فهرست مطالب
خاورمیانه: ویتنام جدید
عملیات انقلابی ارتش سرخ ژاپن در هلند
بیاد مجاهد شهید علی ولیپور
همکاری اسقف کاپوچی با انقلاب فلسطین
درگیریهای مسلحانه
اخبار
هیچ فقیری گرسنه نیست مگر آنکه ثروتمندی سهم او را خورده است.
هر جا نعمت فراوانی دیدم یقین کردم که در کنار آن حقی را ضایع کردهاند خداوند از انسانهای آگاه پیمان گرفته است که در برابر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم آرام ننشیند.
از سخنان علی (علیهالسلام)
خاورمیانه: ویتنام جدید
نقش شاه
دنیای غرب با یک بحران اقتصادی روبرو است. سرمایهداری غربی نتوانسته است تضادها و تناقضات درونی خود را حل کند. کشورهای اروپائی، هر کدام، یکی پس از دیگری با بحران مالی ـ تورم ـ اعتصابات، تقلیل و کاهش تولیدات صنعتی، رکود روبرو میشوند. آمریکا نیز در رأس کشورهای سرمایهداری، مصون از بحران و تورم نیست.
اقتصاد آمریکا، اقتصادی است وابسته به جنگ که تنها با شرکت در جنگ میتواند به رشد و رونق خود ادامه دهد. تا بروز تناقضات و تضادهای اصلی ـ درونی و ذاتی رژیم سرمایهداریش را موقتاً به تأخیر اندازد. این مسئله از زمان بروز بحران اقتصادی در آمریکا، در سالهای ۱۹۳۰ و جنگ بینالملل دوم، و سپس بدنبال آن جنگ کره، و بعد جنگ ویتنام همچنان ادامه دارد. اقتصاد آمریکا بدون جنگ قادر به ادامه رشد نیست، لاجرم با بحران روبرو خواهد شد.
و اکنون که جنگ ویتنام به میزان قابل توجهی، تا آنجا که مربوط به شرکت مستقیم آمریکا در آن میباشد تقلیل پیدا کرده است، مقامات آمریکائی و صاحبان صنایع نظامی امریکا، اجباراً بدنبال ایجاد جبهه جنگ جدیدی هستند. جنگی که بتواند بهانهای باشد برای ادامه تولیدات صنایع نظامی و جنگی، و جلوگیری از توسعه بحران تورم و رکود و بیکاری.
رایت میلز استاد دانشگاه کلمبیا در ۱۹۶۳ در کتاب معروف خود بنام «علل جنگ بینالملل سوم» رابطه مزبور را اینچنین توصیف میکند: «از زمان جنگ بینالملل دوم، بسیاری از وابستگان محافل حاکمه آمریکائی معتقد بودند که رشد اقتصادی آمریکا مستقیماً با اقتصاد جنگی رابطه دارد. و هر موقع که خلعسلاح همگانی تحقق پذیرد، یا جنگی نباشد و صلح واقعی مستقر شود مشکلات اقتصادی و همراه آن مشکلات سیاسی بروز میکند. هر موقع که تعداد بیکاران زیاد میشود تورم و رکود بروز میکند رئیسجمهور از ازدیاد مخارج و بالابردن سطح قراردادهای نظامی سخن میگوید. در رابطه با این واقعیت است که، در ۱۹۵۸ پس از ختم جنگ کره، و درست قبل از تشدید جنگ در ویتنام وقتی تعداد بیکاران آمریکا به ۵/۴ میلیون رسید، قراردادهای نظامی دولت آمریکا از ۳۵۶۰۰ میلیون دلار در سال ۱۹۵۷ به ۴۷۲۰۰ میلیون دلار در سال ۱۹۵۸ بالا رفت. رایت میلز در همین کتاب خود میگوید که «این ارتباطات میان شرایط اقتصادی و تدارکات جنگی نه پنهان و مخفی است و نه مبهم و گیجکننده. این ارتباطات بطور منظم و علنی گزارش میشوند. و امروز تعداد بیکاران در آمریکا به بیش از ۶ میلیون رسیده است.
اکنون با توجه به ماهیت درندهخو و جنگافروز امپریالیسم آمریکا، باید دید میدان عملیات جنگی آمریکا در کجا خواهد بود؟ و کدام منطقه از دنیای ما بخاطر اهداف جنگجویانه آمریکا به خاک و خون کشیده خواهد شد؟
اسناد و شواهد فراوانی که بتدریج در مطبوعات و محافل بینالمللی منتشر میگردد، همه حاکی از آن است که منطقه خاورمیانه، بسوی یک درگیری طولانی حرکت میکند و رژیم شاه بعنوان عامل و آتشبیار معرکه، ایران را به مرکز اجرای عملیات تحریکآمیز و جنگافروز آمریکا تبدیل ساخته است. اینکه خاورمیانه صحنه عملیات آینده میشود و ایران مرکز تحریکات شده است امری تصادفی نیست. احتیاج روزافزون غرب به نفت خاورمیانه موجب بالارفتن غیرقابل تصور سطح صادرات نفت به غرب شده است که بدنبال آن از یک طرف حجم عظیمی از سرمایه در گردش کشورهای غربی را بسوی کشورهای صادرکننده نفت در خاورمیانه کشانیده است و از طرف دیگر شاهرگ حیاتی آنها را در گرو تصادمات نامطمئن منطقه قرار داده است. نگرانی غرب خصوصاً وقتی بهتر آشکار میگردد که به رشد فوقالعاده نهضتهای آزادیبخش در منطقه و وسعت همکاریهای مشترک میان نیروهای انقلابی منطقه توجه کنیم. لذا غرب نگران میشود که: «نه تجهیز منابع بهر مقدار و میزانی، و نه برنامههای همآهنگ برای کشف و تولید منابع انرژی جدید، و نه کنترل درآمدها و نه در خواستهای عمومی از مردم برای کمر همت بستن، هیچکدام نمیتوانند از ایجاد یک قدرت نفتی که منابع حیاتی دنیای پیشرفته را مورد تهدید قرار دهد، جلوگیری نمایند. «(پل سسیبورک ـ استاد علوم سیاسی در برکلی ـ مجله نیولیدر) و در رابطه با عکسالعمل آمریکا، جاک اندرسن، خبرنگار معروف آمریکائی، گزارش میدهد که: «یک روحیه جدیدی در واشنگتن بوجود میآید مبنی بر اینکه دخالت نظامی در خاورمیانه برای پائینآوردن بهای نفت و نجات غرب از خطر ورشکستگی اجتنابناپذیر مینماید.» (تکیه از ماست) سپس همین خبرنگار میافزاید: «کویت ـ عربستان سعودی و لیبی، سه کشور نفتخیزی هستند که هدف تهاجم نظامی میباشند.» (توجه: در حالی که تولید نفت ایران، هماکنون برابر با عربستان سعودی است در اینجا اسمی از ایران نیامده است. چرا؟ مقاله را ادامه دهید).
مجله یواس نیوزاندورد ریپورت مینویسد: طراحان نظامی آمریکا پیشبینی کردهاند که برای اشغال هر یک از این سه کشور تقریبا سه لشگر ضروری است. چهار لشکر آمریکائی که برای عملیات تهاجمی و ضربهای تشکیل یافتهاند، پس ازآنکه برای عملیات صحرائی نیز کاملاً مجهز شدند به آمادگی آنرا پیدا خواهند کرد که با یک فرمان در ظرف مدت کوتاهی حرکت کنند. و البته آمریکا مدتهاست که به تربیت و آمادهساختن نیروهای نظامی خود برای جنگهای صحرائی پرداخته است. مجلات تایم و یواس نیوزاند ورد ریبورت (اوت ۷۳) بخشی از این عملیات را منتشر ساختهاند. که به موجب آن سپاه تفنگداران دریائی آمریکا در صحرای موجا و (MOJAVE) در جنوب کالیفرنیا به تمرینات نظامی پرداخته است. مجله تایم در همان شماره نوشت که: «امسال خیلی چیزها فرق کردهاند. جنگ ویتنام تمام شده است. و سپاه تفنگداران دریائی باید فکر کند که صحنه بعدی کجا خواهد بود؟ و آیا آنها برای جنگ خاورمیانه آماده هستند؟ همین منبع دستور یکی از درجهداران شرکتکننده در مانور صحرائی موجاو را به نفرات زیردست خود نقل میکند که گفت «… ما به اینجا آمدهایم که تمرین کنیم تا برویم ونفت را بگیریم». (برای اطلاعات بیشتر به شماره ۱۸ پیام مجاهد رجوع کنید) اما آمریکا در حال حاضر لزومی نمیبیند که خود شخصاً و مستقیماً در عملیات نظامی شرکت کند. بلکه ترجیح میدهد که این نقش را ـ حداقل در مراحل اولیه ـ بر عهده نیروهای نظامی دیگری در منطقه قرار دهد. سناتور فولبرایت در سال گذشته از این برنامه اینگونه یاد کرده است:
«هیچگونه شکی در مورد قابلیت ما در اشغال نظامی مناطق نفتخیز خاورمیانه وجود ندارد. آنها از لحاظ نظامی فاقد هرگونه ارزش هستند.» و صرفاً شامل مناطقی میباشند که به لحاظ جغرافیائی به نام منطقه خلاء قدرت معروفند. ما حتی ممکن است مجبور نباشیم خودمان اینکار را انجام دهیم. (تکیه از ماست) بخصوص با وجود ظرفیتهای نظامی موجود در منطقه. معروف همگانی است که شاه ایران علاقه دارد نقش محافظ منطقه خلیج را ایفا نماید. یک شخصیت برجسته اسرائیلی نیز بیان کرده است که احتمال دارد حکومت او برای «حل» مسئله انرژی آمریکا اقدام و منطقه کویت را اشغال نماید… بنابراین در اینجا من بخود اجازه میدهم که به دولتهای عربی خاطرنشان سازم که آنها نباید قدرت نیروهای نظامی را که ممکن است علیه آنها بکار برده شوند ناچیز نگیرند.
(اسناد کنگره آمریکا ـ اجلاسیه ۹۳ ـ ۲۱ می ۷۳) اما برای آنکه «قدرتهای محلی» بتوانند این مأموریت را از جانب آمریکا انجام دهند به تدارکات بیشتری را از جانب آمریکا انجام دهند به تدارکات بیشتری احتیاج دارند که بتوانند در صورت بروز جنگ یک درگیری طولانی را تحمل نمایند. لذا تغییراتی در هدف و برنامههای نظامی ایران ضروری است به این معنا که: «هم مقامات رسمی ایران و هم آمریکا تقویت هرچه بیشتر نیروهای ارتش ایران را بعنوان یک عامل تضمینکننده ثبات در منطقه خلیجفارس که قسمت اعظم ذخیره نفتی دنیا در اختیار کشورهائی است که یا بسیار کوچک و یا از نظر نظامی زخمپذیر و ضعیف هستند، میپذیرند». (واشنگتنپست فوریه ۷۳). در گذشته نیز، هم مقامات ایرانی و هم مقامات آمریکائی هدف و برنامه ارتش ایران را به شرح زیر مشخص کردهاند:
در ۱۹۶۴، مک نامارا ـ وزیر دفاع آمریکا طی گزارش خود به کنگره آمریکا درباره برنامه کمکهای نظامی خارجی ـ در مورد ایران چنین گفت «اما درباره ایران هدف ما ـ از کمکهای نظامی ـ این بوده است که نیروهای نظامی ایران را به آن حد سازمان بدهیم و مجهز سازیم که بتواند امنیت داخلی را تأمین نماید و حداقل مقاومت اولیه و ابتدائی را در برابر حمله علنی روسها بنماید. تجدید ساختمان ارتش ایران در جهت ایجاد یک ارتش کوچکتر اما با تحرک و کارورزی بیشتر و بهتر». (بولتن وزارت کشور آمریکا ـ می ۱۹۶۴ ـ گزارش به کنگره).
