مذاکره ـ غرامت / قبل از جنگ ـ بعد از جنگ
دکتر سید علی اصغر غروی
۱۴ مهرماه ۱۳۹۹
دکتر علی اصغر غروی
بالأخره آقای دعائی اعتراف کردهاند که مذاکراتی، با واسطه، با صدام حسین صورت گرفته و ایشان پیام او را به آقای خمینی رساندهاند و امام با گفتوگو در آن شرایط مخالفت کردهاند! تا اینجا اصل قضیه ثابت است و دروغی در کار نیست. اما واقع قضیه چه بود و چگونه گذشت؟
بنده از نیمۀ تیرماه ۵۸ تا نیمۀ شهریور همان سال، با دولت موقت همکاری داشتم؛ یک ماه در حضور دکتر چمران، وقتی معاون نخست وزیر در امور انقلاب بود و یک ماه هم در سیستان و بلوچستان که گزارش مکتوب این سفر را به دکتر چمران دادم. بعد از آن با کار دولتی خداحافظی کردم. به قم رفتم و با آقای خمینی هم خداحافظی کردم و به اصفهان آمدم و به کار علمی مشغول شدم. ضمن اینکه روابطم را با شخص مهندس بازرگان و دکتر چمران حفظ نمودم.
آخرین روز دیماه ۵۸، دکتر چمران پیغام داد که فوراً خودت را به تهران برسان. چهلمین روز درگذشت خواهرم بود و من بر سر خاک بودم. خطوط تلفن به اندازهیی نبود که در همۀ خانهها باشد. یک خط فرعی از خانۀ همسایه به منزلمان آورده بودیم.
به خانه آمدم و با دکتر چمران تماس گرفتم. گفت: یک سفر لبنان در پیش است. گفتم: فردا صبح حرکت میکنم. گفت: مستقیم بیا به دفتر من در نخستوزیری، جای همیشگی، خیابان پاستور.
از میانۀ راه تا تهران برف میبارید. حدود ساعت ۵ عصر به اطاق دکتر رسیدم. تنها بود. نشستیم به صحبت. بیشتر پیرامون اوضاع جاری مملکت بود و گلهمندی او از روحانیون و دیگرانی که چوب لای چرخ میگذارند و اجازه نمیدهند امور به صورت منطقی و معقول پیش رود! ضمناً یاد فراوان میکرد از منش و اخلاق انسانی آقا موسی صدر.
بعد از اینها گفت: تا پایان اسفند یا کمتر باید به لبنان بروی. در این سفر، دوستت، جواد یارجانی هم هست. نامه مینویسم، فردا به وزارت خارجه برو، گذرنامۀ خدمت و بلیط بگیر و برو. احتمالاً نمیتوانی با جواد در یک پرواز باشی، چون او امروز کارهایش را انجام داده. پرسیدم: مأموریت چیست؟ گفت: یکی به عنوان کاردار سفارت ایران در بیروت و دیگری به عنوان دستیار یا معاون (دبیر سوم سفارت). برنامه: برگزاری جشن اولین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران و دعوت از شخصیتهای جهان عرب، جهت شرکت در جشنهایی که در تهران برگزار میشود.
ساعت حدود ۷ بعد از ظهر یا قدری بیشتر شده بود، تلفن روی میز زنگ زد. چهره دکتر چمران درهم شد. برآشفته و مضطرب شد. از روی صندلی برخاست. با ناراحتی شدید گوشی را گذاشت و گفت: هواپیمای هما که به مشهد رفته، اجازه فرود نگرفته و به تهران برگشته و در اطراف تهران ناپدید شده!
چند خط تلفن باهم و نزدیک به هم زنگ میخورد. چمران باید دستور پرواز چند هلیکوپتر را میداد. ولی پیدا بود که از طرف مقابل، همکاری اصلاً وجود ندارد! بالأخره تا ساعت ده شب معلوم شد هواپیما در کوههای لشگرک سقوط کرده، ولی تا روشنایی روز امکان هیچگونه کمکی وجود ندارد. و معلوم شد یکی از مسافران، دختر دکتر مصدق، همسر دکتر متین دفتری بوده است.
چمران، به طبیعت لطافت طبع و انساندوستی خود، بر وقوع این حادثه میگریست! ساعت از ۱۱ شب گذشته بود که از دفترش در نخستوزیری خارج شدیم. برف هنوز میبارید. منزل مسکونی او ساختمان دو طبقهیی بود در غرب باغ، روبروی ساختمان نخستوزیری که میگفتند متعلق به خدمۀ منزل هویدا است، که به شکل دائرهوار در وسط باغ قرار داشت. یک واحد کوچکتر هم، در زیرزمین، کنار آشپزخانه داشت. دکتر چمران در این واحد زندگی میکرد. طبقۀ اول، یا وسط، در زمان دولت موقت، در اختیار مهندس بازرگان بود و امیر انتظام و خانوادۀ او در طبقۀ سوم بودند.
شب را کنار او ماندم و صبح دوم بهمن به وزارت خارجه رفتم. مقدمات سفر فراهم شد. پرواز مستقیم به بیروت نبود، برای دِمَشق بلیط صادر شد. ساعت ۹:۳۰ صبح سوم بهمن ۵۸ از فرودگاه دمشق عازم بیروت شدم و حدود ساعت یک بعد از ظهر به وقت محلی، به سفارت ایران در بیروت رسیدم.
آقای یارجانی، به عنوان کاردار، زبان عربی نمیدانست. ازینرو ۹۰ درصد ارتباطات بر عهدۀ من نهاده شد. آقای یارجانی با همسر خود، خانم مریم وحید غروی آمده بود. ایشان مدتی هم یکی از منشیان دفتر دکتر چمران بود و شاید حضورشان در آنجا بود که این ازدواج را به دنبال داشت.
از صبح روز بعد کار مطالعاتی و عملی برای برگزاری جشن اولین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بیروت شروع شد. با شخصیتهای فلسطینی و لبنانی تماس گرفتم. بعضاً دعوت برای حضور در تهران را میپزیرفتند و برخی هم رد میکردند. از جمله شیخ مهدی شمس الدین و دکتر صبحی صالح رد کردند، ولی قول دادند در جشن منعقد در بیروت شرکت کنند و با چانهزنیهای فراوان، سخنرانی هم داشته باشند.
