نگاه تحلیلگران: “پدرم دکتر یزدی؛ انقلابی اصلاحطلب”
دکتر مهدی نوربخش، عضو نهضت آزادی ایران و داماد دکتر ابراهیم یزدی
در یادداشتی برای “راهبرد” نوشت
در این روزها بسیار کوشش می شود که بین انقلاب و اصلاحات تفکیک قائل گردد. گروهی تا جایی پیش رفته اند که اعتقاد دارند یک انقلابی نمی تواند اصلاحطلب باشد و یا اینکه بین انقلابی گری و اصلاح گری می بایست فرقی قائل شد.
در مورد دکتر یزدی، گروهی مدعی شده اند که او بعد از انقلاب به مشی اصلاحطلبانه روی آورد و در کنش سیاسی خود تغییر روش داد.
آن چیزی که در این رابطه مغفول مانده؛ ظرف زمان بین این دو پدیده اجتماعی و چگونگی پیوند این دو به یکدیگر است.
دکتر یزدی انقلابی به دنبال سرنگونی رژیم استبداد پهلوی در ایران بود. سال های عمر فعالیت خود را در خارج از کشور برای انقلاب در ایران سپری کرده بود.
انقلاب برای او فقط یک حرکت و پدیده سیاسی نبود. برای همین به دنبال تلاش های سیاسی او، همیشه اصرار بر اصلاح دینی و فرهنگی جامعه به چشم می خورد.
یزدی پایه گذار نهضت آزادی و انجمن های اسلامی در خارج از کشور است؛ اما مرزهای این دو تشکیلات را از ابتدا جدا کرده است. او اعتقاد دارد که دانشجویان به انجمن های اسلامی جذب شده و سپس خود برای کار سیاسی سازمانی را بیرون از این انجمن ها انتخاب کنند.
او کرار گفته بود که بدون پایبندی به اصولی که سر در دیانت و تعهد دارد، کار سیاسی نمی تواند زیر پایه ای عمیق داشته باشد.
گروهی می خواستند انجمن های اسلامی خارج را سیاسی کنند؛ اما او تا روز آخر در مقابل این کنش ایستاد و اجازه نداد تا انجمن ها تبدیل به محلی برای دخالت احزاب سیاسی و یا کنش های سیاسی مختلفی شوند.
همین کنش را برای استقلال انجمن های دانشجویی در دانشگاه های ایران بعد از انقلاب نیز قائل بود.
برای انقلاب در ایران و تعلیم مبارزه چریکی به مصر رفت. از مجاهدین اولیه و مشی مسلحانه حمایت آشکار نمود و همراه با شهید چمران رابط آنها با سازمان فتح و یاسر عرفات بود. در پاریس بشدت در مقابل هرگونه راه حلی برای حفظ نظام پهلوی و کنار آمدن با آمریکاییان برای حمایت از پهلوی ها و بعدا دولت بختیار ایستاد.
با آیتالله خمینی برای انقلاب به ایران آمد. پیشنهاد او این بود که بختیار پیش از دیدار با آیتالله خمینی در پاریس و یا تهران اول استعفا دهد. دولت بختیار را دولت پیشنهادی آمریکا و نه مردم و انقلاب می دانست.
یک انقلابی صادق و متعهد به انقلاب برای سرنگونی دولتی که آمریکاییان با یک کودتا علیه یک دولت ملی و مردمی، قهرمان ملی مصدق، سر کار آورده بودند؛ می بود.
به یک “انقلاب بی خشونت” اعتقاد داشت. برای همین استراتژی سیاسی او این بود تا با ارتش مذاکره کنند و نه با بختیار. استراتژی او برای این مذاکره و عدم فروپاشی ارتش موفق شد.
اما دکتر یزدی اصلاحطلب از فردای انقلاب و فرار بختیار شروع به کار می کند. بسیاری از انقلاب ها بعد از پیروزی، به خاطر رهبرانی که فقط فروپاشی و ویرانی را می فهمند و سری در سازندگی ندارند، به انحراف کشیده می شوند.
به انقلاب چین نگاه کنیم و انقلاب فرهنگی مائو. چین برای سال ها تاوان بزرگی برای ویرانی های مائو داد. یزدی تاریخ انقلابات دنیا را خوانده بود. او می ترسید که انقلاب ایران به همان سرنوشت دچار گردد. لذا با صدور فیزیکی انقلاب بعد أز انقلاب مخالف بود.
دکتر یزدی به مشی بازرگان و حرکت تدریجی برای سازندگی کشور سخت پایبند و دلبسته بود. با مداخله چپ و روحانیون رادیکال در حکومت سخت مخالف بود. با اعدام ها با تمام قدرت می جنگید. برای حفظ اعتبار بین المللی انقلاب و حکومت سخت می کوشید.
تمام کوشش خود را در دولت موقت برای ایجاد یک فضای سیاسی قانونمند به کار گرفته بود. با گرفتن گروگان ها، کشور به دام رادیکالیسم منفعت طلبانه افتاد و دیگر امیدی برای دولتی که به قانونمندی و سازندگی بعد از انقلاب اعتقاد داشت؛ نماند.
دکتر یزدی هنر انقلابیگری و اصلاح گرایی، پیوند آنها و زمان هر یک را خوب می شناخت. او هرگز فکر نکرد که انقلاب در ایران کار اشتباهی بوده؛ اما سیاست های مخرب رادیکالیسم بعد از انقلاب را دلیل انحراف انقلاب می دانست.
کنش اصلاحگرایی او برای سازندگی کشور و نهادینه کردن دموکراسی تا آخر عمر با او ماند. او به خوبی می دانست که اکنون زمان اصلاحات است و نه انقلاب و رادیکالیسم.
التزام به قانون اساسی را بعنوان یک چهارچوب برای مبارزه قانونی، مسالمت آمیز و اصلاح گرایانه قبول کرد. او امیدوار بود تا این مشی روزی ایرانی آباد، آزاد و دموکراتیک را بنیان نهد.