چند سال قبل از آن هم هوبرت همفری، قبل از آنکه معاون رئیسجمهور بشود، در یک مصاحبه مطبوعاتی گفت «آیا میدانید که رئیس مملکت ایران به یکی از افراد ما چه گفت؟ او گفت که ارتش در وضع بسیار خوبی است. با تشکر از آمریکا، ارتش اکنون قادر است که از پس مردم عادی برآید. این ارتش برنامهای برای جنگ با روسها ندارد. بلکه برنامهاش مقابله با مردم ایران است. (نیوزویک ۱۹۶۱) به موازات و بدنبال هدفها و برنامههای جدید آمریکا برای ارتش ایران از دوـ سه سال پیش تجدید سازمان نظامی ارتش ایران و تجهیز آن برای ایفای نقش جدید ارتش به سرعت شروع میشود. این برنامهها در موقع مسافرت نیکسون به ایران مطرح و به شاه ابلاغ شده است. پس از بازگشت نیکسون از ایران وزارت دفاع آمریکا، پنتاگن، یک هیئت نظامی با لیستی از کلیه وسائل نظامی که ایران باید خریداری کند به ایران میرود. و بلافاصله بعد از این سفر است که سفارشات وسائل نظامی به آمریکا داده میشود و برای اولینبار ۳۷۰۰ میلیون دلار سفارش وسائل نظامی افشاء میگردد. (کلیولند پست جولای ۷۳).
همزمان با این خریدها، دولت آمریکا بتدریج به ارسال نیروهای نظامی خود به ایران میپردازد و در ۲۰ می ۱۹۷۳ روزنامه نیویورکتایمز نوشت که: «دولت آمریکا به آرامی نیروهای خود را برای کمک به ایران، به آن کشور میفرستد… دولت آمریکا روابط استراتژیک خود را با ایران تشدید نموده و توسعه میدهد، و یک کادر برجسته نظامی خود را همراه با سه ژنرال بزرگ ارتشی، به این منطقه حساس میفرستد…» همین منبع اضافه میکند که «از ارتش ۱۸۰ هزار نفری ایران ۱۱ هزار نفر از افسران و درجهداران آن در آمریکا تعلیم دیدهاند.»
تجهیزات نظامی ایران در سطح عظیم آن احتمال درگیری نظامی در منطقه خلیجفارس را بعنوان یکی از حادترین مسائل بینالمللی مورد بحث کلیه محافل نظامی ـ سیاسی ـ اقتصادی دنیا قرار داده است. انستیتوی تحقیقاتی استراتژیکی و صلح در استکهلم آنجا که از «نفت و امنیت» صحبت میکند گزارش میدهد که: «تمرکز نفت و اسلحه از عوامل این درگیری نظامی خواهد بود. این تحولات علاوه بر تأثیر مستقیمی که بر مناقشات اعراب و اسرائیل دارد تعادل قدرت را در منطقه و بالنتیجه در سطح جهانی به هم خواهد زد و تحولات نظامی خلیجفارس که ناشی از تقاضای جهانی برای نفت است بطور کلی روند تسلیحاتی ابرقدرتها را پرشتابتر خواهد کرد (تکیه از ماست). هماکنون فشار زیادی از سوی کشورهای منطقه خاورمیانه برای خرید اسلحه از ممالک اصلی تولیدکننده وجود دارد. با توجه به این نکته که ویتنام دیگر کانون اصلی درگیری آمریکا و شوروی به شمار نمیرود، احتمال دارد که این کشورها ظرفیت اضافه تولید کارخانههای تسلیحاتی خود را که دیگر در ویتنام بکار نمیرود، در خاورمیانه بکار اندازد.» (کیهان ۹ آذر ۵۳). و این نتیجهگیری بطور آشکار ادعاهای شاه و اربابان آمریکائی او را که گویا ازدیاد و تشدید قدرت نظامی شاه موجب «ثبات» منطقه میباشد رد میکند.
در جهت اجرای همین نقشههای جنگافروزانه سرمایهداران آمریکائی است که رژیم شاه ۲۸ درصد بودجه کشور را صرف امور دفاعی مینماید. در حالی که علیرغم فقر و گرسنگی، بیکاری و بیدوائی ـ فقدان مدرسه و بهداشت برای اکثریت مردم ما، بودجه امور اجتماعی فقط ۱۰ درصد میباشد. که از رقم ۱۳ درصد بودجه برای سرمایهگذاری در کشورهای خارجی (از نوع معروف آن در فرانسه ـ آلمان ـ انگلیس ـ آمریکا) و پرداخت وامها نیز کمتر میباشد. لذا رژیم شاه میلیاردها دلار از درآمد منابع طبیعی ما را صرف تدارکاتی مینماید که نهتنها باعث محرومیت هرچه بیشتر مردم ما میشود بلکه کشور ما را به یک پایگاه تجاوزگرانه امپریالیستها تبدیل میسازد. علاوه بر شواهد بالا که ارائه گردید، نوع تدارکات نظامی نیز تائیدکننده این برنامه میباشد. به این معنا که رژیم شاه نهتنها وسیعترین تدارکات را از لحاظ کمیت وسایل نظامی فراهم دیده است و میبیند، (به تعداد تانکها ـ هواپیماها ـ هلیکوپترهای نظامی و غیره توجه کنید.) بلکه به تهیه آخرین مدلها و نمونهها که حتی هنوز در خود آمریکا هم امتحان نشدهاند پرداخته است. مثلاً علاوه بر هواپیماهای اف ۱۴ و اف۱۵، اخیراً هواپیماهای اف۱۶ و اف۱۷ را نیز سفارش داده است که:
«با اضافه شدن این هواپیماهاـ ایران سومین قدرت بزرگ نیروی هوائی جهان خواهد شد… و در ظرف مدت کوتاهی ایران ظرفیت آنرا پیدا خواهد کرد که خود بمب اتم بسازد و تا آن زمان نیز صاحب موشکهائی بشود که برد آن تا مسکو نیز میرسد.» (مجله هارپر ۱۹۷۴).
علاوه بر خرید تجهیزات وسیع نظامی به موازات آن تسهیلات متناسب با آن نیز فراهم میشود. میلیونها دلار صرف فرودگاههای نظامی در مناطق دورافتاده نظیر چاهبهار ـ جاسک و غیره میگردد.
و همچنین اگر آمریکا ایران را برای جنگافروزیهای منطقهای آماده میکند علاوه بر فروش تجهیزات و وسائل عظیم نظامی و فراهم نمودن تسهیلات مربوطه میباید صنایع جانبی که جهت حفظ و نگهداری این وسائل در دوران جنگ ضروری است بوجود آیند تا ایران از: «عمق تجهیزاتی که بتواند جنگ طولانی را علیه یک یا چند همسایهاش ادامه دهد، برخوردار گردد» (هارپر ۱۹۷۴).
اما برای اینکه اینگونه آمادگی بوجود آید، سیای آمریکا وارد صحنه میگردد، لذا میبینیم که رئیس سابق سیا، مستر هلمز ـ به ایران میرود.
مجله جنسیس (نوامبر ۷۴) اسناد و شواهدی ارائه میدهد که چگونه سیا با تشکیل «شرکتهای تجارتی» و تنظیم قرارداد برای عملیات ظاهراً صنعتی، افراد خود به ایران میفرستد. مجله فورچون نیز در همین زمینه، ابتدا به عدم کفایت و لیاقت دستگاه رهبری ایران اشاره کرده و مینویسد که حفظ این وسائل و آماده نگهداشتن آنها برای عملیات جز با کمک سیای آمریکا میسر نمیباشد. لذا میبینیم که همراه با این تدارکات نظامی، نهتنها پای ارتش آمریکا به ایران به طور وسیعی باز شده است بلکه نفوذ سیا بیش از پیش در کلیه امور کشور ما رخنه مینماید.
یکی دیگر از مسائل جنگ ویتنام و جنگهای طویلالمدت در آینده، مسئله ارتباطات سریع و کنترل و هدایت عملیات از راه دور با استفاده از وسائل الکترونیکی میباشد. در جنگ ویتنام، بتدریج که آمریکا مجبور میشد نفرات خود را برگرداند برای هدایت و کنترل جبهههای جنگی و حمله به هدفهای موردنظر، از سیستم ارتباطی و ماهوارهها استفاده میکردهاند. محور اصلی و اساسی استفاده از این نوع وسائل در جنگ آینده خاورمیانه، نظیر آنچه در ویتنام انجام شد، ماهوارهها هستند. باز میبینیم که چگونه همآهنگ با سایر برنامهها، رژیم شاه به تهیه تدارکات پرداخته است. اما اگر در تدارکات نظامی، ادعاهای شاه مبنی بر «ایران بزرگ» و دفاع در مقابل دشمنان خیالی، بهانه برای مصرف هزاران میلیون دلار میباشد. در تدارکات الکترونیکی شاه تحت عناوین عوامفریب «توسعه تعلیم و تربیت» و غیره با همکاری سیا و مرکز فضائی آمریکا ناسا، به خرید و بکارانداختن بزرگترین و مجهزترین ماهوارهها پرداخته است. که خبر آن در مهرماه منتشر شد: «ایران سرگرم مذاکره برای خرید چهار میلیارد دلار وسائل مخابراتی از آمریکا است. که این پول نقداً پرداخت خواهد شد. و مهندسین هواپیمائی آمریکا برای نصب یک سیستم مخابراتی از جمله مخابرات بوسیله ماهواره به ایران فراخوانده خواهند شد. (کیهان ۶ مهر ۵۳) و این ماهواره که با همکاری ناسا ساخته میشود «پیشرفتهترین و کارسازترین مظاهر تکنولوژی جهان را در خدمت ما قرار خواهد داد. (کیهان ۲۵ آبانماه ۵۳). و اما اینکه ماهواره در چه مواردی استعمال میشود گفتهاند که: این ماهواره در واقع جوابگوی همه نیازها خواهد بود و آنرا در هر زمینهای میتوان به خدمت گرفت (تکیه از ماست) بهداشت، زمینشناسی، معدنیابی و آموزش و پرورش مخابرات، نظامی….» کیهان در همین شماره از قول فون براون مینویسد که «ماهواره ایران مدرنترین و کاملترین ماهوارهای خواهد بود که تاکنون به فضا پرتاب شده است» اما افشای یک نکته توسط کیهان سوالات تازهای را مطرح میسازد. کیهان مینویسد که سابقاً ایران از اطلاعات مشابهی که ماهوارههای ناسا در خود آمریکا تهیه میکردند و برای ایران میفرستادند استفاده مینمود». اما… «این اطلاعات اندک جوابگوی همه نیازها نبود ـ و معمولاً یک ماه پس از مخابره آنها توسط ماهواره بدست کارشناسان ایرانی میرسد. همین تأخیر باعث میشد که بخش مهمی از این اطلاعات اندک هم بدون مصرف بماند». (تکیه از ماست).