من به مرحوم دکتر صبحی صالح، که در دانشگاه لبنان استاد خود من هم بود، پیشنهاد دادم، جهت تقریب بیشتر، محل برگزاری جشن را شما در اختیار ما بگذارید. او گفت: من در مسجد عایشه بَکّار نماز میگذارم. سالن مبله و مجهزی در زیرزمین دارد، بیایید ببینید اگر مناسب است، جشنتان را در اینجا برگزار کنید. به اتفاق آقای یارجانی از محل مذکور بازدید کردیم و پسندیدیم.
با سلیم الحص، نخست وزیر وقت لبنان، قرار ملاقات گذاشته و سپس با او دیدار کردیم. او از دعوت ما استقبال کرد که هم درجشن ما شرکت کند و هم یکی از سخنرانان باشد. با دو سخنران دیگر: مرحومَین شیخ مهدی شمس الدین، جانشین آقا موسی صدر در مجلس اعلاء شیعیان، و شیخ دکتر صبحی صالح، از علماء به حقیقت دانشمند جهان اهل سنت.
باقی مطالب را رها میکنم تا وقتی دیگر، تا برسیم به اصل مطلب.
یکی از کارهای من در سفارت، مطالعۀ تمامی جراید و مجلات عربی و انگلیسی چاپ بیروت بود و تهیه گزارش سیاسی جهت ارسال به وزارت خارجه (آقایان قطب زاده، کمال خرازی و صادقی تهرانی). گزارشی را که روزانه و به تدریج مینگاشتم پیرامون رفتارهای عراق و واکنش شخص صدام حسین بود به چگونگی انقلاب ایران و تأثیر آن بر اوضاع عراق، به ویژه شیعیان این کشور. نتیجهگیری این گزارش، که تدوین آن نزدیک به چهل روز طول کشید، این بود که صدام در نظر دارد به ایران حملۀ نظامی کند تا از اثرگذاری آن بر اوضاع عراق و تحریک شیعیان این کشور پیشگیری نماید.
به ما مأموریت دادند به بغداد برویم و محتوای گزارش را با حجه الإسلام دعائی، سفیر وقت ایران در بغداد، در میان بگذاریم. نیمۀ دوم اسفند راهی بغداد شدیم. آقای دعائی دو اتومبیل به استقبال ما به فرودگاه فرستاده بودند. (زیرا ما هفت نفر بودیم. اوائل اسفند، مادر و دو خواهر آقای یارجانی و کودک چندماهه یکی از خواهران به ما ملحق شدند. علت این بود که در حملۀ کوموله به کلانتری سنندج، برادر آقای یارجانی به شهادت رسیده بود و سفر اعضاء خانواده، برای تمدد اعصاب ایشان ترتیب داده شده بود.) چهار شب و چهار روز در عراق بودیم. ۲۴ ساعت را اختصاص دادیم به سفر به کربلاء و نجف. باقی اوقات را در محل سفارت ایران که بنائی قدیم و مجلل داشت، با جناب دعائی و سایر کارکنان ارشد سفارت، بر سر این موضوع مباحثه داشتیم. نام یکی از اعضاء را بیاد دارم؛ آقای بشارت یا بشارتی که از دوران شاه در آنجا خدمت میکرده بود.
نتیجۀ مذاکراتِ سه روزه این شد که آقای دعائی، ایام نوروز سال ۵۹ که به ایران میآیند، محتوای گزارش را با آقای خمینی در میان بگذارند و از حتمی بودن حملۀ صدام به ایران با ایشان صحبت کنند. ایشان در همین فایل تصویری که در فضاء مجازی منتشر شده، این دیدار و گفتگو را تأیید میکنند. بنابراین در این خصوص اصلاً دروغپردازی در میان نبوده است. و اما شواهد دالّ بر پیشنهاد اعراب، دائر بر قبول آتشبس از طرف ایران، بعد از فتح خرمشهر و پرداخت غَرامت از سوی اعراب، در تمام رسانههای داخل و خارج بازتاب داشت. که من اسناد آن را گرداوری کرده بودم، ولی در حملات متعددی که در طول سالهای پس از انقلاب، از طرف نیروهای امنیتی به منزل ما شد، تقریباً تمام آرشیو ارزشمند مرا بردند!
در جستجوی مجدد به اسناد زیر دست یافتم، که متعاقباً از نظر خوانندگان میگذرد. در نفی گفتۀ کسی که میگوید: «حتی نیم خط هم در این باره وجود ندارد»!!!
مطلبی را تارنمای BBC فارسی در تاریخ ۳۱ شهریور ،۱۳۹۲ به قلم جلال یعقوبی، روزنامهنگار منتشر کرده، که بخشی از آن را میآورم:
«در پی سفر هشتم مهرِ اولین هیأت سازمان کنفرانس اسلامی به تهران، که درخواست آتشبس آن با مخالفت جمهوری اسلامی روبرو شد، هیأت حسن نیت جنبش عدم تعهد، در اواسط مهرماه ۱۳۵۹ به دو کشور ایران وعراق سفر کرد تا زمینۀ پایان جنگ را فراهم کند. مقامهای عراقی، که نیروهای نظامیشان پیشروی مطلوب را بدست نیاورده بودند، این بار از آمادگی خود برای پذیرش آتشبس و آغاز مذاکرات سخن گفتند، اما ایران مجدداً تأکید کرد که پیش از آتشبس و مذاکره، عراق باید از مناطق اشغال شده، عقبنشینی کند.
(ماهنامۀ اندیشه و تاریخ سیاسی ایران معاصر، شهریور ۱۳۸۴، ص۲۳)
بیست و نهم مهر ۱۳۵۹، دومین سفر هیأت کنفرانس اسلامی (متشکل از حبیب شطی، محمد ضیاء الحق، یاسر عرفات و …) به تهران، برای برقراری آتشبس صورت گرفت، که باز بینتیجه بود.
در آن زمان، نگرش مسؤولان حکومت ایران چنان بود که هرگونه آتشبس و مذاکره را عقبنشینی و شکست تلقی میکردند. محمد علی رجایی در این باره گفته بود: «ما میانجیگری را نخواهیم پذیرفت. این جنگ، جنگ با کشور نیست؛ جنگ عقیده با عقیده است. ما به هیچ وجه بحث سیاسی و مذاکره و حسن نیت را به معنای کسی که بخواهد ما را تشویق به مذاکره کند، نمیپذیریم!»
او در جای دیگرتأکید کرده بود: «تنها شهادت است که ما را از صحنۀ نبرد خارج خواهد کرد. به همین جهت است که ما به هیچ وجه بحث میانجی و مذاکره و حتی حسن نیتی که بخواهد ما را تشویق به مذاکره کند نمیپذیریم!»
