموکراتیک یمن جنوبی دیده شدهاند.
وزیر اطلاعات جمهوری دموکراتیک یمن جنوبی به این جنبوجوشهای خطرناک و گسترده ایران و مقاصد خصمانه آن علیه انقلاب ظفار و یمن دموکراتیک به همه اعلام خطر کرد ولی روشن است که سازمانهای اطلاعاتی عربی (وابسته به جناحهای مخصوص یا غیروابسته) بدین جریان اهمیتی ــ چنانکه باید و شاید ــ ندادند که این بیاهمیتی، خود یا ناشی از وابستگی به جناحهای معلوم یا نتیجه اعمالزور ازجانب قدرتهای شناختهشده، یا بدلیل سهلانگاری و کمبها دادن سازمانهای مترقی به اهمیت مسئله بود. بهرحال حمله نظامی ایران در روز ۲۰/۲/۷۳ به منطقه میانه ظفار آغاز شد. ولی اصولاً چرا منطقه میانه ظفار؟ اظهارات فرستنده رادیوئی سلطاننشین عمان و نیز تصریحات مقامات مسئول عمان به خبرنگار فرستنده رادیوئی انگلستان از این معما بدینگونه پرده برداشت:
«هدف از این حمله بازگرداندن «نوار سرخ» است».
باید گفت که تسلط «جبهه تودهای (منظور جبهه تودهای آزادیبخش عمان و خلیج عربی است. پ.م) بر نوار سرخ بعد از نبرد سال ۱۹۲۹ بعنوان یک پیروزی استراتژیکی برای جبهه و بعنوان شکست سهمگینی برای دستگاه حاکم شمرده شد و همین پیروزی بود که آزادی جلگه ظفار را تکمیل کرد. و نیز همین تسلط بر نوار سرخ بود که خط استراتژیکی دشمن موسوم به «راه حمرین»را که پایگاههای نظامی داخل عمان از طریق آن به جلگه صلاله و پایگاههای آن در شمال ظفار (شغلیت و شمریت) و از آنجا به سایر پایگاههای نظامی سلطان ارتباط یافت قطع گردید. واقعیت اینست که دشمن با این حمله خود درصدد بازگرداندن این خط ارتباطی (نوار سرخ) است. بطوری که هماکنون رساندن کمکهای امدادی و آذوقه به پایگاههای شمال ظفار فقط از طریق خطوط هوائی و توسط هلیکوپترها و هواپیماهای باربری امکانپذیر است و چنین راه منحصری، هم دشوار و هم پرخرج است و علاوه بر این باعث محدودیت بسیار زیاد دامنه فعالیت این پایگاهها میشود. همچنان که هدف دشمن اینست که با تصرف مجدد «نوار سرخ» منطقه آزادشده ظفار را به دو بخش جدای از هم تقسیم کند، تا بدینوسیله، ابتدا حساب منطقه شرقی نوار را برسد و آنرا از دست نیروهای انقلابی بازپس ستاند و سپس با خیال راحت بسراغ منطقه غربی آن برود.
پایگاههای نظامی بریتانیا در زیر بمباران انقلابیون
قبل از تجاوز اخیر ارتش ایران، نیروهای انقلابی «جبهه تودهای» به حملههای شدید و شکنندهای علیه پایگاههای نظامی بریتانیا در صلاله و سایر پایگاههای ارتشی در جلگه صلاله دست زده بودند. بمباران پایگاههای نظامی بریتانیا از طرف انقلابیون و خسارتهای سهمگینی به دشمن زده و تعادل روانی صفوف دشمن را در صلاله برهم زده بود.
