محورهای گفت و گو با سید مهدی غنی درباره بازرگان
از دوران مبارزه تا دولت موقت و روابط او با مطهری و بهشتی
🔹دولت بازرگان کارآمد بود؛ اما اختیارات کافی نداشت
🔻امام تنها کسی بود که در مورد مجاهدین سکوت کردند و موضعی نگرفتند. اما افرادی که ذیل امام تعریف می شدند، از این جریان حمایت می کردند. چون به هر حال مجاهدین تنها جریانی بود که به صورت متشکل و با ایدئولوژی اسلامی مبارزه می کرد. اما بعد از وقایع سال ۵۴ این اسطوره از آسمان به زمین افتاد و فروشکست. لذا از طرفی در بسیاری از فعالان و مبارزان موجی از ناامیدی و پوچی شکل گرفت، و از دیگر سو موجی از ارعاب و ترس در بدنه مبارزان مسلمان مبنی بر هجمه و سیطره مارکسیسم در فضای مبارزه علیه رژیم شکل گرفت. همچنین در فضای بین المللی چین و شوروی از این جریانات حمایت می کردند. در حقیقت در این دوره با موجی از گرایش نیروهای مسلمان به سمت مارکسیسم مواجه می شویم.
🔹علت گرایش مهندس بازرگان به فعالیت های انقلابی در سال ۵۶ و ۵۷ حضور امام به عنوان رهبر جریان مبارزه بود. چراکه امام، هم قابل اعتماد بود و هم به انحرافات جریانات پیشین گرفتار نمی شد. در حقیقت بعد از ۵۴ اعتمادی که به مجاهدین وجود داشت، از آنها سلب شد. اما دلیلی نداشت که این اعتماد نسبت به امام یا امثال آیت الله مطهری سلب شود. بنابراین بازرگان با فعال شدن هر چه بیشتر روحانیون به رهبری امام، روز به روز به این جریان نزدیک تر شد
🔹کتاب «راه طی شده» مهندس بازرگان منبع اصلی کتب آموزشی مجاهدین است. خود حنیف نژاد بالغ بر بیست بار این کتاب را خوانده بود. اما تفاوت نگاه این دو جریان در خصوص نگاه به علم بود. رویکرد بازرگان معطوف به علم غربی بود. اما مجاهدین مارکسیسم را به عنوان علم مبارزه پذیرفته بودند. چراکه تمام مبارزات رهایی بخش آن دوره تحت لوای مارکسیسم شکل می گرفت.
🔹آیت الله طالقانی ارتباطش با مجاهدین را حفظ کرد. مضافا اینکه آیت الله طالقانی بر خلاف مهندس بازرگان گرایشات سوسیالیستی داشت. البته با توجه به تبلیغات فرقه رجوی بر روی ایشان مواضع متاخر ایشان پوشیده ماند. اما به هر نحو ایشان از مجاهدین بنیانگذار همواره حمایت می کرد. ایشان در کتاب اسلام و مالکیت از سوسیالیسم دفاع می کند. فلذا از نظر فکری بین مرحوم بازرگان و آیت الله طالقانی اختلافات جدی وجود داشت
🔹آیت الله طالقانی در مقام عمل نسبت به مهندس بازرگان آزادی خواه تر و دموکرات تر است، و این به دلیل تفکرات و طرز فکر ایشان است. وقتی شما اعتقاد دارید که انسان ها فطرتا خداجو هستند، دیگر مکتب و نژاد شان معیار نیست. ولی بازرگان اینطور فکر نمی کرد. در حقیقت تفکر طالقانی توحیدی است و به این خاطر وی منادی وحدت بود.
🔹امام نه تنها در دوره دولت موقت، بلکه هیچ گاه در مورد مهندس بازرگان موضعی نگرفت. در حقیقت امام هیچ گاه با نهضت آزادی به عنوان یک جریان انحرافی برخورد نکرد. افراد دیگری بودند که چنین برخورد هایی می کردند؛ چه به نام امام، چه به نام خودشان. من معتقدم برای اینکه بخواهیم تحلیل کنیم که باید چه کاری صورت می گرفت، باید همه پازل و معادلات را از نو شکل بدهیم. باید به این نکته هم فکر کنیم که اگر کابینه ائتلافی با حضور افرادی مثل عسگراولادی، بهزاد نبوی، مسعود رجوی و… شکل می گرفت، کابینه به اندازه یک هفته هم دوام نمی آورد. چون اینها همدیگر را تحمل نمی کردند.
🔹دولت موقت کارآمد بود. چراکه تمام وظایفی که امام در حکم خود به آنها محول کرده بود، انجام داد. رفراندوم را با سلامت انجام داد. قانون اساسی تصویب شد. مقدمات انتخابات ریاست جمهوری را هم فراهم کرد. آن هم در آن شرایط پر آشوب. اما گویی ما انتظار اعمال خارق العاده از دولت وی داشتیم. مثلا دولت بازرگان باید امپریالیسم و فئودال ها را نابود کند. همه سران رژیم قبل را اعدام کند. در صورتی که وظایف دولت بازرگان مشخص بود.
🔹وقتی شما موظف به اداره امور مملکت هستید، باید اختیارات آن را هم داشته باشید. دولت بازرگان اختیارات و امکانات این امور را نداشت. وقتی سپاه و کمیته و گروه های سیاسی که همگی مسلح هستند، به حرف دولت گوش نمی دهند دولت چطور می تواند این امور را مدیریت و اداره کند؟ ضمن اینکه حتی دولت موقت اختیار امور خودش را هم ندارد. مثلا اگر دولت موقت فردی را برای تصدی یک پست منصوب می کرد، تمام گروه ها شروع به افشاگری در مورد آن شخص می کردند که مثلا وی ساواکی یا ضد انقلاب است. بنابراین نمی توان شما از کسی مسئولیت طلب کنید، اما اختیارات به وی نداده باشید. امام در حکم خود صریحا اظهار کردند که مخالفت با دولت بازرگان محالفت با شرع است. اما چند نفر به این حکم امام عمل کردند؟