(فصلنامۀ مطالعات جنگ ایران و عراق، شمارۀ اول، تابستان ۱۳۸۱)
در اجلاس بهمن ماه ۱۳۵۹، سازمان کنفرانس اسلامی، طی قطعنامهیی از دو طرف درگیر خواست که با آتشبس فوری و خودداری از بکارگیری زور، به مذاکره بپردازند. همچنین، در این جلسه اعضاء کمیتۀ «حسن نیت برای میانجیگری» به منظور پایان دادن به جنگ، انتخاب شدند و موافقت گردید که در صورت نیاز، نیروهایی برای نظارت بر آتشبس تشکیل دهند. اما ایران با تأکید دوباره بر اولویت عقبنشینی کامل نیروهای عراقی، حاضر به پذیرفتن آتشبس و مذاکره نشد.
اوایل سال ۱۳۶۰، پیشنهاد وزیران خارجۀ چهار کشور عضو سازمان عدم تعهد، دربارۀ پایان جنگ ایران و عراق نیز مطرح شد. بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۶۰، ابوالحسن بنیصدر طی نامهیی به آیتالله خمینی تأکید کرد: «اگر بناء را بر صلح بگذاریم، بهتر از این پیشنهاد، پیشنهادى ممکن نیست به ما بکنند! براى اینکه یک منطقه غیر نظامى در ایران و عراق بوجود مى آید.»
او با احتیاط اضافه کرد: «باید بدانیم که انتشار این پیشنهاد و عدم قبول آن از نظر افکار عمومى خود ما، که موافق ادامۀ جنگ نیست، خوشآیند نیست، مگر اینکه ما اطمینان به پیروزى کامل داشته باشیم و این اطمینان را به مردم بدهیم.»
(کتاب: نامهها از بنیصدر به خمینی و دیگران، انتشارات انقلاب اسلامی، خرداد ۸۵، ص۴۱۶ تا ۴۱۹)
آن پیشنهاد صلح هرگز پذیرفته نشد و پس از آن، به مرور میزان ارائۀ پیشنهادات صلح از طرف هیأتهای حسننیت نیز کمتر شد.
در اواخر سال ۱۳۶۰ روزنامۀ جمهوری اسلامی، ترجمۀ گفتگوی اکبر هاشمی رفسنجانی را با یک روزنامۀ عربی، بچاپ رساند که وی در آن، سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال جنگ را به وضوح مشخص میکرد. آقای رفسنجانی تصریح داشت: «ما نمیخواهیم در سایۀ رژیم فعلی عراق، به هیچ توافقی با بغداد برسیم … و این سرّی نیست که آن را فاش کنم که صدام حسین توسط میانجیها موافقت کرد طبق مواد و شرایط قرارداد الجزایر و بدون قید و شرط، عقب نشینی کند … ولی ما این پیشنهاد را رد کردیم و با هرگونه توافقی مخالفت خواهیم کرد!»
اکبر هاشمی رفسنجانی در مصاحبه با هفتهنامۀ «موقف عربی» افزود: «مادامی که رژیم فعلی عراق، طرف دوم توافق باشد. […] این توافق باید با ملت عراق و پس از پیروزی امضاء گردد. ما حاضر نیستیم دست از حمایت از سازمانهای مخالف رژیم عراق برداریم.»
او همچنین دربارۀ پیشنهاد عربستان سعودی برای پرداخت خسارت به ایران تأکید میکرد: «این پیشنهاد و پیشنهادهای مخالف را قبول نمیکنیم. مسألۀ ضرر و منفعت نیست، مسأله، مسألۀ حق و باطل است.»
(روزنامۀ جمهوری اسلامی، ۲۷ اسفند ۱۳۶۰)
تارنمای پرسمان دانشگاهیان (ادارۀ مشاوره و پاسخ؛ نمایندگی مقام رهبری در دانشگاهها) در پاسخ به پرسشی با عنوان «عربستان و پرداخت غرامت جنگ» در تاریخ ۱۸ فروردین ۱۳۹۵ منتشر میکند:
«… فارغ از اینکه دولت عربستان و یا هرکشور دیگری چه پیشنهادی را برای پایان جنگ ارائه کرده باشند، باید گفت هیچ یک از پیشنهادها تأمینکنندۀ منافع و تضمینکنندۀ امنیت ملی کشورمان نبودند و به همین دلیل جمهوری اسلامی ایران نیز هیچ یک از آنها را نمیپذیرفت. چنانکه در یک مورد، فراتر از عربستان، پیشنهاد سازمان کنفرانس اسلامی، مبنی بر تشکیل صندوقی جهت بازسازی دو کشور را نیز رد کرد، که البته به نظر میرسد کسانی که پیشنهاد عربستان برای اعطاء غرامت را مطرح میکنند، در واقع نظرشان تشکیل این صندوق میباشد.
بناءبراین مشکل ما با عراق، مشکل پرداخت غرامت نبود تا با ایجاد صندوق پرداخت غرامت و یا پرداخت آن از سوی یک کشور خاص و یا به هرنحو دیگر جنگ پایان پذیرد، بلکه مشکل، به روحیۀ تجاوزکارانۀ رژیم بعث عراق باز میگشت، که اگرچه در برخی شرایط که دچار شکستهای سنگین از رزمندگان اسلام میشد، پیشنهادهای صلحطلبانه میداد و یا از پیشنهادهای صلحطلبانۀ کشورهای غربی و عربی حمایت میکرد، اما در واقع، همۀ این رفتارها، جز رفتارهای ریاکارانه و فرصتطلبانه چیز دیگری نبود … »
در کتاب «جنگ ایران و عراق، پرسشها و پاسخها» تألیف فرهاد درویشی، چاپ مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ میخوانیم:
«شورای همکاری خلیج فارس در ۱۷ مارس ۱۹۸۱ (۲۶ اسفند ۱۳۵۹) متشکل از کشورهای عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی، قطر، بحرین و عمان در ریاض اعلام موجودیت کرد.
با پیروزی بزرگ ایران و آزادسازی خرمشهر، شورای همکاری وارد مرحله تازهیی از مواضع و عملکردها شد. از اجلاس نوامبر ۱۹۸۱ که به لزوم دوری قدرتهای بزرگ از خلیج فارس تأکید میشد، تا ۱۹۸۸ که رسماً دخالت مستقیم را درخواست کردند، روند حوادث سیری دارد که به طور مختصر به آن اشاره میشود.