حالا سئوال اینست که اگر قرار باشد بنا به ادعای رژیم از این ماهواره فقط برای اینکه مثلاً معدن نفت کجا است، طلا کجاست؟ یا برای رسیدن به یک معدن نفت چقدر باید زمین را کند و پائین رفت» استفاده بشود… و در مخابرات نظامی، از نوع ضرورتهای جنگ ویتنام استفاده نشود، تأخیر یک ماهه در انتقال این اطلاعات به ایران به چه کسی ضرر میزند؟ اما واقع امر اینست که سرعت موردنظر و نیاز در انتقال اطلاعات کسبشده، تنها در مسائل نظامی ــ در زمان جنگ ــ ضروری است. نه در مسائل غیرنظامی.
این ماهواره که بیش از ۴۰۰۰ میلیون دلار خرج برمیدارد، برای استفاده از آن احتیاج به ایستگاههای گیرندهای دارد که هرکدام ۵۰ میلیون دلار هزینه خواهد داشت.
البته رژیم شاه با بوقوکرنا ادعا میکند که از ماهواره برای پیکار با بیسوادی تا دورافتادهترین روستاها استفاده خواهد شد. اما برای آنکه زمینهای از تأثیرات احتمالی این ماهواره در تعلیم و تربیت نسل جدید بدست بیاوریم به ارزیابی سخنان سخنگویان خودفروخته خود رژیم مراجعه میکنیم: باصطلاح سناتور شمسالملوک مصاحب در انتقاد از برنامه رادیو و تلویزیون در سنا گفت که: «با دشنامهائی که کودک از برنامههای تلویزیون و رادیو یاد میگیرد در سیزدهسالگی دائرهالمعارف زنده و متحرکی از انواع دشنامهای چالهمیدانی میشود. سپس اضافه میکند «مسئله اینست که عدهای از دستاندرکاران آموزش و پرورش کودک معنای فرهنگ و میراث ملی و هماهنگی بین ارزشهای اصیل بشریت و آرمانهای جامعه را آنچنان که باید درک نکردهاند. اگر هم درک کردهاند راه عرضه کردن و منعکس کردن آنرا در ذهن کودک و نوجوان درست نمیدانند و شاید هیچ سابقه و آشنائی علمی و عملی هم در موضوع ندارند (کیهان ۲۵ آبان ۵۳).
به موازات توسعه تدارکات نظامی رژیم شاه، برنامههای تجاوزگرانه نیز توسعه مییابد و در سالهای اخیر رژیم شاه در موارد عدیده به نفع نیروهای ارتجاعی در منطقه و امپریالیسم حاکم، در بازیهای استعمارگران شرکت کرده است. که ذکر چند مورد قضیه را تا حدی روشن میسازد.
۱ـ شرکت نیروهای نظامی شاه در یمن ـ و کمک به امام بدر علیه نیروهای جمهوریخواه یمن.
۲ـ شرکت در جنگهای ضدشورشگری انگلیس در عدن در دوران جنگ استقلال.
۳ـ شرکت متخصصین نظامی و امنیتی شاه در سپتامبر ۱۹۷۰ در اردن علیه آوارگان فلسطین و الفتح به نفع ملکحسین.
۴ـ شرکت در جنگ میان نیروهای ارتجاعی لبنان با الفتح و سایر نیروهای انقلابی در لبنان، حزب کتائب (فالانژیستها) از مرتجعترین عناصر دست راستی، به کمک رژیم شاه مسلح شده است و مرتب علیه الفتح در لبنان موضعگیری سیاسی ـ نظامی مینماید.
۵ـ جنگ ظفار به طوری که میدانیم و یا بکرات در پیام مجاهد اخبار آنرا آوردهایم، نیروهای نظامی ایران اینبار علناً و صریحاً، به ظفار اعزام شدند و همگام با نیروهای انگلیسی و سایر نیروهای مزدور خارجی به سرکوبی نیروهای انقلابی میپردازند. اعزام نیروهای ایران به ظفار علاوه بر کمک به سلطان قابوس، برای ایران تمرین و همچنین ارزیابی تحرک نیروهای ضربتی ایران نیز میباشد. به طوری که مجله فورچون، نقل از یکی از افسران انگلیسی نوشته است:
«تعلیمات نظامی ارتش ایران بسیار ناچیز و نارسا است» نیروهای ایران تلفات سنگینی دادهاند برخلاف ادعای ایران که گفته است به مناسبت ختم مأموریت ارتش ایران، نیروهای اعزامی برمیگردند، قرار است واحدهای جدیدی اعزام گردند. مجله یواس نیوزاند وردیپورت در شماره دسامبر خود مینویسد که:
«هلمز بعد از دیدار از مانور نظامی در خلیجفارس به سلاله رفته است و از نزدیک به بازدید صحنههای جنگ پرداخته است. نیروهای انقلابی نهتنها «قلعوقمع نشدهاند بلکه رشد بیشتری پیدا کردهاند و لذا پیشبینی شده است ایران نیروهای بیشتری خواهد فرستاد».
۶ـ رژیم شاه علناً به تقویت اکراد بارزانی در عراق پرداخته است. امریکا اخیرا چندین فروند از هواپیماهای قدیمی جنگنده بمبافکن (اف۱۵) خود را بارزانیها هدیه کرده است. این هواپیماها در ایران تعمیر میشوند. و خلبانان آنان نیز در ایران تعلیم میبینند. اکراد که ۱۳ سال است در عراق میجنگند هنوز پیروز نشدهاند اما شکست هم نخوردهاند زیرا که: «ایران به آنها کمک میکند اما فقط به آن اندازه که شکست نخورند ولی پیروز هم نشوند… اما اگر اکراد در وضع بدی قرار گیرند… ایران ممکن است به آنها آنقدر کمک کند که آنها پیروز شوند» (کریسجین سانیس مونیتور ۱۲ دسامبر).
۷ـ علاوه بر این کمک به اکراد در شمال عراق که هدفش قبل از هر چیز ایجاد تشنج در منطقه میباشد، ارتش ایران ماههاست که در مرزهای جنوبی عراق متمرکز شدهاند، جنگ و گریزهای مرزی مرتب ادامه دارد.
۸ ـ گفته میشود که ارتش شاه در پی تهیه تدارکات و آمادگی برای حمله و اشغال بلوچستان پاکستان میباشد. ظاهراً به این بهانه که پاکستان قادر به حفظ امنیت منطقه نیست و ادامه شورشگری مردم بلوچ ممکن است صلح منطقه را برهم بزند.
اگرچه این نمونهها ماهیت تجاوزگرانه برنامههای رژیم شاه را به نفع امپریالیستها افشاء میکند، اما به موجب اعترافات شاه و رژیم او، حوزه عملیات او به این مناطق ختم نمیشود و وسیعتر از آنست که به تصور درآید:
«تأمین صلح و امنیت در شبهقاره هند یکی از ارکان اصلی سیاست کشور ماست (تکیه از ماست) (نطق خلعتبری وزیر باصطلاح امور خارجه در سازمان ملل کیهان ۲۷ مهرماه ۵۳).
نهتنها شبه قاره هند بلکه: «ایران با انتشار خطوط کلی استراتژی دفاعی خود اقیانوس هند را حریم امنیت برای خلیج فارس معرفی نمود» (کیهان ۲۷ مهرماه ۵۳).
گزارش دانشگاه پدافند ملی نیز گوشهای از مأموریتها و نقش ارتش ایران را در آینده تعیین مینماید: در گزارش سپهبد خزاعی فرمانده دانشگاه پدافند ملی آمده است که …. تحقیق و تمرین کبوتر صلح (تعیین و اعزام نیرو برای حفظ صلح در منطقه کانال سوئز…) تمرین خشایار تهیه استراتژی نظامی در ۵ سال آینده در مورد خلیج فارس و تنگه هرمز… بررسی بحران بینالمللی که احتمالاً موجب مخاطراتی برای صلح بینالمللی و امنیت ملی است در دانشگاه پدافند ملی… توأم با تمرینات عملی بازی سیاسی نظامی مورد اجرا درآمده است. در اینگونه تمرینات تلاش دستهجمعی کار دانشجویان و اعضاء عالیرتبه وزارت امور خارجه و سازمان اطلاعات و امنیت کشور و سایر وزارتخانهها با بکاربردن روش و قواعد علمی بازی سیاسیـ نظامی در این جهت هدایت گردید که میتوانند برمبنای فرضیات آکادمیک بحرانهای منطقهای که دارای جنبه بینالمللی میباشد در کادر یک دولت فرضی بررسی و استراتژی متناسب انتخاب نمایند. که این آموزش برای تقویت کار دستهجمعی و قدرت اتخاذ تصمیم در شرایط بحرانی مفید بود. (تکیه از ماست). (کیهان ۳۰ شهریور ۵۳). یکی از مفسرین آمریکائی (پل اردمن) بطور افسانهوار پیشبینی کرده است که گویا قرار است در سال ۱۹۷۶ ـ طی فرمانی که شاه صادر خواهد کرد ارتش ایران در طی دو روز نیروهای عراقی را در هم کوبیده و سپس کویت، بحرین، قطر، ابوظبی، دبی و عمان را تصرف نماید» همین نویسنده میگوید «اگر چه اینها کمی تخیلی است اما بدان معنا نیست که حقیقت پیدا نخواهد کرد. ظرفیت برای مصیبت وجود دارد و متخصصین استراتژی از نظامی و غیرنظامی همه معتقدند که باید برای کار اجتنابناپذیر خود را آماده ساخت.»
هموطنان عزیز: رژیم شاه، علاوه بر تمام جنایاتی که انجام داده است، از قتل و کشتار مردم بیگناه ما، انباشتن زندانها از بهترین فرزندان خلق ما، تاراج و حراج منابع وسیع ملی ما ـ هماکنون، به کمک امپریالیسم آمریکا و در جهت اجرای برنامههای جنگافروزانه آنها، میرود تا کشور ما و منطقه وسیعی از خاورمیانه را به خاک و خون بکشاند. شاه نقش خود را به عنوان یک تجاوزگر در جنگ آینده خاورمیانه پنهان نمیسازد. منتها آنرا در لفافه اینکه «ایران میخواهد یکی از قدرتهای بزرگ نظامی ـ اقتصادی دنیا بشود پنهان میکند…» در سال قبل شاه وقتی به آمریکا سفر کرد در واشنگتن از او سئوال شد که: آیا او آرزو و هوس آنرا دارد که قدرتمندترین نیروها در خلیجفارس بشود؟ شاه جواب داد: مسئله هوس و آرزو نیست ـ امری است اجتنابناپذیر.»
این جواب شاه بخوبی از نیات اصلی امپریالیسم آمریکا پرده برمیدارد، و نشان میدهد که برنامههای شاه و گزافگوئیهای او تنها ناشی از بیماری پارانوئید او نیست که ملت ما را به آستانه یک بازی خطرناک خونین میکشاند. بلکه او بعنوان یک عامل در جهت اجرای برنامههای آمریکا حرکت میکند.
برنامههائی که حاصل اجرای آنها جز خرابی بیشتر، خونریزی بیشتر و ماجراجوئیهای تجاوزکارانه نخواهد بود. امپریالیسم آمریکا میخواهد ایران را بعنوان پایگاهی علیه سایر کشورهای منطقه، علیه همه نیروهای انقلابی منطقه، رشد و عمق جهاد مسلحانه ایران و همکاریهای نزدیک نیروهای انقلابی در منطقه باعث ترس و وحشت شاه و اربابان او شده است.