موقعیت نظامی تا تاریخ ۲/۱/۷۴
تجاوز وسیع ارتش ایران در تاریخ ۲۰/۱۲/۷۳ ازدو سو (شمال و جنوب) آغاز شد. نیروهای ارتشی از پایگاه نظامی «شمریت» از طریق پادگان «شغلیت» به طرف نوار سرخ به راه افتاد و در همین وقت نیروهای ارتش ایران بوسیله هلیکوپتر از پایگاه نظامی جلگه ساحلی صلاله به حرکت آمد. دشمن نیروهای خود را از جبهه جنوبی بوسیله هلیکوپتر به نقاط دیگر (نظیر فشع، هنریت، اکرون حیروتی، خیطیط، جرشنیت) در دو جانب نوار سرخ منتقل کرد. و نیز در روز ۲۳/۱۲/۷۳ دشمن حمله خود را از طریق براهانداختن نیروهای خود از پادگان «جبجات» در شمال منطقه بطرف نوارسرخ شدت داد. علاوه بر این در منطقه «ممر» دشمن به تقویت نیروهای خود اقدام کرده، دو روز قبل از آغاز حمله وسیعش نیروهائی را به وسیله هلیکوپتر در ارتفاعات «تدیور» پیاده کرد تا ارتش آزادیبخش را درگیر کند و آنرا از حمله اصلی بازدارد با همه اینها دشمن از همان روز اول با مقاومت قهرمانانه، شکننده ارتش آزادیبخش تودهای و نیروهای مسلح مردم روبرو شد. علیرغم تفوق دشمن چه از نظر شماره نظامیان و چه از نظر نوع میزان اسلحه (که برطبق گزارش منابع خبری عمان، نیروهای ایرانی شرکتکننده در این جنگ تقریبا ۱۵۰۰ نفر نظامی و در حمایت هلیکوپترهای ارتشی بودهاند و حتی گاهی ۲۵ هلیکوپتر در یک زمان در میدان جنگ دیده شدهاند و علاوه بر این هواپیماهای نیروی هوائی سلطنتی انگلیس و نیروی هوائی سلطان و همچنین موشکاندازهای دورزن در این حمله شرکت داشتهاند.) ارتش آزادیبخش تودهای به حملههای پیدرپی به پایگاههای پرتجمع دشمن دست زد و حتی به بعضی از این پایگاهها نظیر فشع روزی ۶ حمله کرد که هدفش عبارت بود از: اولا جلوگیری از تقویت این پایگاهها و دیرپائی آنها بوسیله هلیکوپترهای دشمن که در همان هفته اول، دو هلیکوپتر دشمن بدست انقلابیون سقوط کرد.
ثانیاً جلوگیری از گسترش فعالیت این پایگاهها بوسیله دشمن که از طریق فرستادن گشتیهای خود به منطقه و مراقبت بر اوضاع صورت میگرفت بطوری که هماکنون این پایگاههای نظامی بجای اینکه مراکز نظارت و مراقبت بر اوضاع و راهها و مسلط بر جلگه ظفار باشند خود مدام در محاصره و در زیر بمباران مستمر انقلابیون قرار دارند. بدینگونه دشمن در همان پایگاه خود و برجای خود میخکوب شده و فلج میشود. چنین وضعی در حال حاضر بر پایگاه «صرفیت» حاکم است. پایگاهی که قرار بود کمکرسانی به جبهه آزادیبخش را مانع شود و نیز منطقه غربی را زیر آتش خود بگیرد، خود هماکنون در محاصره و فلج شده است.
باید دانست که دشمن ما (رژیم ایران) نیروی نسبتاً بزرگی را به میدان جنگ بسیج کرده ولی طبیعی است که ارتش ایران خود اولینبار است که پا به چنین گردابی میگذارد در حالی که هیچ عرضه و صلاحیت افتادن به چنین گردابی را ندارد و هیچ انگیزهای در خود برای جنگیدن نمیبیند و نیز با این میدان جنگ بیگانه و غریب است ولی از آنسو آنها که با این توسعهطلبان روبر میشوند، علیرغم کمی عدهشان و نارسائی اسلحهشان، از وطن خویش و از اصول و ارزشهائی دفاع میکنند که ایمانی قاطع بدان دارند و بر زمینی میجنگند که خوب با آن آشنایند، علاوه بر این از جانب توده هموطن خویش پشتیبانی میشوند و همین خود عنصر تعیینکننده است. بدیندلیل، شگفتانگیز نیست که جبهه آزادیبخش تودهای به حملات پیدرپی و دلیرانه خود علیه دشمن توفیق مییابد و ابتکار عمل نظامی را در این نبرد، خود بدست میگیرد. دشمن از آغاز جنگ تا ۲/۱/۷۴ خسارتهای سهمگینی دیده است. این خسارتها بصورت زیر بوده است:
۱ـ تاکنون ۱۴۲ نفر از نیروهای دشمن مجروح و مقتول شدهاند.
۲ـ درهمشکستن کامل ۱۲ پایگاه.