بعد از برتری ایران در جنگ، شورا در دومین اجلاس اضطراری وزیران خارجه خود در ۱۳۶۱/۱/۳۱(۲۰ آوریل ۱۹۸۲) در ریاض، از کلیۀ اقدامات، جهت خاتمۀ جنگ برای توقف خونریزی حمایت کرد. در سومین اجلاس اضطراری وزیران در ۱۳۶۱/۲/۲۵ (۱۵ مه ۱۹۸۲) در کویت نیز هیچ بیانیه رسمی منتشر نشد. تنها وزیر خارجۀ سعودی فاش کرد که اجلاس به ۱۳۶۱/۳/۹ موکول گردید. این تعویق در واقع فرصتی بود برای شورا که نتیجۀ نبردهای خرمشهر را ارزیابی کند و ببیند که دامنه پیروزیها و شکستهای طرفین تا کجا خواهد بود.
اجلاس بعدی شورای همکاری خلیج فارس در ۹ خرداد ۱۳۶۱ در عربستان تشکیل گردید. در این اجلاس از جمهوری اسلامی ایران، به ویژه، خواسته شد که به صلحطلبی عراق پاسخ مثبت داده و به خونریزی پایان دهد. برای اولین بار شورا در این اجلاس، ایران را به عنوان «طرف سرسخت جنگ که کلیۀ تلاشهای صلح را رد میکند و راههای صلحآمیز را میبندد»، معرفی کرد.
در اجلاس چهارم شورای همکاری در نوامبر ۱۹۸۲ در قطر (۱۶ تا ۱۸ آبان ۱۳۶۱)، موضوع جنگ تحمیلی به نحو مشروحی مورد بحث و بررسی قرار گرفت. در اعلامیۀ نهایی کنفرانس سران، قطعنامۀ ۵۴۰، ۳۱ اکتبر ۱۹۸۳ (۹ آبان ۱۳۶۲) شورای امنیت در خصوص لزوم خاتمه جنگ تحمیلی، مورد حمایت قرار گرفت و ضمن اظهار رضایت از عراق به دلیل قبول این قطعنامه، از ایران نیز خواسته شد که با پذیرش آن امنیت خلیج فارس را حفظ نماید. همچنین شورا آمادگی خود را برای میانجیگری در جنگ اعلام نمود.
در اجلاس مسقط، در حالی که نیروهای ایرانی در فاو مستقر بودند، رئیس امارات اعلام کرد رهبران شورا از هیچ کوششی برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق و آثار مخرب آن مضایقه نخواهند کرد. این اجلاس برخلاف سال قبل به نفع عراق موضعگیری کرد.
… برای نخستین بار کشورهای عضو شورا هشدار دادند که نیروهای مشترک نظامیشان، برای هرگونه اقدام نظامی جهت دفاع از کشورهای شورا آماده است و در صورت حملۀ ایران به کویت از این کشور دفاع خواهد کرد و تجاوز به کویت به منزله تجاوز به خاک اعضاء شورا خواهد بود … »
- همچنین در دانشنامۀ آزاد ویکیپدیا، ذیل عنوان «جنگ ایران و عراق» آمده:
«آزادی خرمشهر نشان از پیروزی قریبالوقوع ایران در جنگ داشت. شرایطی فراهم شده بود که ایران بتواند غرامت قابل توجهی از عراق و متحدین عرب او (به ویژه عربستان سعودی) دریافت کند. عربستان سعودی پس از آزادی خرمشهر پیشنهاد نمود تا غرامت جنگ توسط کشورهای عربی به ایران پرداخته شود و عراق نیز بخشی از خاک ایران را که در تصرف داشت ترک کند. به گفته اسپنسر تکر مقامات ایران این پیشنهاد را رد کرده و خواهان بازگشت یکصد هزار شیعۀ عراقی، که توسط صدام اخراج شده بودند، به کشور عراق شده بودند. به گفته تکر شرط دوم ایران پرداخت ۱۵۰ میلیارد دلار غرامت به جای ۷۰ میلیارد دلار پیشنهادی عربستان، و شرط سوم برکناری صدام از قدرت بودهاست.
یک ژورنال تخصصی که در سال ۱۹۸۴ (دو سال پس از آزادی خرمشهر) منتشر شده است، مبلغ پیشنهادی عربستان را ۲۵ میلیارد دلار ذکر کردهاست.
در یک کتاب منتشر شده توسط مرکز تحقیقات استراتژیک امارات عربی متحده، بدون اشاره به مقدار غرامت پیشنهادی، این مبلغ «قابل ملاحظه» توصیف شدهاست.
علیاکبر ولایتی اصل وجود چنین پیشنهادی در آن زمان را مورد تأیید قرار داده و حتی هاشمی رفسنجانی در خاطرات روز ۱۵ اسفند ۱۳۶۰ خود مینویسد: «وابستۀ نظامی ایتالیا گفته: کشورهای نفتخیز منطقه مایلند شصت میلیارد دلار خسارات جنگ را از طرف صدام به ایران بدهند و ایران از شرط سوم که کیفر صدام است منصرف شود.
هاشمی رفسنجانی بعدها در مرداد ۱۳۸۹ در یادداشتی گفتهاست: در گفتوگوها هیچ ضمانتی برای جلوگیری از تکرار شرارتهای صدام نمیدادند … میانجیها که اکثراً کشورهای عرب منطقه بودند … اقدام به انتشار شایعات بیاساس میکردند که یکی از خبیثترین شایعات آنان، پیشنهاد غرامتها پس از فتح خرمشهر بود. شایعهیی که با همه بیاساس بودنش، در افواه افتاد!
برخی مفسران استدلال کردهاند که اگر هم برای ایران مقدور نبود که در این مقطع غرامت جنگ را از دولتهای عربی دریافت کند، نفس برقراری آتشبس و پذیرش صلح در سال دوم جنگ، مانع گسترش و افزایش خسارت و تلفات میشد و این به مصلحت ایران بود.»
تارنمای تابناک، متنی با کد خبر ۷۳۳۳۸۲ منتشر میکند که در بخشی از آن آمده:
«هرچند علیاکبر ولایتی، وزیر امور خارجۀ وقت جمهوری اسلامی، اصل وجود پیشنهادی دربارۀ پرداخت غرامت به ایران پس از فتح خرمشهر از سوی برخی کشورهای عربی حامی صدام را مورد تأیید قرار داده، این مسأله بیشتر مانور تبلیغاتی بود؛ ضمن اینکه مشکلاتی نظیر آنچه پیشتر گفته شد هم وجود داشت.»