اما شاه و اربابان او نمیدانند که مبارزه و حرکت و جنبش حقطلبانه مردم ما در مسیر تاریخ، در جهت جبر زمان، درجهت خواست و اراده و منافع میلیونها انسان محروم و زحمتکش ــ در جهت حکم محکم تاریخ خواست خدا ــ حرکت میکند و در این حرکت هر کس و هر مانعی را که در سر راه خود بیابد و بدان برخورد کند از جا خواهد کند. شعلههای روشنیبخش انقلاب خلق ما، چراغی است ایزد برافروخته، که کوشش برای خاموش ساختنش جز ندامت و پشیمانی و نیستی و نابودی پایانی نخواهد داشت.
دشمنان خلق میکوشند و سادهلوحانه باور دارند که خدا و خلق خدا را فریب میدهند. اما نمیدانند و درس تاریخ را فراموش کردهاند که آنها تنها خود را فریب میدهند. آیا تجربه ویتنام را از یاد بردهاند؟
هموطن عزیز: در هرکجا که هستی، به سهم خود به جنبش کمک کن و در یک حرکت همگانی ملی، انقلابی هر کس میتواند و باید به اندازه وسع خود کمک کند. کمک قلمی ـ قدمی ـ مالی ـ جانی… بهرصورت و بهر مقدار که ممکن است. اگر با جنبش خلقات نباشی لاجرم در اردوگاه دشمن قرار داری.
برچیده باد رژیم فاسد استبدادی محمدرضا پهلوی و اربابان خارجی او.
پیروز باد نهضت رهائیبخش خلق ما.
گسترده باد جهاد مسلحانه راه رهائی ملتهای استعمار و استبدادزده….
عملیات انقلابی ارتش سرخ ژاپن در هلند
بعدازظهر روز جمعه ۲۲ شهریور ماه (۱۳ سپتامبر) سه نفر از انقلابیون ژاپن، اعضای ارتش سرخ ژاپن سفارت فرانسه در هلند را اشغال کرده و یازده تن از جمله سفیر فرانسه را به گروگان گرفتند. در این عملیات انقلابیون به اسلحه کمری و نارنجک مجهز بودند. آغاز عملیات با درگیری مختصری انجام شد که طی آن دو پلیس هلندی که یکی از آنها زن بود، زخمی شدند. انقلابیون گروگانها را در طبقه چهارم سفارت یعنی آخرین طبقه ساختمان جمع کرده و سپس طی یادداشتی که از پنجره به پائین انداختند اعلام داشتند که آنها اعضای ارتش سرخ ژاپن، یعنی همان نیروئی که مسئولیت فرودگاه امید را در اسرائیل در ۲۱ ماه می ۱۹۷۲ به عهده گرفت، میباشند و اکنون در مقابل آزادی گروگانها، آزادی یکی از رفقای خود را به نام یوتاکا فورایا که در پاریس است، خواستارند. یوتاکا، فورایا یک ماهونیم پیش در فرودگاه پاریس به تهمت همراه داشتن سه پاسبورت جعلی، بازداشت شده بود چند ساعت پس از آغاز عملیات یکی از مسئولین سفارت آمریکا در لاهه اظهار داشت که: فرانسه یوتاکارا آزاد خواهد کرد. سپس چنین شایع شد که فرانسه آماده است که یوتاکا را با گروگانها مبادله کند اما او حاضر نیست مورد مبادله قرار گیرد.
دستگاههای ازپیش سازمانیافته ضدعملیات انقلابی دستبکار گردیدند و به نیرنگهای گوناگونی متوسل شدند تا شاید عملیات را با شکست مواجه سازند.
سفیر مصر در لاهه که بزبان ژاپنی فصیح صحبت میکند، بعنوان میانجی بین انقلابیون و دولتهای هلند و فرانسه، با طرفین مذاکره میکرد. انقلابیون که بسیار هوشیارانه عمل میکردند به دولتهای هلند، فرانسه و ژاپن هشدار داده و آنها را مسئول عواقب ناگواری که در صورت جواب ندادن به خواست آنها بوجود خواهد آمد معرفی مینمودند. دولت هلند اعلام داشت که حاضر است انقلابیون را با یک هواپیمای دی،سی،ایت (DC8) به پاریس بفرستد. بدیهی است که این کار با مخالفت انقلابیون روبرو شد.
صبح روز شنبه فرانسه یوتاکا را با یک هواپیمای میستر ۲۰ به فرودگاه آمستردام فرستادند اما هلند حاضر نبود در مقابل خواست انقلابیون تسلیم شود، لذا شیوههای گوناگونی برای شکست عملیات تجربه میکرد. مقامات دولت هلند به سرپرستی نخستوزیر آن کشور در وزارت دادگستری راههای نیرنگ را میاندیشیدند. بعدازظهر شنبه دولت هلند اعلام داشت که خلبانان یک هواپیمای شرکت کا.ال.ام (K.L.M) آمادهاند تا سه نفر انقلابی و رفیق آنها را به خارج از کشور منتقل کنند مشروط بر اینکه آنها کشور مقصد خود را قبلاً تعیین کرده و بدون اسلحه وارد هواپیما شوند. اینگونه پیشنهادات که به منظور فریبدادن انقلابیون انجام میشد، به هیچوجه مورد قبول قرار نمیگرفت و بعلاوه انقلابیون که خود را در موضع قدرت دیده بودند، لیست جدیدی از خواستهای خود را ارائه دادند که عبارت بود از:
۱ـ بازگرداندن یوتاکا به پاریس برای دریافت کلیه مدارکی که دولت فرانسه هنگام بازداشت نامبرده، مصادره کرده است. گویا این مدارک در مورد طرحهائی بوده که ارتش سرخ قصد انجام آنها را داشته است.
۲ـ مراجعت یوتاکا از پاریس همراه یک هواپیمای بوئینگ ۷۰۷ به خلبانی یک نفر فرانسوی.
۳ـ پرداخت یک میلیون دلار بعنوان خسارت ناشی از بازداشت و زندانی کردن یوتاکا.
۴ـ اجازه به انقلابیون و تضمین عدم تعرض به آنها برای استفاده از فرودگاه اسکابیول هلند، سپس اضافه نمودند که در صورت موافقت با این شرایط، آنها کلیه گروگانها به استثنای سفیر فرانسه را آزاد خواهند کرد.
با ابلاغ این شرایط نخستوزیر فرانسه اعلام داشت که «فرانسه تنها برای دو هدف موضعگیری میکند، اول اینکه جان گروگانها را حفظ کند، دوم اینکه افراد تازهای را بدست ارتش سرخ ندهد. با توجه به این دو اصل، دولت فرانسه خواستار آزادی گروگانها در مقابل یوتاکا میباشد و این تبادل گروگانها باید در هلند صورت گیرد و دولت هلند انجام تبادل را تضمین نماید. اما اینکه خلبانان هواپیما فرانسوی باشند مورد قبول نیست زیرا فرانسه قصد ندارد گروگانها را با گروگانهای تازهای عوض کند».
اظهار نخستوزیر فرانسه نشاندهنده این بود که اقلاً دو شرط از چهار شرط انقلابیون را نمیپذیرد. دهها نفر از تفنگداران پلیس و تفنگداران دریائی هلند سفارت فرانسه در لاهه را محاصره کرده بودند و افراد تکتیرانداز از دور و نزدیک در کمین نشسته و منتظر فرصتی بودند تا عملیات را با شکست روبرو سازند، ولی در عینحال سخنگوی دولت فرانسه اعلام کرده بود که هیچگونه حمله فوری به انقلابیون مطرح نیست.
روز یکشنبه نیز همچنان مذاکرات مقامات هلندی با انقلابیون ادامه داشت. از جمله طرحهای تازه دولت هلند که توسط سفرای مصر و عربستان پیشنهاد شد، این بود که مبادله گروگانها و یوتاکا در سفارت مصر در لاهه انجام گیرد.
یکی از افراد پلیس فرانسه «بروسار» که رئیس گروه مبارزه با عملیات انقلابی در فرانسه میباشد، به آمستردام آمده بود و مدت ۳۶ ساعت با یوتاکا در هواپیمائی که، یوتاکا در آن تحتنظر بود، مذاکره میکرد و سعی داشت او را به طرحهای پلیسی و ضدانقلابی قانع کند. اما بنا به اظهار مقامات پلیس، یوتاکا که خود یک روانشناس است و در گفتگو نیز تردستی دارد به هیچکس اطمینان نمیکرد و اظهار میداشت که سه انقلابی را نمیشناسد، او بهیچوجه تحت تأثیر شیوههای پلیسی قرار نمیگرفت. پلیس هلند قصد داشت با کش دادن مذاکرات انقلابیون را خسته کرده و آنها را از پا درآورد، اما برخلاف این انتظار و به اعتراف پلیس هلند این سه نفر به نوبت میخوابیدند و در طول عملیات کاملاً بر اعصاب خود مسلط بودند.
بامداد روز دوشنبه انقلابیون دو نفر زن را که جزو گروگانها بودند آزاد کردند و مقداری غذا و آشامیدنی دریافت داشتند. بنا به اظهار این دو زن رفتار انقلابیون با گروگانها بسیار خوب بوده است. صبح روز دوشنبه دولت فرانسه یک جت بوئینگ ۷۰۷ با خلبانانی از ملیتهای مختلف به آمستردام فرستاد تا انقلابیون و رفیق آزادشده آنها را به هر کجا که بخواهند منتقل کند. اما دولت هلند همچنان امیدوار بود که با طولانی کردن عملیات راهی برای شکست آن پیدا نماید.
همزمان با این عملیات ارتش سرخ ژاپن توسط تلفن به پلیس فرانسه اخطار کرد که: «اگر خواست انقلابیون انجام نشود، اعضای ارتش سرخ به عملیات مشابه دیگری دست خواهند زد. «بیانیهای نیز از طرف ارتش سرخ ژاپن در دمشق به خبرگزاری رویتر فرستاده شد که متن آن بشرح زیر است. اشغال سفارت فرانسه جزئی از اقدامات انقلابی ارتش سرخ است. ما آمادهایم تا افراد فداکار و شیوههای انقلابی خود را در هر شرایطی به هر نقطهای از جهان منتقل کنیم. یکبار دیگر اعلام میداریم که در هر کجا که باشیم برعلیه دشمن خود یعنی امپریالیسم خواهیم جنگید و به این پیکار ادامه میدهیم تا انقلاب جهانی را برپا سازیم ـ لازم است بدانید که اگر رفقای ما را زندانی کنید به هر ترتیبی که باشد آنها را بازپس خواهیم گرفت. اگر ۱۰ تا ۱۰۰ نفر از رفقای ما را بازداشت کنید با نیروئی که ده یا صد برابر نیروئی باشد که شما به کار بردهاید، آنها را آزاد خواهیم کرد، و تا آن هنگام که اعمال شوم خود را در مورد رفقای ما اعمال کنید ما نیز به عملیات خود ادامه میدهیم. اینست خطمشی که پیکار ما دنبال میکند.»
دفتر سازمان آزادیبخش فلسطین در پاریس اعلام داشت که این سازمان هیچگونه ارتباطی با این عملیات ندارد و شایعات مربوط به همکاری فلسطینیها در این عملیات به منظور لطمهزدن به موقعیت سیاسی سازمان آزادیبخش فلسطین در اجلاسیه عمومی سازمان ملل متحد میباشد.