۳ـ ساقط کردن دو هلیکوپتر.
۴ـ ازکار انداختن ۹ پایگاه پرتاب توپ.
۵ـ درهمکوبیدن سه دستگاه بیسیم.
۶ـ درهمکوبیدن یک اتوموبیل «برفرر» و یک «لندوور».
۷ـ درهمکوبیدن یک برج مراقبت.
و اما در جبهه انقلابیون فقط یک انقلابی به شهادت رسیده است و عدهای از ساکنان غیرنظامی منطقه در زیر بمباران وحشیانه هواپیماها و توپخانه دشمن مجروح و کشتزارها و چراگاههای وسیعی از منطقه به آتش سوخته و تعدادی از حیوانات مردم کشته شدهاند.
کلاسهای امنیتی
از چندی قبل «کلاسهای امنیتی» برای کلیه واحدهای ارتش تهیه دیدهاند. مثلا افراد نیروی هوائی در کلاسهائی به اسم «کلاس امنیتی» دوره میبینند. از جمله آموزشهای امنیتی به آنها اینست که آنها موظف هستند به محافلی که رفتوآمد دارند (نظیر باشگاههای ورزشی، کلاسهای شبانه و غیره) مواظب حرکات مردم باشند. هرگاه حرکات مشکوکی از کسی دیدند سعی کنند با ایجاد دعوا طرف مشکوک را به کلانتری بکشانند تا مورد بازرسی بدنی و بازجوئی قرار گیرد.
ضمناً به آنها دستور دادهاند که جز مواقع اداری حق ندارند لباس نظامی بپوشند تا مردم آنها را نشناسند.
نامه آیتالله منتظری از تبعیدگاه
حضرت آیتالله منتظری که از استادان شایسته و مبارز سرسخت حوزه علمیه قم و نماینده حضرت آیتالله خمینی میباشند سالهاست که به جرم استقامت در برابر ظلم و ستم و عدم تسلیم به ناحق در تبعید و زندان بسرمیبرند. آخرینبار دولتیها ایشان را در ۲۹ دیماه ۱۳۵۰ ابتدا به نجفآباد و سپس به طبس تبعید میکنند. تا مدتها هم تبعیدگاه ایشان مخفی بوده است. در جریان توطئه دولتیها علیه حسینیه ارشاد که عناصر خودفروخته روحانینما لبه تیز حمله خود را متوجه برادر مبارز دکتر شریعتی نمود و با متهم ساختن او به سنی یا وهابیبودن به تحریک افکار عمومی میپرداختند آیتالله منتظری طی نامهای از تبعیدگاه با واقعبینی به افشاگری برنامههای دشمن حیلهگر میپردازند.
در زیر متن کامل نامه ایشان درج میگردد. ترجمه آیات قرآن که در داخل پرانتز آمده است از پیام مجاهد است.
۱۱/۷/۱۳۵۲
بسمالله الرحمن الرحیم
و به نستعین و علیه التکلان
الحمدلله ربالعالمین و الصلوه و السلام علی خیر خلقه محمد و آله الطاهرین و اللعن علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین.
قال الله تعالی فی کتابه الکریم:
«یا ایها الذین آمنوا ادخلو فی السلم کافه و لاتتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین» (بقره ۲۰۸)
و اعتصمو بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا ـ و لاتکونوا کالذین تفرقوا و اختلفوا من بعد ما جائهم البینات و اولئک فهم عذاب عظیم (آل عمران ۱۰۳-۱۰۵)
واطیعوالله و رسوله و لاتنازعوا فنفشلوا و تذهب ریحکم و اصبروا ان الله معالصابرین (انفال ۴۶)
(ستایش خدیرا پروردگار جهانیان و درود و سلام بر بهترین مخلوقش محمد و خاندان پاکش و لعنت بر همه دشمنانشان تا روز قیامت) خداوند تعالی در قرآن کریمش میفرماید:
ای اهل ایمان همگی متفقا تسلیم امر خدا شوید و از وساوس تفرقهآور شیطان پیروزی مکنید زیرا که او برای شما دشمنی است شناختهشده ـ و همگی به رشته دین خدا چنگ زده و به راههای متفرق نروید ـ و هرگز مانند مللی نباشید که پس از اینکه دلایل و حجتهای آشکار برای وحدتشان از جانب خدا آمد راه اختلاف و تفرقه پیمودند و برای آنها عذابی بزرگ خواهد بود ـ و اطاعت از امر خدا و رسولش کنید و از نزاع و اختلاف دوری کنید زیرا که ضعیف شده و قدرت شما از بین خواهد رفت و پایدار و صبور باشید که خداوند با صابران است).