هرچند تأیید علی اکبر ولایتی بر پیشنهاد پرداخت غرامت در متون مختلف آمده، اما وی در مصاحبهیی که در سایت شخصی خود منتشر کرده، ضمن تناقضگوییهایی که همواره روش معهود مقامات جمهوری اسلامی بوده و هست، مینویسد:
«مصاحبهگر: گفته میشود بعد از فتح خرمشهر، از سوی برخی کشورهای منطقه و یا بعضی مجامع منطقهیی، پیشنهادهایی مبنی بر پرداخت غرامت به ایران واصل گردید، ولی به واسطۀ ضعف دیپلماسی، جمهوری اسلامی نتوانست از آن استفاده لازم را بکند.
ولایتی: این درست نیست. من در مصاحبهها گفتم و در روزنامهها هم چاپ شده. گفتم هرکس سندی دارد که حکایت از این میکند که کشوری یا یک سازمان بینالمللی به جمهوری اسلامی ایران یا به وزارت امور خارجه یا به هرمقام رسمی دیگری، رسماٌ اعلام کرده که ما حاضریم جنگ را پایان بدهیم و اعلام آمادگی کردهاند که میخواهند خسارت بدهند، اعلام کند.
بله، پیشنهادهایی از طرف افرادی که هیچ مسؤولیتی نداشتند و ادعاء میکردند که از طرف عربستان و کشورهای عربی کمککنندۀ مالی به صدام هستند، شد. یکی از اینها حبیب شطی، دبیرکل کنفرانس اسلامی بود و یکی دیگر آقای بندی بود، معاون وزیر خارجۀ هند. اینها آمدند و در بلغ چانه میزدند. ما میگفتیم که مثلاً میزان خسارتی که وارد شده این است؛ یعنی ما حاضر بودیم خسارت بگیریم و جنگ را تمام کنیم. مثلاً با توجه به تخمینی که زده شده بود، ما میگفتیم پنجاه میلیارد دلار بپردازید و آنها می گفتند، ده میلیارد دلار. بعد، قرار شد بروند صحبت کنند و برگردند، اما میرفتند و برنمیگشتند و هیچگاه سندی نیاوردند، کاغذی نیاوردند و یا آن تلاششان را ادامه ندادند.
بعداً سازمان ملل اعلام کرد که ما صد میلیارد خسارت دیدهایم و این را آقای ابیفرح اعلام کرد، که فردی بود اصالتاً اهل سومالی و از طرف دبیرکل سازمان ملل، مشخص شده بود برای تعیین خسارتهای دو کشور، براساس بند ۷ قطعنامه. آن موقع هاشمی رفسنجانی میگفتند که ما هزار میلیارد دلار خسارت دیدهایم و ایشان هم آمد و اعلام کرد صد میلیارد دلار. آنها بعد از فتح خرمشهر به ما پیشنهاد کردند که ده میلیارد دلار به شما بدهیم؛ تازه هیچ مستندی هم نداشتند و میگفتند: ما داریم بین دو طرف حرف میزنیم، بدون اینکه کسی به ما کاغذی بدهد و بدون اینکه مقام رسمی از عربستان یا کویت یا هرکجای دیگر به ما اعلام بکند و یا از سازمان ملل و یا حتی کنفرانس اسلامی چیزی به ما بگویند.»
چگونه آقای دکتر ولایتی میتواند بگوید: حبیب شطی، دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی، شخصیتی بوده که هیچ مسؤولیتی نداشته است؟!! یا دو شخص دیگری که خود نام میبرد: ابیفرح، نمایندۀ سازمان ملل و بندری، معاون وزارت خارجۀ هند در آن زمان. از یک رجل سیاسی چنین قولی بعید است. این در حالی است که خود در سطور بعدی، حضور دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی را امری مهم میداند!
ضمن اینکه آقای هاشمی رفسنجانی بعد از قبول قطعنامه و پایان جنگ در سال ۶۷ و مبادلۀ اسیران در اواخر تابستان ۶۹، گفتند خسارت جنگ هزار میلیارد دلار بوده، بناءبراین سخن ایشان مربوط به زمانی نیست که میانجیگران به ایران میآمدهاند.
آقای ولایتی در ادامۀ مصاحبۀ خود میگوید:
«ولایتی: دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی میانجی شده بود. حالا ببینید اهمیت این کار چقدر است و چقدر ارزش دارد. دبیرکل کنفرانس اسلامی از یک طرف صحبت میکرد و معاون وزیر امورخارجۀ هند از طرف دیگر؛ در این حد بود. معاون وزیر خارجۀ هند چه سمتی دارد؟ چه نقشی؟ چه شأنی داشت که میتوانست یک چنین میانجیگری بکند؟ میرفت به عربستانیها میگفت و میآمد با ما صحبت میکرد. طبیعی است موقعی که ما آن را میپذیریم و شروع میکنیم به صحبت کردن، قدم بعدی این است که باید چانهزنی کنیم تا یک مقدار خسارت بگیریم. خسارتی که بعداً رئیس جمهور وقت اعلام کرد؛ رقم هزار میلیارد دلار در آن زمان، شاید به چند صد میلیارد دلار رسیده بود. حالا این آقا آمده به ما میگوید ده میلیارد به شما میدهم و شما دست بردارید. به فرض که این شخص به یک جای درستی متصل بوده، آیا در داخل انتقاد نمیکردند که اینها مملکت و منافع مملکت را فروختند و سیصد میلیارد دلار را به ده میلیارد دلار مصالحه کردند؟
مصاحبهگر: برخی از جریانات، از جمله نهضت منحلۀ آزادی، با صدور اطلاعیهیی که مدتی بعد از عملیات رمضان صادر شد، ادامۀ جنگ بعد از فتح خرمشهر را غیرمشروع دانستند و برای آن استدلال فقهی آوردند. نظر جنابعالی چیست؟
ولایتی: همین نهضت آزادی که حالا مدعی است، نه در جنگ کمکی کرد، نه در آن مقطع دفاع مقدس. یک نفر شهید را اعلام کنند از نهضت آزادی یا از وابستگان به اینها. چکار کردند؟ چه کمکی کردند به بسیج مردم در دفاع از کشور؟ (حتی تا زمان فتح خرمشهر) اینها که ملیگرا هم هستند.