دوشنبه شب نخستوزیر هلند که شخصاً این حادثه را دنبال میکرد، گفت که «در ۲۴ ساعت آینده تصمیمات تازهای را اتخاذ خواهد کرد» و به نظر او لازم است برای خاتمه این گرفتاری بنوعی خشونت متوسل شوند.
سرانجام روز سهشنبه در نتیجه چهار روز مذاکره و بکارگرفتن انواع نیرنگها از طرف دولت هلند و خنثی شدن آنها با هشیاری انقلابیون، انقلابیون موافقت کردند که با دراختیارداشتن یک هواپیما گروگانها را آزاد ساخته و به همراه رفیق آزادشده خود، به کشوری که بعد از پرواز انتخاب خواهند نمود منتقل شوند. انقلابیون همراه ۶ تن از گروگانها از سفارت رهسپار فرودگاه شدند. گروگانها در فاصله سفارت تا اتومبیل دستهای خود را روی سر گذاشته و به آرامی حرکت میکردند. انقلابیون شیشههای دودی اتومبیل را که دایره دید آنها را کم میکرد، شکستند. بعلاوه چون احتمال داشت دشمن در بین راه از نارنجک گازی استفاده کند، شکستن شیشهها لازم میآمد.
انقلابیون و گروگانها سهشنبه شب در ساعت ۲۲ و ۳۰ دقیقه بوقت گرینویچ یعنی تقریباً پس از ۱۰۰ ساعت از آغاز عملیات وارد هواپیمای بوئینگ ۷۰۷ شدند و بعد از چند لحظه گروگانها آزاد شدند و هواپیما با یک خلبان، یک کمکخلبان و یک پزشک که همه داوطلب برای این پرواز بودند، آمستردام را ترک گفت. در آنشب نخستوزیر هلند فاش کرد که ۳۰۰ هزار دلار پول به انقلابیون پرداخته است وی اظهار داشت این پولها علامتگذاری شدهاند. شایع شده بود که انجمن بینالمللی حملونقل هوائی دستور داده است که هیچ فرودگاهی به این هواپیما اجازه فرود ندهد، اما سخنگوی این انجمن شایعه را تکذیب کرده و اظهار داشت که آن انجمن چنین صلاحیتی ندارد.
هواپیما از شمال غرب اروپا به جنوب شرق رهسپار شد، پس از عبور از آسمان سوریه و مصر بسوی یمن پرواز کرده، در عدن سوختگیری نموده و سپس روانه سوریه شد. در فرودگاه سوریه انقلابیون با این شرط که دولت اجازه خروج از آن کشور به آنها اعطا کند، خود را در اختیار مقامات سوری گذاشتند و ۳۰۰ هزار دلار را به داوطلبانی که در این پرواز با آنها بودند پرداختند.
جمعبندی عملیات ارتش سرخ در هلند
در سالهای اخیر عملیات گروگانگیری توسط انقلابیون و مطالبه درخواستهائی در مقابل آزادی گروگانها یکی از شیوههای ضربتی برعلیه نیروهای ضدانقلاب بوده است. هرچند تابحال ضدانقلاب در مقابله با عملیات گروگانگیری سرسختی نشان داده و غالباً از انجام خواستههای انقلابیون طفره رفته است، اما قاطعیت انقلابیون در انجام تعهدات انقلابی زیانهای مادی، روانی و سیاسی فراوانی برای ضدانقلاب ببارآورده است. بطور کلی عملیات گروگانگیری گذشته اعم از آنهائی که به نتیجه رسیده یا نرسیده است، در جهت شناساندن اراده خللناپذیر انقلابیون و از جانگذشتگی بیدریغ آنها در راه تأمین اهداف انقلابی خلقها، بسیار مفید بوده است. بعلاوه اینکه آسیبپذیری و ناتوانی مجربترین نیروهای ضدانقلابی را در مقابل عزم راسخ انقلابیون به اثبات رسانیده و کابوسی از ترس و وحشت را بر دشمنان خلقها سایهافکن کرده است.
اگر عملیات ارتش سرخ ژاپن در هلند پس از ۱۰۰ ساعت مقاومت در شرایط طاقتفرسای پلیس به موفقیت انجامید، این موفقیت مرهون عملیاتی بود که دهها انقلابی پاکباز تاکنون با نثار جان خود به انجام رسانیدهاند. شک نیست که شایستگی و قاطعیت افرادی که تجارب عملیات گروگانگیری گذشته را آموخته و درست بکار بردهاند نیز سهم عمدهای در موفقیت این عملیات داشت.
عوامل عمدهای را که در پیروزی عملیات اخیر مؤثر بوده است میتوان بشرح زیر شمرد.
۱ـ انقلابیون ارتش سرخ ژاپن در عملیاتی نظیر عملیات فرودگاه لید در اسرائیل، قاطعیت و ازجانگذشتگی خود را به اثبات رسانیده بودند و فرانسه و هلند میدانستند که در صورت عدم پاسخ به خواست آنها عواقب ناگواری را باید تحمل کنند.
۲ـ انقلابیون با استفاده از تجارب عملیات گروگانگیری گذشته، با شیوههای فریبنده روانی و نظامی ضدانقلاب آشنا بوده و در مقابله با آنها موضعگیری مناسب و درست نموده و فریب نمیخوردند.
۳ـ ضدانقلاب با توجه به عملیات گروگانگیری گذشته میدانست که حمله ناگهانی نظامی برای شکست عملیات شیوهایست که غالباً عواقب وخیمی بدنبال دارد، لذا تنها به شیوههای روانی متوسل شده بود.
۴ـ طولانی کردن عملیات که برای خستهکردن و از پاانداختن انقلابیون صورت میگرفت بینتیجه ماند زیرا آنها به نوبت استراحت میکردند و گزارشات حاکی از این بود که انقلابیون بسیار هوشیار، آرام و بر اعصاب خود مسلط هستند.
۵ـ درخواست انقلابیون در مقابل آزادی گروگانها چندان فوقالعاده نبود زیرا تهمتی که یوتاکا به آن متهم شده بود، یعنی همراه داشتن پاسبورت جعلی، برای دولت فرانسه چندان اهمیتی نداشت، بعلاوه فرانسه در شرایط کنونی سعی دارد سیاست بیطرفانهای را اتخاذ کند و به این دلیل از سر شاخشدن با هر نیروئی پرهیز میکند. از اولین ساعات آمادگی خود را برای آزادکردن یوتاکا اعلام داشت و دولت هلند را در موضعگیری خصمانه نسبت به انقلابیون تنها گذاشت.
عملیات ارتش سرخ در هلند طولانیترین عملیات گروگانگیری سالهای اخیر میباشد که به موفقیت انجامیده است. این عملیات در زمانی انجام شد که امپریالیسم جهانی سازمانهای پیچیده و گسترده پلیسی را برعلیه عملیات انقلابی بویژه در اروپا و آمریکا ایجاد کرده است. این عملیات نشاندهنده توانائی انقلابیون و ناتوانی ضدانقلاب در هر زمان و در هر کجا میباشد.
خاطره همه کسانی که با نثار خون خویش بر تجارب مبارزاتی خلقها افزودهاند، جاوید و گرامی باد
بیاد مجاهد شهید علی ولیپور
علی ولیپور در سال ۱۳۳۰ دیده به جهان گشود. کودکی وی در خانواده روستائیاش در ده کلوخی گذشت، او که فرزند دلیرخلق زحمتکش ماست بعلت فقر بیش از حد خانوادهاش مانند تمام زحمتکشان از امکانات بسیاری از جمله تحصیل محروم ماند. او کارگر دوچرخهسازی و موتورسازی شد و در همانجا از پادوئی به اوستائی رسید پس از مدتی خانوادهاش برای اقامت به محل دیگری کوچ کردند.
او نانآور خانوادهاش بود. در آن موقع بیش از هر چیز برای او مهم بود که برادران و خواهرانش بتوانند درس بخوانند. اما شرایط سخت و فقر و فاقه این اجازه را به آنها نمیداد. بنابراین مجبور بود کوشش خودش را دوچندان کند. او مدتی هم دستفروشی کرد و سپس با کولهباری از کینه و نفرت نسبت به پلیس مزدور به خدمت کارگاه تراشکاری درآمد و بالاخره در مدت پنجسال توانست یک تراشکار زبردست شود.
اولین دفعه حدود پنجسال پیش با افکار سیاسی عدهای که در کارخانه بودند آشنا شد. او و یکی از دوستانش بهترین افراد کارخانه بودند که نسبت به این عده سمپاتی پیدا کردند (گروهی که چند سال پیش مصاحبه تلویزیونی کردند، محمود صادقیان، موسی رادمنش، بیژن…) بعلت خیانت این عده از آنها قطع امید کرد بعداً در اثر برخورد با یکی از برادران و گذران دوره آموزشی و آزمایش اواسط تابستان ۱۳۵۰ به عضویت سازمان مجاهدین درآمد. دوران فعالیت علی در سازمان، دوران درخشان زندگی اوست. او بلافاصله بعد از عضوگیری مخفی شد و بصورت یک مبارز حرفهای درآمد.
خصال انقلابی این برادر شهید که در طول دوران متمادی استثمار خود و خانوادهاش آموخته بود میتواند برای تمام مجاهدین سرمشق قرار گیرد. او از احساس مسئولیتی عمیق و عشقی زیاد نسبت به تودههای رنجبر سرشار بود، بطوری که با مشاهده رنج و محنت یک زحمتکش بشدت متأثر شده، کینه عمیقش نسبت به دشمن افزون میگشت. او حتی روی یک دقیقه و یک ریال نیز حساب باز میکرد. وسائل اطاقش از ۱۸ تا ۲۰ تومان تجاوز نمیکرد مثلاً چراغ خوراکپزیاش را از میدان سیداسماعیل سه تومان خریده بود.
علی از قاطعیت، شجاعت و تهور زیادی برخوردار بود که با خصوصیات دیگرش نظیر گذشت و فداکاری توأم شده باعث میشد که همیشه برای انجام کارهای دشوار پیشقدم باشد و هر کجا خطری باشد خود را جلو بیندازد. او هر لحظه آماده شهادت و پذیرفتن مرگ بود به حدی که مرگ از او فرار میکرد. او در یک آزمایش مواد انفجاری دستش به شدت زخمی شد که منجر به قطع یکی از انگشتانش گردید. در بیمارستان بعلت تزریق مسکن قوی متناوباً بیهوش شده و بهوش میآمد. در فواصل بهوش آمدن مرتب نگران هذیانگوئی و یا محتویات جیبهایش بود.