و بعد، برحسب ضرورت فقه شیعه امامیه و اخبار مأثوره از پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلّم و ائمه معصومین سلامالله علیهم اجمعین. علماء عدول و شایسته که هم عالم به احکام و هم حادثهشناس و آشنا به زمان خود باشند در عصر غیبت ولی عصر عجلالله تعالی فرجه الشریف، جانشینان پیغمبر اکرم و مرجع حوادث و مجری احکام الهیه میباشند و موظفند که با تفاهم و شوری از اسلام و مسلمین دفاع کنند و مصالح کلیه آنان را در نظر بگیرند و با همبستگی کامل علیه مخالفین اسلام (که بلاد مسلمین و همه شئون آنان را ملعبه و بازیچه خود قرار دادهاند) مبارزه نمایند. و بر همه طبقات از مسلمین نیز لازم است که آنان را در انجام این وظیفه سنگین حمایت کنند. ولی متأسفانه توجه به یک سنخ مسائل اجتماعی از طرفی و تحریکات دشمنان و استعمارگران از طرف دیگر، این نیروی عظیم را تقریباً از خاصیت و اثر انداخته است. من برحسب وظیفه از این شهرستان دورافتاده از آیات عظام و علماء اعلام استدعا میکنم و به فضلاء کرام و طلاب محترم تذکر میدهم که به خود آیند و متوجه شوند که دشمنان و استعمارگران با چه دسائس و لطایف الحیل ما را به خود مشغول کردهاند. این نیروی عظیم که در صورت اتفاق کلمه مورد حمایت اکثریت قاطع ملت است بجای اینکه در مقابل دشمنانش جبههگیری نماید در اثر تحریکات غیرمستقیم به مصرف تضعیف و بیخاصیت کردن خود میرسد. هر روز شایعهسازان خارجی و داخلی مسئله تازهای را طرح و مطالب دروغی را بر سر زبانها میاندازند و اتهاماتی را نسبت به افرادی وارد میسازند و سپس در داخل حوزهها کار را به منازعه و مشاجره و لعن و طرد میرسد.
چنانچه اخیراً در قم و تهران و مشهد و اصفهان و برخی نقاط دیگر اتهام سنیگری و وهابیگری نسبت به عدهای از علماء و فضلاء بیگناه بر سر زبانها افتاده و کار به جایی رسیده که حتی دایههای مهربانتر از مادر هم گاهی به اسم دفاع از ولایت و تشیع حرفهائی میزنند و کارهائی انجام میدهند. آیا آقایان توجه ندارند که مذهب وهابیت مذهب کثیفی است که مبدّع آن محمدبن عبدالوهاب در «نجد» بوده است و عقاید چرندی دارد که حتی اکثریت قاطع اهل سنت هم از آن عقاید بیزارند و فقط حکومت حجاز که پایگاه آن در نجد است از آن حمایت میکند؟ آیا چگونه ممکن است مذهبی که حتی اکثریت اهل سنت از آن بیزارند مورد علاقه دانشمندان و فضلاء شیعه واقع شود؟ البته ممکن است از بعضی افراد و برخی مسائل اشتباهاتی واقع شود (چنانچه از اغلب علماء در جمیع اعصار چنین اشتباهاتی رخداده) ولی آیا ما باید به این بهانه عده زیادی را متهم کنیم و تمام نیروی خود را صرف خرد کردن آنها بنمائیم و قهرا جنگ داخلی شروع شود و در بین طبقات مردم نیز تحیر و اختلاف و حس بدبینی ایجاد کنیم؟ خوبست آقایان محترم احتمال بدهند که در بین حاشیهنشینان و مراجعین آنان حتی اخص خواص و اقرب اقارب افراد ساده و جاهل نیز وجود دارند و همچنین افراد مغرض و مرموزی که یا از جاهائی تحریک میشوند و یا نسبت به اشخاص عقده دارند و میخواهند بدین وسیله عقدههای خود را جبران کنند. جای تأسف است که بعضی از آقایان محترم در داخل منزل نشسته و خبر ندارند که به اتکاء پول یا نوشته آنان چه افرادی در چه منطقههائی چه جنایاتی به اسم دفاع از دین و