مصاحبهگر: فقط شهید چمران را جزو خودشان میدانند و میگویند ایشان عضو نهضت آزادی بود.
ولایتی: بله، شهید چمران بود، اما بعداً از اینها جدا شد. شهید چمران جزو حکومتیها بود! و وقتی دید اینها منتقد حکومت و حضرت امام و نظام شدند، از اینها جدا شد و در سمت امام ماند! مثل دکتر شیبانی که قبل از انقلاب، جزو نهضت آزادی بود و بابت همین هم به زندان افتاد، ولی بعد از انقلاب با توجه به رویۀ نهضت آزادی که مقابل امام ایستاد، از اینها جدا شد و الآن هم جزو نظام است. نهضت آزادی مقابل نظام است، پس چرا ایشان را مثال نمیزنند؟ مرحوم شهید چمران هم همینطور. یک اعلامیه که مردم را دعوت کرده باشد، یا ایها الناس بروید به دفاع مقدس، ندارند؛ یا در آن زمان، تخریبات سیاسی و روانی که علیه نظام داشتند را کنار بگذارند.»
روزنامۀ اطلاعات ۱۳ خرداد ۱۳۶۱ در صفحه ۱۶ چاپ کرده است:
«روزنامۀ تایمز، چاپ لندن، طی گزارشی نوشت: «پادشاهی سعودی به طور جدی تصمیم گرفته است جهت تشویق ایران به قبول آتشبس، مبلغ هنگفتی به این کشور پیشنهاد دهد.» بر اساس این گزارش؛ سیاستمداران ذیصلاح براین عقیدهاند که حکام سعودی و شیخ نشینهای حوزۀ خلیج فارس خود را آماده میکنند تا مبلغی در حدود ۲۰ میلیارد دلار به عنوان خسارات جنگی در اختیار ایران قرار دهند.»
در متن مصاحبۀ هاشمی رفسنجانی با مجلۀ «الموقف العربی» چاپ قبرس در اسفند ۱۳۶۰، که در پایگاهای مختلف اینترنتی در دسترس است، آمده:
«پیشنهاد عربستان و پیشنهادات مشابه آن برای آتشبس با عراق و مذاکره برای جبران خسارات را نمیپذیریم. چرا که مسألۀ ضرر و منفعت نیست. مسألۀ حق و باطل است. مسألۀ اسلام و کفر است. پول نمیتواند این قربانیهای بیگناه را که در جنگ جان خود را از دست دادند، بازگرداند. تنها چیزی که میتواند آن را جبران کند و مناسب است، سقوط صدام و قیام حکومت مردمی اسلامی در عراق است.»
پرتال جامع علوم انسانی هم مقالهیی از آقای اکبر منتجبی منتشر نموده، برگرفته از شمارۀ اول مجلۀ شهروند در سال ۱۳۸۶، که بخشهایی از آن را در پی میآورم:
«موضوع پایان جنگ دو فراز مهم دیگر نیز دارد. ابتداء بحث پایان جنگ با دریافت غرامت از سوی ایران بود که حتی قبل از ماجرای اشغال خرمشهر مطرح بود. در واقع این بحث از ماههای آغازین جنگ، شروع شد و عمده پیشنهادهایی نیز مبنی بر اینکه ایران با دریافت غرامت پایان جنگ را اعلام کند، وجود داشت. گفته میشد که کشورهای نفتی منطقۀ خلیج فارس آمادگی خود را برای پرداختن ۶۰ میلیارد دلار غرامت جنگی به ایران اعلام کردند. یک هیأت میانجی صلح از کنفرانس کشورهای اسلامی به ایران آمد و حتی اعلام شد که هیأتی از جنبش کشورهای غیرمتعهد به دفعات به ایران و عراق سفر کردند و طرح پیشنهادی خود را برای آتشبس با مقامات کشور در میان گذاشتند.
هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود به این نکته اشاره کرده و آورده است: «با آقای رجایی (نخستوزیر وقت) دربارۀ پیشنهاد صلح غیرمتعهدها صحبت کردیم. پیشنهاد ایجاد منطقۀ غیرنظامی در خاک ایران همراه با خروج نیروهای عراقی دادهاند. بعضی نظامیها و آقای بنیصدر مایلند با تعدیلی آن را بپذیرند.»
(عبور از بحران، ص ۱۰۶)
او در جای دیگری از همین کتاب به سفر برخی از مقامات منطقه به ایران اشاره میکند: «قرار بود در نخستوزیری با آقای ضیاءالرحمن رئیسجمهور بنگلادش و حبیب شطی ملاقات کنیم که نرفتم. بعداً معلوم شد آنها هم نیامدهاند. زیرا توقع داشتهاند این ملاقات در هتل یا خانه سفیرشان انجام شود و آقای رجایی موافقت نکردهاند و از طرف ما به آنها بیاعتنایی شد … آنها تقاضا کرده بودند که با من، آقای رجایی و آقای بهشتی ملاقات کنند.»
(عبور از بحران، ص ۱۰۸)
هاشمی رفسنجانی در نگارش خاطرات ۸ اسفند سال ۶۰ یادآور میشود: «پس از مطالعۀ گزارشها و امضاء نامهها به دفتر رئیسجمهور رفتم تا دربارۀ جواب به اولاف پالمه، معاون دبیرکل سازمان ملل متحد، که طرحی برای صلح با عراق ارائه کرده مشورت کنیم. با حضور نخستوزیر و وزیر امور خارجه مشورت کردیم و روی جواب تصمیم گرفتیم. نتیجه این شد که هنوز صلح زود است باید ضربهیی کاری وارد کنیم که صدام کاملاً در موضع ضعف باشد و معترف به شکست. ولی رد کلی میانجیگری هم صحیح نیست.
روی سه شرط خیلی تأکید کردم. ۱. خروج بیقید و شرط ۲. پراخت خسارات ۳. کیفر متجاوز ..
شب در جلسۀ شورای عالی دفاع شرکت کردم … پالمه خروج عراقیها را پذیرفته. مذاکره دربارۀ مرزها، مِنجمله اروندرود میخواهد و حضور نیروهای ناظران بینالمللی در مرزها و پرداخت غرایم جنگ به دو طرف از طرف دولتهای داوطلب.»