انگیزه علی فوقالعاده روشن و پاک بود. پس از یک بیماری که چهار ماه او را در بستر انداخته بود و پس از قطع ارتباط و تنهائی شدید، باور نمیشد دیگر بتواند ادامه راه دهد. اما در آخرین روز بیماریش این حرف را زد: «خب حالا باید با پدر و مادر و برادران و خواهر فقیر و گرسنهام باشم و یا باید از آنها جدا بمانم. ولی هیهات من جدائی را انتخاب میکنم. بنابراین اسلحهام کجاست؟ و رفقای خود را به تحسین ثبات و روحیه قوی خود واداشت. او با وجودی که شیرازه زندگی خانوادهاش پس از پیوستن او به مجاهدین از هم پاشیده شد معالوصف وقتی فقر خواهرش در ده، بییاری پدر و مادرش و فامیلش را به یاد میآورد، کمک به آنها را که از جمله تودههای کثیری از خلق ستمدیده هستند جز شهادت در راه توده محروم نمیدید و زندگی بردهوار در کنار خانواده را ظلم و خیانت میدانست. «بگذار خانوادهام دربدر شوند، در آتش فقر و گرسنگی بیشتر بسوزند اما در عوض خلق برای همیشه نجات یابد». مجاهد شهید علی ولیپور استثمار و اسارت را نه از درون کتابها و حتی مشاهده، بلکه در طول زندگیش با پوست و گوشت خود لمس کرده بود و هنگامی که با کمک سازمان به آگاهی انقلابی نیز مجهز میشد تحرک و جوشش شگفتانگیزی نشان میداد. او بعلت زندگی گذشتهاش بقایائی لومینی و یاغیگری داشت که در برخوردهای جمعی و زندگی سازمانیاش که ملزم به نظم و روحیه تشکیلاتی بود، حل شده بود و حتی تبدیل به نقاط قوتی برای او گردیده بود.
مجاهد شهید علی ولیپور صداقتی وافر داشت با دیگران نیز رک و بیپرده بود. در ضمن از اشتباهات و اشکالات دیگران نمیگذشت و صریحاً انتقاد می کرد و میگفت: «کسی که نازپرورده است، کسی که احساس مسئولیتی زیاد ندارد و کسی که درصدد رفع اشکالات خودش نیست جایش در اینجا نیست». یک روز علی، برادری را که ارتباطش قطع شده بود در یک موتور سهچرخه میبیند و فاصله زیادی را بدنبال این موتور سهچرخه میدود تا اینکه آنرا سر یک چهارراه متوقف میکند.
مجاهد شهید علی ولیپور خدمات درخشانی به تکنیک سازمان انجام داد و البته خدمت بزرگتر او تأثیر خصال انقلابی در برادران مجاهدش بود، زیرا برای کسانی که با او آشنائی داشتند و صفای او، محبت او، فداکاری او، نظم، تحرک و شناخت او،نمونه جالب و ارزنده خلق دلیر ماست….
مجاهد شهید علی ولیپور دارای اعتمادبهنفس قابل ملاحظهای بود. هیچ کاری برای او ناشدنی و محال نبود. هر کاری را شروع میکرد به خوبی به پایان میرساند و در طی آن قاطعیت و سرعت عملی او کاملاً مشخص او هر کار جزئی را با همان اهمیت کارهای بزرگتر انجام میداد و هیچ امر کوچکی از چشم تیزبین او فروگذار نمیشد او همیشه منافع جمع را از منافع خود برتر میدانست و در عینحال بیتکلف و بیادعا بود. او تبلور توده و صفات پرولتری شده بود.
روزی پس از اینکه خبر شهادت برادر مسئولش را شنید، آنچنان غمزده و ملول گشته بود که حد نداشت و از ته دل میخواست او باقی میماند و خودش میرفت. دشمن در مورد شهادت او سکوت کرد، غافل از آنکه او در دل برادران و خلقش زنده است. امروز در کارخانه جاده آبعلی کارگرانی که صفا و صمیمیت علی را حس کرده بودند از خودشان میپرسند که چه کسی او را کشت؟ رفقای کارگر که به اتفاق، به خاطر آلام، گرسنگی و فقر با وسائل اختراعیشان (چنگکهای مخصوص) از ضریح امام رضا پول درمیآوردند، همه این کارها را کنار گذاشتهاند و اینک بدنبال اسلحه راه افتادهاند. مردم روستای او از علی افسانهها ساختهاند.
مجاهد شهید علی ولیپور آنچنان نسبت به دشمن کینه داشت که حدی نداشت. او هیچگاه از قرص زهرش غافل نمیماند زیرا بههیچوجه نمیخواست اسیر دشمن شود. در زیر تازیانه استعمار آموخته بود که هیچ رابطه جوانمردانهای بین او و دشمن امکانپذیر نیست. هرچه هست یا اسارت است یا نبرد. در برخورد خود با دشمن نیز به احتمال زیاد از قرص استفاده کرده و در زیر شکنجههای مزدوران ساواک شهید شده است.
خاطرهات را گرامی میداریم و از ایمان قاطع و خللناپذیر و سایر صفات انقلابیت درس خواهیم گرفت.
پرشکوه باد خاطره شهیدان به خونخفته خلق
پرفراز باد پرچم سرخ انقلاب مسلحانه خلق ایران
پیروز باد مبارزات رهائیبخش خلق ما و سایر خلقهای ستمدیده جهان
«مجاهدین خلق ایران»
همکاری اسقف کاپوچی با انقلاب فلسطین
فلسطین اشغال شده سرزمینی که در دشوارترین شرایط پلیسی قرار دارد، چندی قبل شاهد رویدادی بود که هم از نقطهنظر گسترش انقلاب در اقشار مختلف مردم و هم بعلت کمنظیری در تاریخ رهبران مسیحی در منطقه عربی، شایان توجه است. یکشنبه ۱۸ اوت (۲۷ مرداد)، پلیس اسرائیل بازداشت هیلاریون کاپوچی، اسقف اعظم کلیسای کاتولیک یونانی بیتالمقدس را اعلام داشت، در صورتی که اسقف اعظم از یک هفته پیش از این تاریخ در بازداشت بوده است.
اسقف کاپوچی ۵۲ ساله و از اهالی حلب در سوریه میباشد. احساسات ملی عربی وی برای کسانی که او را میشناختند قابل ستایش بود. بویژه پس از تجاوز اسرائیل در سال ۱۹۶۱. برخلاف کلیه رهبران روحانی در سرزمین اشغالی، اسقف کاپوچی از هرگونه ارتباط رسمی یا غیررسمی با صهیونیستها خودداری کرده و هیچگاه در محافل رسمی شرکت نمیکرد. اتهاماتی که تاکنون از طرف پلیس اسرائیل به اسقف اعظم نسبت داده شده است عبارتست از:
همکاری با جنبش «الفتح»، تأمین کلیه مایحتاج فدائیان در ساحل غربی و بیتالمقدس از قبیل پول و مواد منفجره. سخنگوی پلیس صهیونیستی اعلام داشت که اتهاماتی دیگر نیز به کاپوچی نسبت داده شده است ازجمله حملونقل اسلحه و مهمات و عضویت در «جنبش تروریستی» این سخنگو افزود که حادثه انفجار اتومبیلی که یک ماه قبل در مرکز بیتالمقدس روی داد و همچنین عملیات کارگذاری موشکهای زمانی که در ۵ ژوئن گذشته بسوی هتل ملکداود (اقامتگاه کیسینگر در آن تاریخ در بیتالمقدس) نشانهگیری شده بود ممکن است به وی نسبت داده شود. اتهاماتی که به اسقف اعظم نسبت داده شده است. دارای کیفر شدیدی از نظر قوانین صهیونیستهای اشغالگر میباشد. بدنبال این اتهامات پلیس اسرائیل ادعا کرده است که اسقف اعظم در ماه مه گذشته مبلغ ۷۵۰ هزار دلار مخفیانه به فدائیان داده و سپس چنین وانمود کرده است که دو مرد ناشناس این پول را به سرقت بردهاند.
از هنگام تأسیس دولت صهیونیستی تاکنون این اولینبار است که یکی از روحانیون عالیمقام به چنین تهمتهائی متهم گردیده است. برای اولینبار تلویزیون اسرائیل مجموعهای شبیه یک زرّادخانهای را نشان داد و ادعا کرد که آنها را از اتومبیل اسقف اعظم کشف کرده است.
این مجموعه مشتمل است بر تعداد زیادی تفنگ، اسلحه کمری، نارنجک، مواد منفجره و دستگاههای انفجاری. پلیس ادعا میکند این سلاحها را از صندوق عقب اتومبیل بنز سیاهرنگ اسقف اعظم کشف کرده است و علاوه بر آنها مقداری اسلحه از باغ کلیسای کاتولیک یونانی در بیتالمقدس بدست آورده است. خبرگزاریهای خارجی از قول وابستگان به رژیم صهیونیستی گزارش دادهاند که اسقف کاپوچی در ۱۰ اوت جاری هنگام بازگشت از لبنان به فلسطین اشغالی در مرز لبنان ـ فلسطین بازداشت شده است. لازم به یادآوریست که اسقف کاپوچی و اتومبیلاش هیچگاه هنگام ورود به فلسطین اشغالی مورد بازرسی و تفتیش قرار نمیگرفت و از مزایای دیپلماتها در این مورد استفاده میکرد (نمایندگی دربار واتیکان).
درهر صورت دو احتمال وجود دارد. اول درست بودن اتهامات ذکرشده، که در اینحال افتخار بزرگی نصیب کاپوچی شده است و نشانه رشد جنبش انقلابی در سرزمینهای اشغالی است. دوم اینکه صهیونیستها این تهمتها را برای تبعید او از سرزمین اشغالی به او نسبت دادهاند. در این حال تبعید او نشانه اینست که وجود او در رشد نهضت مقاومت مؤثر بوده است و مانع عمدهای در مقابل تجاوزگران صهیونیست به شمار میرود. بویژه اینکه عدم همکاری او با دشمن و دفاع از ملیت عربی از خصلتهای شناختهشده وی میباشد.
از گفتههای اسقف کاپوچی در جریان محاکماتش: «اگر عیسی به زمین بازگردد واتیکان را پایگاه فتح خواهد کرد.»