ولایت انجام میدهند. اللهم فان کان اهلا للهدایه فاهدهم والا فاخذلهم کما یخذلون الدین باسم الدین. (خداوندا اگر اهل هدایتند، هدایتشان کن وگرنه خوارشان کن همانگونه که دین را بنام دین خوار کردند) در نهجالبلاغه (خطبه ۱۴۱) چنین وارد شده «ایهاالناس، من عرف من اخیه و ثقیه دین وسداد طریق فلا یسمعّن فیه اقاویل الرجال، اما انه قدیرمی الرامی و تخطی المسهام، و بحیک الکلام،و باطل ذلک بیور، و الله سمیع و شهید، اما انّه لیس بین الحقّ و الباطل الا الربع اصابع. فسئل علیه السلام عن معنی قوله هذا، فجمع اصابعه و وضعها بین اذنه و عینه، ثمّ قال: الباطل ان تقول سمعت و الحقّ ان تقول رایت.» (ای مردم هر که برادر خود را شناخت و دانست که در دین محکم و استوار است و در گفتار و کردار، در راه راست قدم مینهد،نباید گفتار (بدگوئی) مردم را درباره او گوش بدهد. آگاه باشید، گاهی تیرانداز تیر میاندازد و تیرها به خطا میرود. خداوند شنوا و گواه است. آگاه باشید میان حق و باطل فاصلهای نیست مگر چهار انگشت. معنی این فرمایش را از امام پرسیدند، حضرت در پاسخ انگشتهای خود را به هم چسباند و بین گوش و چشمش نهاد پس از آن فرمود: باطل و نادرست آنست که بگوئی شنیدم و حق و درست آنست که بگوئی دیدم) آری چهبسا در برداشت و فهم کلمات ائمه اطهار(ع) و مسائل اسلامی در بعضی موارد اختلاف نظرهائی وجود داشته باشد و سنخ درک افراد متفاوت باشد ولی این موضوع نباید موجب لعن و طرد و نزاع گردد. از خود آیه شریفه «ولاتنازعوا فنفشلوا» (نزاع مکنید که ضعیف میشوید) استفاده میشود که منشاء و نزاع (یعنی اختلافنظر) قهرا وجود دارد و الا سالبه بانتفاء موضوع میشود. فرق است بین اختلافنظر و بین نزاع و تشاجر و راه صحیح در صورت اختلافنظر بحث علمی است نه نزاع و لعن و شتم و دستهبندیها و زدوخوردهای بچگانه. در کتاب ایمان و کفر اصول کافی بابی منعقد شده بنام (باب درجات الایمان) از اخبار این باب و باب بعد استفاده میشود که اختلاف برداشت و درک اشخاص در مسائل نباید موجب تبری و بیزاری شود. ضمناً یادآور میشود که اگر کسی گفت: «ما شیعه امامیه با اینکه با اهل سنت راجع به مسائل امامت و خلافت اختلافنظر داریم ولی در شرایط فعلی که مسلمین گرفتار کفار و یهود میباشند لازم است همه مسلمین از شیعه و سنی با هم در مبارزه علیه کفار متحد شوند» ما حق نداریم گوینده این جمله را به سنیگری متهم کنیم و معنی این جمله هم این نیست که ما شیعه باید از عقاید خود نسبت به ائمه اطهار(ع) و امامت آنان و وظائف تشیع دست برداریم، بلکه منظور همبستگی عملی در مبارزه با کفار است. اصولاً اهل سنت که سهل است چهبسا کفار و اهل کتاب نیز اگر فرضاً با مسلمین سر جنگ داشته باشند و بلاد اسلامی را تصرف نکرده باشند و به مصالح مسلمین نیز لطمه وارد نکنند برطبق دستور قرآن شریف مسلمین مجازند با آنان به نیکی رفتار نمایند «لاینهیکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم انّ الله یحبّ المقسطین» (ممتحنه ۸) (خدا شما را از عادل بودن نسبت به آنان که با شما در دین جنگ نکرده و شما را از سرزمینتان بیرون نکردهاند تا به واسطه این از آنها بیزار شوید، نهی نمیکند. با آنها به عدالت و انصاف رفتار کنید که خدا مردم عادل را دوست میدارد)….