(عبور از بحران، ص ۹۶-۴۵۹)
او همچنین در این کتاب بحث ۶۰ میلیارد غرامت کشورهای عربی به ایران برای پایان یافتن جنگ را مطرح میکند: «ناخدا افضلی، فرماندۀ وقت نیروی دریایی که در اوایل دهۀ ۶۰ اعدام شد، آمد و راجع به مینگذاری و مینروبی توضیحاتی داد. اطلاع داد که وابستۀ نظامی ایتالیا گفته کشورهای نفتخیز منطقه مایلند شصت میلیارد دلار خسارت جنگ را از طرف صدام به ایران بدهند و ایران از شرط سوم که کیفر صدام است، منصرف شود.»
(همان، ص ۵۰۰)
- و اما در پایان متنی را از تارنمای تاریخ ایرانی میآورم که پاسخ مرحوم دکتر ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجۀ دولت موقت است در پاسخ به ادعاء آقای محمد درودیان، از مرکز تحقیقات جنگ سپاه! که مدعی است اسنادی در رابطه با پیشنهاد پرداخت غرامت جنگ به ایران وحود ندارد!
«…
- ۴. آقای درودیان در بند ۲ نامۀ خود، دربارۀ منابع مورد استناد من پیرامون پرداخت غرامت جنگ پرسیده بودند. این مستندات در همان زمان از طریق شماره تلفنی که داده بودند، به ایشان داده شد، اما حالا مدعی هستند که آنها را ندادهام!! شاید فراموش کردهاند یا پذیرفتن آن به سودشان نیست! به هرحال، مستندات مربوط به پیشنهاد پرداخت غرامت جنگ به ایران پس از فتح خرمشهر به شرح زیرند:
الف: آقای هاشمی در خاطراتشان (عبور از بحران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ نهم، ۱۳۸۶، ص۳۹۶) در ۱۵ اسفند ۱۳۶۰ مینویسند: «ظهر و عصر ملاقاتهایی داشتم. ناخدا افضلی آمد و راجع به مینگذاری و مینروبی توضیحاتی داد. اطلاع داد که وابستۀ نظامی ایتالیا گفته کشورهای نفتخیز منطقه مایلند ۶۰ میلیارد دلار خسارت جنگ را از طرف صدام به ایران بدهند و ایران از شرط سوم که کیفر صدام است منصرف شود …» آقای هاشمی هیچ توضیحی در مورد رد یا قبول این پیشنهاد ندادهاند.
ب: در یکی از جلسات خصوصی دورۀ اول مجلس شورای اسلامی، هنگامی که پس از فتح خرمشهر موضوع غرامت مطرح شد، گزارش داده شد که اعراب پرداخت ۶۰ میلیارد دلار را پیشنهاد دادهاند. اما بعضی از کسانی که در مراکز تصمیمسازی بودند، اظهار داشتند که: گفتهایم خیر، باید ۹۰ میلیارد دلار بدهند. برخی از نمایندگان گفتند که اگر اصل آتشبس و مذاکره را میپذیرید بر سر میزان غرامت مذاکره کنید.
ج: آقای درودیان در کتابشان (ص۱۴۶) از آقای مهندس عزتالله سحابی نقل میکنند: «ماحصل کلام این بود که کشورهای عربی حاضر به پرداخت خسارت شدند و در نشریات خارجی و داخلی آن روزها آمد که حاضرند ۷۵ میلیارد دلار برای بازسازی به دو کشور بدهند، که به نسبت دو به یک به نفع ایران تقسیم شود …»
د: مرحوم آیتالله العظمی آقای منتظری در خاطرات خود (ص۳۲۲) در پاسخ به پرسشی دربارۀ خاتمۀ جنگ پس از فتح خرمشهر گفتهاند: «… من همان وقت پیغام دادم که هرکاری میخواهید بکنید حالا وقتش است و حمله کردن به عراق درست نیست، آن روز حسابی برای غرامت به کشور ما پول میدادند و منت ما را هم میکشیدند و شرایط آماده بود، ولی آقایان فکر میکردند که الآن میرویم عراق را میگیریم و صدام را نابود میکنیم …»
(متن کامل خاطرات آیتالله حسینعلی منتظری به همراه پیوستها، اتحاد ناشران ایرانی در اروپا، دی ماه ۱۳۷۹)
آقای درودیان در توجیه رد پیشنهاد کشورهای عربی مینویسند: «بر این نظر بودند (اعراب) که اولاً مبلغ مورد پرداخت به نحوی نباشد که ایران در مرحلۀ بازسازی به یک موقعیت جدیدی دست یابد و کشور را همچنان با بار سنگین هزینههای جنگ، نظام و انقلاب درگیر ساخته و ضعیف نگاه دارد و ثانیاً بازسازی عراق به عنوان قدرت متعادلکنندۀ ایران مورد توجه قرار گیرد. به همین دلیل کشورهای شورای همکاری بر تشکیل یک صندوق مشترک تأکید داشتند که پول آن را کشورهای مختلف تأمین میکردند و به نسبت میان ایران و عراق تقسیم میشد.»
آقای درودیان توضیح ندادهاند که توجیهاتی که در مورد نظر اعراب دربارۀ بازسازی ایران ذکر کردهاند بر اساس کدام شاهد یا قرینه استوار است.
آقای درودیان در همین یادداشت به گفتوگویی که داشتهاند اشاره کرده و مینویسند: «سپس گفتم با فرض اینکه همۀ اختلافات را برای پایان دادن به جنگ به مسألۀ غرامت محدود کنیم، اگر ما در زمانی که نسبت به عراق برتر بودیم، بدون حل سایر مسائل به اتمام جنگ تن میدادیم و سپس برای بازسازی مناطق جنگی، چند وقت یک بار به کشورهای عربی میرفتیم تا گزارش هزینهها را برای دریافت اقساط جدید بدهیم، شما به عنوان یک حزب سیاسی نمیگفتید که وقتی ما در برابر عراق برتر بودیم، چرا جنگ را اینگونه تمام کردیم و حالا کاسۀ گدایی پیش کشورهای عربی میبریم؟ شما در پاسخ فقط سکوت کردید.»
اولاً؛ نه فقط سکوت نمیکردیم، بلکه حتماً اعتراض میکردیم.
ثانیاً؛ پذیرفتن اصل دریافت غرامت به این معنا نیست که دربارۀ چگونگی دریافت غرامت نظر اعراب را میپذیرفتید. پذیرفتن اصل دریافت غرامت به یک معنا مثل پذیرفتن آتشبس در جنگ است. آتشبس به معنای صلح نیست، بلکه مقدمهیی است برای مذاکره به منظور رسیدن به توافق بر سر شرایط پایان دادن جنگ.