درگیریهای مسلحانه
۱ـ در یک درگیری در مسجدی واقع در خیابان هاشمی که بین یک تن از مجاهدین و دو مأمور مسلح ژاندارمری رخ میدهد، یک مأمور ژاندارم به نام استوار حمزه موسویپور که رئیس پاسگاه مهرآباد شمالی بوده است کشته شده و سرباز ژاندارم که همراه او بوده است زخمی میگردد. علت درگیری اقدام استوار ژاندارمری به امر تفتیش بدنی برادر مجاهد بوده است که با مخالفت او روبرو میشود و این مخالفت منجر به درگیری مسلحانهای میگردد که در آن استوار مسلح کشته میشود و سرباز که قصد مقاومت داشته، مورد اصابت گلوله از ناحیه کتف قرار میگیرد، برادر مجاهد تعمداً قلب او را هدف گلوله قرار نمیدهد زیرا که اولاً او سربازی بوده است که بزور به خدمت ژاندارمری کشیده شده و مسلماً مقاومت اندک او ناشی از جهل فراوانش و در عینحال اشتباه گرفتن برادر مجاهد به جای قاچاقچی بوده است. رژیم سعی کرد که مسئله را با نوشتن اینکه قاچاقچیان مسلح از طرف پلیس شناخته شدهاند، قضیه را غیرچریکی نشان دهد و لذا اقدام به دستگیری چند قاچاقچی نمود که عملاً عده کثیری با توجه به شناختی که از ماهیت دروغپراکنی امور تبلیغات رژیم دارند، خود قضیه را درک کردند. البته در همینجا بایستی متذکر شد که ژاندرام مقتول بیشک تصور مسلح بودن برادر را به خود راه نمیداده است زیرا که در این صورت نهتنها به تنهائی بلکه حتی با چند نفر دیگر نیز این جسارت را نمییافت که اقدام به تفتیش کسی کند که احتمال میرود مسلح باشد. از طرف دیگر برادر مجاهد بدلیل اینکه ژاندارم مسلح بوده است و اگر ژاندارم را مورد تهاجم و هدف قرار نمیداد، خودش احتمالاً آماج گلولههای ژاندارم که بشدت ترسیده بود و از روی اجبار دستش بسمت اسلحهاش دراز شده بود، قرار میگرفت. اکنون دیگر در شهر هیچ پلیس یا حتی پلیس مخفی (مانند نیروهای کمیته و ساواک) جرأت نمیکنند به تنهائی و یا حتی سه یا چهار نفری فرد مشکوکی را مورد بازرسی قرار دهند و عملاً همیشه در چنین مواردی یا با بیسیم از نیروهای دیگر کمک میطلبند، و یا صرفنظر میکنند. (۸ تیر ماه ۱۳۵۲)
۲ـ در یک درگیری در ساعت ۱۲و ۳۰ دقیقه روز پنجشنبه ۱۱ شهریور ماه در یک خانه پایگاهی واقع در کوچهپسکوچههای محله عودلاجان واقع در خیابان سیروس که بین یک تن از مجاهدین و سه تن از نیروهای پلیس اتفاق میافتد، یک تن از عناصر پلیس مخفی بنام ستوان دژم کشته میشود، یکی دیگر بشدت زخمی و سومی که یک ستوان پلیس بوده است در حالی که از ترس سلاحش را به حالت تسلیم میاندازد،از صحنه پیکار فرار میکند، سلاح او توسط برادر مجاهد مصادره میشود. ستوان دژم از مأموران مشترک پلیس ـ ساواک بوده است که چندی قبل نیز در یک درگیری با چریکها یکی از پاهایش تیر خورده بود، و در میان نیروهای کمیته به جسارت معروف بوده است. شرح قضیه از این قرار است: از چند روز قبل از شروع بازیهای آسیائی، پلیس علاوه بر مستقرکردن یک تیپ از نیروهای امدادی و ضداغتشاش شهربانی در نقاط مختلف ورزشگاه صدهزار نفری و یک واحد هزار نفری ضدچریک چترباز (که بنام کلاهسبز معروفند و بدنبال تجارب نیروهای کلاهسبز آمریکا، در ایران تشکیل شده است) مسلح به سلاح کمری و حتی مسلسل سنگین در اطراف ورزشگاه و گشتهای متعدد خیابان برای بازرسی و بازجوئی عناصر مشکوک اقدام به خانهگردی محدود نیز نموده است. این بخصوص از آنجهت برای رژیم حائز اهمیت است که طبق گزارشی که عناصر جاسوسی رژیم بدست آوردهاند. این تصور برایشان ایجاد شده است که عدهای از رزمندگان عرب فلسطینی برای حمله به بازیکنان اسرائیلی و اشغال ورزشگاه وارد ایران گردیدهاند، لذا این گشتها علاوه بر اینکه میتوانست یک عمل ضدچریکی برای چریک شهری ایران باشد در عینحال میتوانست در محلات مرکزی شهر که تعداد زیادی از اعراب که بخصوص از عراق وارد ایران گردیدهاند نیز زندگی میکنند متمرکز شود.
برادر مجاهد که در منزل پایگاهی مشغول مطالعه بوده است. ناگهان در پاشنه در اطاق با ستوانی مواجه میشود که با ترس و وحشت فراوان شروع به سئوال و جواب او مینماید. برادر که اوضاع را نامساعد میبیند بلافاصله حالت تهاجمی میگیرد و سلاحش را میکشد ولی افسر مزبور که مسلح نیز بوده است قبل از هر اقدامی و بدلیل ماهیت درونیش بسرعت پا به فرار میگذارد و برادر مجاهد نیز با سلاح کشیده بدنبال او میرود. او به محض خروج از راهروئی که اطاق را به حیاط منزل متصل مینمود با دو مأمور مخفی پلیس که از جریان فرار افسر مزبور متوحش و متعجب بودند، روبرو میشود در یک لحظه با سه شلیک هردوی آنها را قبل از آنکه امکان این را بیابند که کوچکترین عکسالعملی از خود نشان دهند از صحنه نبرد خارج میسازد. طبق خبرهای موثقی که داریم یکی از دو مأمور بنام ستوان دژم کشته و دیگری بشدت زخمی شده است. پس از، از صحنه خارج کردن دو مأمور رفیق با پای برهنه اقدام به تعقیب افسر فراری مینماید و او را در کوچه مییابد و به طرفش شلیک میکند ولی متوجه میشود که سلاحش از کار افتاده است. دو راه میماند یا عقبگرد کند و اقدام به عقبنشینی نماید که در این صورت به احتمال مورد اصابت گلوله افسر قرار میگرفت، یا اینکه با فاصله نزدیکی که با افسر داشته به او حملهور شود. او به درست راه دوم را انتخاب میکند. افسر که از این حرکت جسورانه رفیق بشدت متوحش شده بود اسلحهاش را میاندازد و بسرعت فرار میکند. رفیق سلاح او را برداشته و از صحنه خارج میشود. یک ساعت بعد پلیس منطقه عودلاجان را مملو از عناصر مخفی خود نمود و از روی ناچاری اقدام به تفتیش مردمی که از آن منطقه عبور مینمودند، میکردند. جالب اینجاست که رفقا پس از ارزیابی سلاح افسر مزبور دیدند که اولاً سلاح از فشنگ خالی است و ثانیاً بمدت یک سال است که روغن نخورده و به حالت زنگزدگی افتاده است، این است روحیه پلیس شاه. طبق خبرهای واصله در این چند روزه پس از این درگیری به ترس و وحشت نیروهای دشمن بازهم افزوده شده است، و این خود طلیعهایست از اینکه چگونه هرچه انقلاب اوج میگیرد، دشمنان بیشتر سنگر را تهی میکنند و روحیهشان تضعیف میگردد.
۳ـ روز ۱۴ مرداد ماه ۱۳۵۳، یکی از افسران فرمانده متعلق به کمیته مشترک ساواک ـ شهربانی در خیابان شکوفه توسط نیروهای انقلابی که از هویت سازمان آنها اطلاعی در دست نداریم اعدام میشود، روزنامه خبر کشتهشدن او را بنام درگذشت سرگرد اهتزازی اعلام نمود. البته درجه او قبل از اعدام سروان بود که طبق معمول شهربانی با یک درجه ارتقاء سرگرد شد. خبرهای متعددی که از عملیات مختلف در گوشه و کنار تهران و سایر نقاط از درگیریهای مسلحانه و عملیات انقلابی توسط نیروهای جوان و انقلابی میرسد، هر دم بیشتر نشان میدهد که چگونه مبارزه مسلحانه بهمثابه تنها راهحل رهائی خلق ایران، از طرف تودههای خلق و فرزندان قهرمانش مورد قبول قرار گرفته است.
۴ـ اواخر تیرماه، در ساعت سه بعد از نیمهشب پلیس گشت، یک نفر را که مورد سوءظن قرار میگیرد در خیابان شهر ری ایست داده و از او میپرسد کجا میخواهی بروی؟ وی جواب میدهد میدان، سپس متوجه میشود پلیس قصد بازرسی بدنی او را دارد لذا اقدام به فرار مینماید. پاسبان بسوی او تیراندازی میکند و شخص مزبور با آتش اسلحه خود به او پاسخ میدهد. در این هنگام افسر گشتی پلیس خود را در پناه کوچهای از ترس مخفی میکند. پاسبان نیز جرأت تعقیب جدی را نکرده و شخصی بنام علی کاشی که در آن حوالی بوده است خودشیرینی کرده و بدنبال جوان مسلح میدود تا به او میرسد. وی علی کاشی را از ادامه تعقیب منع کرده و به او هشدار میدهد. ولی تهدید در علی کاشی اثر نمیکند و لذا فرد مسلح یک تیر هم نثار او نموده و علی کاشی را نیز از پای درآورده و فرار میکند.
اخبار
٭ تظاهرات در تبریز:
۱ـ روز جمعه ۳۱ خرداد ماه مراسم تشییع جنازه یکی از دانشجویان دانشگاه تبریز بنام رسول زنجیرفروش (که بر اثر تصادف با دوچرخه کشته شده بود) با حضور عده کثیری از طبقات مختلف مردم تبریز و عده زیادی از دانشجویان دانشگاه شروع میگردد، پلیس که از تجمع دانشجویان و مردم به هراس افتاده جلو بیمارستان توسط افراد پلیس و گارد دانشگاه آنان را محاصره میکند و میخواهد که سوار اتوبوسهای دانشگاه و شرکت واحد شوند، ولی دانشجویان امتناع میکنند، در بحثی که بین دانشجویان و رئیس شهربانی پیش میآید، رئیس شهربانی هو میشود تا اینکه بالاخره با کلک و حیله دانشجویان را سوار اتوبوسهائی که آماده کرده بودند میکنند. دانشجویان و دانشآموزان و سایر مشایعیین در اتوبوسها با صدای بلند و خشمآلود و شعارهای اللهاکبرـ لااله الاالله و… را متناوباً تکرار میکردند. اتوبوسها در حالی که دو اتومبیل پلیس هر کدامشان را اسکورت میکردند تا سه راه شمس تبریزی پیش میروند، در اینجا مشایعیین از اتوبوسها پیاده و تلاش پلیس برای سوار کردن آنان بیثمر میماند، مشایعیین با پای پیاده در حالی که با فریادهای خشمآلودی شعارهای فوق را تکرار میکردند و در مسیر خیابان به طرف گورستان پیش میرفتند و تعداد زیادی از افراد پلیس که تشییعکنندگان را در میان گرفته بودند با رفتار تند و خشنی از پیوستن مردم به صفوف تشییعکنندگان جلوگیری میکردند.
در گورستان به نحو شایستهای از او تجلیل بعمل میآید و یکی از دانشجویان اشعاری را که به این مناسبت سروده بود میخواند که مضمون آن چنین است. امسال ما بهار نداشتیم، خرداد ما، اردیبهشت ما، فروردین ما آیا بهار بودند؟ آیا ما امسال بهاری داشتیم؟ (همه دستهجمعی فریاد میزدند نه) آیا ایران ما امسال بهاری داشت؟ (همه….نه) …ای زنجیرفروش تو رفتی ما را در زنجیرها بازگذاشتی. وقتی که پیش خدایت رفتی گله ما را از وضع موجود به او برسان. بر آسمان سیاه دانشگاه ما یک ستاره سرخ دیگر درخشیدن گرفته است.