پنجم رمضان المبارک ۱۳۹۳ شهرستان طبس
حسینعلی منتظری نجفآبادی
اعزام نیروهای آمریکائی به ایران
نیویورکتایمز ۲۵ مه ۷۳:
آمریکا بدنبال تقویت وابستگیهای استراتژیکی خود با ایران، حرکت نیروهای خود را به این کشور آغاز نموده است. در حال حاضر تعداد نفرات نظامی آمریکا در ایران با کمال دقت مخفی نگهداشته میشود و سری است. اما تعداد آنها بیش از ۱۵۰۰ نفر تخمین زده میشود که شامل سربازان عادی، نفرات تفنگداران دریائی و دریاداران عادی میباشد. علاوه بر این ۲۵۰ نفر هم افراد غیرنظامی وابسته به گروه نظامی در ایران خدمت میکنند. بدنبال فروش سه بلیون دلار اسلحه به ایران، که بزرگترین رقم فروش اسلحه در دنیا میباشد امریکا به افزایش تعداد نفرات نظامی خود در ایران خواهد پرداخت. به موجب خبرهای فاششده، تا آخر تابستان یک گروه ششصد نفری از افراد نظامی و خانوادههایشان به اضافه ۳۰۰ نفر عناصر غیرنظامی به ایران خواهند رفت.
میسیون نظامی آمریکا در ایران، بزرگترین میسیون نظامی آمریکا در آسیاست. وجود سه ژنرال عالیرتبه آمریکائی در این میسیون اهمیت و وسعت آنرا میرساند. رئیس میسیون نظامی آمریکا در ایران، ژنرال الیس. و ویلیاسون است که مرتبا و مستقیما با شاه و سایر افسران عالیرتبه ارتش ایران در تماس است. رئیس مستشاران نیروهای هوائی و بخشهای نظامی، ژنرال والتر ورون و لئوسوسک میباشند.
اگرچه میسیون نظامی آمریاک در ایران در نهایت اختفا و بطور سری عمل میکند، اما به موجب اطلاعات افشاشده میسیون مزبور به «تیمهای مشورتی در صحنه عملیات» تقسیم شدهاند و نیروهای زمینی ایران را در خارج از تهران و نیروی دریائی را در خرمشهر و آبادان هدایت میکنند.
تیم دیگری بنام «میسیون ژاندارمری» پلیس مناطق دهقانی را که مسئول ۸۰ درصد امنیت کشور است هدایت میکند.
میزان تعهدات و منافع و شرکت آمریکا در ایران با توجه به وسعت سازمان و اعضای سفارت آمریکا در ایران، که بطور غیرعادی وسیع و بزرگ میباشد، از اعزام ریچارد هلمز، رئیس سابق سیای آمریکا، به سفارت در ایران، به خوبی مشخص میگردد».
تقلیل نرخ بادبادک
نامه زیر در ستون خوانندگان یکی از روزنامهها چاپ شده بود. ما هرگونه توضیحی را به عهده خودتان میگذاریم.
«…. اخیرا دولت از کسبه و اصناف و صاحبان صنایع خواسته برای جلوگیری از گرانی ارزاق عمومی نرخها را پائین بیاورند و در حد نرخهای قبل از خرداد تثبیت کنند، که منظور دولت نرخ مایحتاج روزانه مردم است. و دیدم به همین مناسبت قیمت انواع بادبادک را ارزان و تثبیت کردهاند. من نمیدانم مگر بنده با بچههایم در روز چند تا بادبادک هوا میکنیم که نرخش احتیاج به تخفیف داشته باشد. یا آن یکی نرخ لاستیک اتومبیل را تخفیف داده است. خب! بنده خدا، کسی که اتومبیل صدهزار تومانی زیر پایش قرار دارد برای ۵ تومان که چهار حلقهاش میشود بیست تومان نمرده که شما به او تخفیف بدهید یا ندهید. راست میگوئید برنج و روغن و قند و شکر و گوشت و صدها قلم مایحتاج روزمره مردم را ارزان کنید نه نرخ بادبادک و لاستیک اتومبیل را…» خسرو شاهانی