آقای دکتر پارسادوست، که تحقیقات مفصلی دربارۀ اختلافات ایران و عراق و جنگ انجام داده و چندین جلد کتاب نوشتهاند، علاوه بر استناد به روایت آقای هاشمی از پیشنهاد پرداخت غرامت، نوشتهاند: «در کنفرانس فاس (مراکش) سران کشورهای عربی برای جلب موافقت دولت جمهوری اسلامی به برقراری آتشبس در مراسم حج، که در سپتامبر همان سال بود، ضمن تأکید بر عقبنشینی کامل نیروهای عراقی، پیشنهاد پرداخت غرامت به ایران را مطرح کردند.»
آقای دکتر پارسادوست، به نقل از یک منبع خارجی، این پیشنهاد را بالغ بر ۱۰۰ میلیارد دلار، که از طریق صندوق بازسازی اسلامی به ایران پرداخت شود، ذکر کردهاند. (پارسادوست، دکتر منوچهر: ما و عراق، از گذشتۀ دور تا به امروز، تجاوز عراق، پیامدها، پایان جنگ و رویدادهای پس از آن، شرکت انتشار، ۱۳۸۵، ص۶۰۹)
ه. آقای دکتر ولایتی، وزیر امور خارجۀ وقت، در مصاحبهیی با سایت خبری ـ تحلیلی بازتاب، در ۱۲ فروردین ۱۳۸۴، ضمن تصریح بر اینکه «آقای هاشمی رفسنجانی که مؤثرترین مقام سیاسی وقت بشمار میرفتند … بر ادامۀ جنگ اصراری نداشته و فرماندهانی که تحت تأثیر شعارهای انقلاب بودند به ادامۀ جنگ اصرار داشتند …» اظهار داشتهاند که: «پس از فتح خرمشهر جریانی آغاز شد که شامل برخی از کشورها برای پایان جنگ بود. در این ابتکارها برای اولین بار، مسألۀ غرامت و عقبنشینی تا مرزها، که خواستۀ ما بود، مطرح شد.»
آقای ولایتی در رد این پیشنهادها و قبول صلح توجیهاتی دارند که بسیار بحثبرانگیز است، اما در اینجا وارد آن بحث نمیشویم، چرا که موضوع مورد بحث در این یادداشت پیشنهاد پرداخت غرامت به ایران است. ایشان در ادامه میگویند: «اولین پیشنهاد مشخص به ما دربارۀ آتشبس و دریافت غرامت از طرف حبیب شطی، دبیرکل وقت کنفرانس اسلامی داده شد. سران کشورهای عرب در ۱۵ شهریور در فاس (مراکش) گردهم آمده بودند.»
آقای درودیان در کتابشان (نقد و بررسی جنگ ایران و عراق، پرسشهای اساسی جنگ، محمد درودیان، مؤسسۀ مطالعات سیاسی و فرهنگی، اندیشۀ ناب، ۱۳۸۰، ص۲۱۰) به نقل از آقای دکتر ولایتی آوردهاند: «حبیب شطی، دبیر کنفرانس اسلامی، برای مذاکره آمد. یک رقمی را ایشان گفت و ما هم یک رقمی را مطرح کردیم. قرار شد ایشان جواب بیاورند. دیگر خبری نشد. نفر دوم معاون وزیر خارجۀ هند بود که تلاش زیادی کرد و با ایشان هم روی رقم بحث کردیم ولی رفت و خبری نشد …»
بدون اینکه رقم پیشنهادی اعراب و رقم مورد مطالبۀ ایران را بدانیم نمیتوان دربارۀ علت یا علل خبر ندادن حبیب شطی یا معاون وزارت خارجه هند اظهارنظری کرد. خوشبختانه آقای دکتر ولایتی در مصاحبۀ خود با سایت بازتاب این ارقام را ذکر کردهاند: «رقم پیشنهادی حبیب شطی ده میلیارد دلار بود که در مقابل ما گفتیم اصل بحث را قبول داریم، اما این رقم مورد پذیرش ما نیست و باید دربارۀ مبلغ آن مذاکره کنیم. در همین دوره آقای بندری، معاون وزیر خارجه هند هم مذاکرات مشابهی به عنوان میانجی برای تعیین غرامت داشت و غرامت مورد مذاکره با وی حدود ۳۰ تا ۵۰ میلیارد دلار بود.»
آقای دکتر ولایتی پس از بحث دربارۀ میزان اعتبار پیشنهادهای این دو تن مینویسد: «آقای ابوفرح، کارشناس سومالیایی سازمان ملل، خسارت ایران در جنگ را صد میلیارد دلار برآورد کرده بود. هرچند جمهوری اسلامی معتقد است این رقم نیز واقعی نیست و خسارت ایران در جنگ بالغ بر هزار میلیارد دلار است.» بعد از پایان جنگ آقای هاشمی هم در یکی از مصاحبههای خود خسارت ایران را در جنگ همین رقم ذکر کردهاند.
مصاحبۀ دکتر ولایتی در سال ۱۳۸۴ صورت گرفته است و روشن نیست که اولاً برآورد آقای ابوفرح یا ادعاء ایران از خسارت جنگ مربوط به دو سال اول جنگ تا فتح خرمشهر است یا کل خسارت در ۸ سال جنگ. ثانیاً برآورد ایران بر چه اساسی بوده است. بر اساس سخنان این مسؤولان، به جد میتوان گفت که پرداخت خسارت به ایران مطرح بوده است، اما فرماندهان سپاه راه ادامۀ جنگ را در برابر مذاکره و توافق بر آتشبس و دریافت خسارت انتخاب کردند.»
این همه اسناد و مدارک مدللی که نشان میدهد پیشنهاد پرداخت غرامت از سوی کشورهای عربی، نه تنها بعد از فتح خرمشهر، که پیش از آن هم مطرح بوده است. پس چگونه است که میگویند: حتی نیم خط هم در این موضوع وجود ندارد!
یعنی آقای دهباشی، که در زمینۀ تاریخ معاصر مدعی است، و در این سالها، به سبب انتشار ویدئوها و مصاحبههای متعدد، اعتباری هم در این زمینه کسب کرده، گمان نبرده است کسی پیدا میشود و این اسناد را تا حد لزوم بررسی و کند و کاو میکند تا ثابت کند حداقل نیم خط مطلب در این باره وجود دارد.