۲ـ در محله باغ میشه تبریز خیابانی وجود دارد که حدود چهار سال از ایجاد آن میگذرد (در امتداد عمود بر پهلوی نرسیده به بلوار دانشگاه) و از موقعی که رفتوآمد ماشینهای مسافربری و تریلیها از داخل شهر ممنوع شد این خیابان محل عبور شبانهروزی ماشینهای مسافربری و تریلیهاست و چون در این مدت خیابان مزبور اسفالت نشده لذا وجود گردوخاک فراوان دائم باعث ناراحتی دائم اهالی گشته است. در صبح روز سهشنبه چهار تیرماه زنان محل در نزدیکی پل باغمیشه (که آنهم ساخته نشده) تجمع نموده و با رویهم گذاشتن سنگها در عرض خیابان و زدن سه پرچم سه رنگ روی سنگها و نشستن در عرض جاده اقدام به بستن راه نمودند. وسائط نقلیه کمکم در دو طرف محل مزبور شروع به توقف کرده و سروصدا بالا گرفت. ابتدا پاسبانهای محل و پلیسهای کلانتری محل (با رئیس کلانتری) و ماشینهای جیپ پلیس و بالاخره تعداد زیادی ماشینهای پلیس و آتشنشانی در محل حاضر شدند و رئیس کلانتری شروع به صحبت کرده و گفت بگذارید این ماشینها بروند قول میدهم که بعداً روزی سه مرتبه اقدام به آبپاشی محل نمائیم، ولی زنان گفتند تا شروع آسفالت ما راه نخواهیم گشود، سپس دستور متفرق کردن زنان داده شد، پاسبانها با باتوم شروع به نزدیکشدن کردند در این موقع زنان با شعار «زندهباد شاه» بپا خواسته و با سنگهائی که در زیر چادر داشتند به مقابله برخاستند که پلیس ناچار به عقبنشینی شد. در این موقع رئیس شهربانی به محل آمده و با یکی از زنها شروع به صحبت کرد. شیرزن مزبور خمشده مشتی خاک از زمین برداشت و با صدای بلند به رئیس شهربانی که تیمساری بود فریاد زد: «جناب سروان شما نهار و شام چلوکباب تمیز میخورید ولی ما نان خالی با آبدوغ آنهم با گردوخاک» و در این موقع خاکهای مشتش را به سروصورت رئیس شهربانی پاشید، رئیس شهربانی برگشت و سوار ماشین شد در این هنگام هورای پیروزی زنان و مردان به اوج خود رسید. تظاهرات تا نیمههای شب ادامه داشت، موقع شب زنان عدهای نگهبان مرد برای حفاظت در محل گذاشتند و به خانهها رفتند و روزهای بعد نیز، بچههای خود را در آن محل گذاشتند تا در صورت مشاهده وضع غیرعادی با سروصدای خود زنان را متوجه کرده و آنان با هرچه دمدست دارند از هدف خود دفاع نمایند. هماکنون تریلیها و اتوبوسهای مسافربری از داخل شهر رفتوآمد میکنند.
٭ تظاهرات زنان در تهران:
صبح روز دوشنبه ۲۴ تیرماه گروهی از بانوان اهالی شرق تهران که در حدود ۷۰ـ ۸۰ نفر بودهاند در تقاطع خیابانهای پاستور و کاخ مقابل دفتر نخستوزیری، وسط خیابان تجمع نموده و با نشستن در آنجا عبورومرور را مختل کردند. هدف آنها از انجام این تظاهرات، درخواست رسیدگی به وضع محله مسکونی خود در مورد نداشتن آب آشامیدنی بوده است. بانوان دو عدد تابلو بصورت پرچم بدست گرفته بودند که در زمینه پارچه آن شعاری بدین مضمون به چشم میخورد «ما اهالی شرق تهران آب نداریم» با تجمع آنان عده کثیری مأمور پلیس و ساواک نیز در محل متمرکز شده و از عبور و مرور مردم از آن ناحیه جلوگیری میکردند و باصطلاح سعی داشتند این خبر به گوش سایرین نرسد. بهرحال زنان تا نزدیک ظهر در آنجا بودند و چون به خواستشان ترتیب اثری داده نشد و هیچیک از آنها را به درون دفتر راه ندادند تا حرف حسابشان را به گوش مقامات مزدور برسانند پس از تهدید به اینکه اگر تا فردا کسی به داد ما نرسد ما مجدداً با بچههایمان به اینجا خواهیم آمد، پلیس با تهدید و فشار آنها را به خیابان سپه راهنمائی کرده و در آنجا سوار یک اتوبوس واحد نمود. به هنگام سوارشدن یکی از مأموران پلیس یک پرچم شعار را از دست یکی از بانوان گرفته و میخواست پاره کند. زن مزبور در حالی که بشدت عصبانی بود و دشمنام میداد گفت «سرکار ما کار کردیم و پول تهیه پرچم را به سختی بدست آوردهایم، تو چرا میخواهی آنرا پاره کنی؟» بعلت محاصره شدید پلیس کسی نمیتوانست از نزدیک با آنها تماس گرفته و در مورد محل و درخواست آنها اطلاع دقیقی بدست آورد.
٭ رسوائی رژیم در مورد اطاق اصناف:
مردم کوچه و بازار علناً به اطاق اصناف و رئیس سابق و جدید آن فحش میدهند. در همهجا شایع است که شیخبهائی رئیس سابق اطاق اصناف مبلغ ده میلیون تومان به جیب زده است.
مسئله اطاق اصناف تبدیل به یک انگیزه خلقی شده و همه گران شدن گوشت و برنج و سایر ارزاق را به اطاق اصناف نسبت میدهند. اقدامات رژیم باعث شده که خردهبورژوازی بسرعت رادیکالیزه شده و فاصله کمتری با کارگران پیدا میکند. اطاق اصناف قصد دارد جواز کسی را که سال گذشته جهت صدور آن مبالغی از کسبه گرفته و هنوز جوازی به آنها نداده تجدید کند و بدینوسیله درآمد دولت را در رابطه با حق جواز افزایش دهد. جالب است که به اندازهای این انگیزه قوی است که رژیم برای تبرئه خود مصاحبههائی با افراد مختلف در گوشه و کنار شهر انجام داده و از رادیو پخش میکند و در گفتار همه مصاحبهکنندگان نارضایتی از اطاق اصناف مشهود است و هدف سلب مسئولیت اطاق اصناف از دولت میباشد.
٭ مأمورین ساواک در دهات:
طبق اطلاع، برخی از کارمندان اداره کشاورزی پس از دو ماه تعلیمات تیراندازی، یک هفتتیر به آنها داده و آنها را روانه دهات میکنند تا در صورت مشاهده افراد مشکوک آنها را دستگیر کنند. این افراد متناسب با ارزش کار آنها برای ساواک پاداشهائی خواهند گرفت.
٭ تلفات ارتش در ظفار:
در اسفند ۵۲ چند اعلان ختم برای چند افسر هوائی بعنوان سقوط در کوههای البرززده شد که یکی از آنها محمدرضا زنوبی بود. مقامات رژیم ضمن تماس با خانوادههای این افراد گفتهاند که باید در عنوان مجلس ترحیم درگذشت ناگهانی ذکر شود. خانوادههای این افراد اظهار میدارند که افسران مزبور در ظفار مأموریت داشته و در همانجا کشته شدهاند. علاوه بر اینها در شیراز نیز چند افسر درگذشت ناگهانی داشتهاند. عدهای زخمی در بیمارستانهای شیراز بستری هستند که حال بعضی از آنها وخیم است.
٭ منبع چاپ و نشر نهجالبلاغه:
دولت اخیراً به کتابخانه ملی دستور داده که امتیاز نشر و چاپ نهجالبلاغه از این به بعد بههیچوجه به کسی داده نشود. به موجب این دستور چاپ مجدد نهجالبلاغه به کلی ممنوع اعلام شده، دولت در دستور فوق توضیح داده که کتاب مزبور از سری کتابهای انقلابی تشخیص داده شده است و لذا از نشر مجدد آن جلوگیری بعمل آید.
٭ مصادره اموال:
اوائل تابستان ۵۳ مبلغ ۳۲۰ هزار تومان توسط افراد مسلحی که نقاب بر صورت داشتهاند، در یکی از روستاهای دزفول مصادره میشود. این پول متعلق به شرکت شل (از شرکتهای خارجی کشت و صنعت) بوده و ظاهرا به منظور پرداخت حقوق ماهیانه حمل میشده است. در این حمله یکی از حاملین پول تیر خورده و زخمی میشود.
٭ آوارگی در جنوب تهران:
در منطقه دروازه غار (جنوب شهر تهران) دولت اخیرا اقدام به ساختن راه در یکی از مناطق مسکونی این ناحیه مینماید. ولی چون خریداری و تخریب منطقه مسکونی فوق برایش خرج داشته و از طرفی ساکنان محله به آسانی حاضر به ترک خانههای خویش نبودهاند، لذا دولت پس از مدتی راهحل دیگری پیش میکشد به این ترتیب که با همکاری چند نفر مهندس قسمتی از آبهائی را که در جویهای شهر جاری است، با وسائل مختلف و از راههای گوناگون به سمت محله مزبور جاری نموده است، این عمل دولت باعث شده که به تدریج رطوبت اکثر خانهها را فراگرفته و لذا مردم بیچاره از ترس ابتلا به امراض گوناگون، به تخلیه خانههای خویش با کمترین شرایط حاضر شدهاند.
٭ قتل مأمور ساواک:
۷/۵/۵۳ ــ در جهرم فردی ساواکی بنام حسینی را که از شیراز بدان جا رفته بوده در کوه بدست نیروهای خلقی کشته شده است.
٭ مصادره اسلحه:
گفته میشود در همدان شبهنگام به یک افسر موتورسوار حمله شده و سلاحش را مصادره کردهاند.
٭ انفجارات:
روز قبل از کنکور دانشگاه صنعتی بمبی قوی در دستگاه شوفاژ دانشگاه کارگذاری شده و شبهنگام منفجر گردید. پس از این حادثه مسئولین در محوطه دانشگاه چادر زده بودند.
کیوسک راهنمائی کریمخانزند منفجر شده است.
در تالار رودکی بمبی منفجر شده است.
٭ اخبار دانشگاهها:
۱ـ روز ۷ اکتبر در دانشکده پلیتکنیک اعتصاب بوده و دانشجویان سر کلاس نرفتند، زیرا در سال جاری ارتش سهمیه خود را افزایش داده و از ۱۵۰ نفر ظرفیت این دانشکده ۸۸ نفر به خود اختصاص داده است و از آنها تعهد میگیرد تا پس از پایان تحصیل برای ارتش کار کنند. این رقم در مورد دانشکده علم و صنعت (هنرسرای عالی نارمک) بر ۲۰۰ نفر بالغ میشود. در سایر دانشکدهها نیز ارتش صندلیهای معینی به خود اختصاص داده است و بدینترتیب علاوه بر گارد دانشگاهها، نصف بیشتر دانشجویان نیز ارتشی میباشند.
۲ـ روز سهشنبه ۲۲ اکتبر عدهای از دانشجویان پلیتکنیک دکتر پاکدل را که ساواکی است در غذاخوری دانشجویان کتک زدند. موضوع بدینترتیب شروع شد که دکتر پاکدل غذای خودش را میگیرد و سپس سر میز یک دختر دانشجو میرود. یکی از دانشجویان پسر به او مراجعه میکند و میگوید از سر میز این دخترخانم بلند شو و چون دکتر پاکدل اعتراض میکند او را عدهای گرفته و کشانکشان از سالن غذاخوری دانشجوئی خارج میکنند و بیرونش میاندازند، اکنون سازمان امنیت در پی این دانشجویان است.
۳ـ در مهرماه امسال دانشجویان علم و صنعت (هنرسرای عالی نارمک) ساختمان ۶ بهمن که یکی از ساختمانهای مکانیک است آتش زدند.
۴ـ بطور کلی احتمال زیاد دارد که این ترم نیز تمام و یا حداقل پلیتکنیک و هنرسرای عالی نارمک بعلت مخالفت دانشجویان با طرح گران کردن دانشگاهها که از سال آینده اجرا میشود تعطیل گردد. با طرح فوق هر دانشجوی پلیتکنیک در سال باید حدود ده هزار تومان بپردازد حال آنکه حالا هزار تومان است و باز عده زیادی از دانشجویان این مقدار را هم نمیتوانند بپردازند.