پیام به کارمندان دولت
این اعلامیه از طرف نهضت آزادی ایران با امضای «ملت زیرستم ایران» در شهریورماه ۱۳۵۷ خطاب به کارمندان دولت انتشار یافت. در جلد ۱۱ اسناد به صورت ضمیمه آمده است.
کارمندان دولت …
نوبت شماست.
این بیانیه درددلی است از طرف ملت و طرف خطاب همه کارمندان دولت هستند. همه کارمندان، از آموزگار و دبیر و مأمور شهرداری و دارائی گرفته تا افسر پلیس و پاسبان و قاضی و مدیرکل و معاون و وزیر …..
همه کسانی که :
اولاً ایرانی و از برادران و خواهران ما هستید.
ثانیاً از بودجه دولت یعنی از کیسه ملت زندگی میکنید.
ثالثاً وقتی از پشت میز اداره کنار میروید یا لباس رسمی را درمیآورید با همان دردها و مشکلات دیگر افراد ملت دست بهگریبان هستید.
در این حالات فردی از افراد ملت میشوید، و دستکاه غولپیکری را که نامش دولت است در مقابل خود میبینید.
در اینجاها است که با ما احساس هموطنی و همدردی میکنید.
* * *
آیا خوب خبر دارید که دولت چه برسر ملت و مملکت میآورد؟
صابون آن به تن شما خورده است؟
آیا حساب کردهاید که همه نابسامانیها و بیچارگیهائی که مردم میکشند، مستقیم و غیرمستقیم از ناحیه دولت است و نتیجه تبعیضها و فسادها و خیانتهائی که در دستگاه دولت از پائین تا بالا انجام میشود؟ برای اینکه به راحتیها و لذتها و سواری به دوش ملت را ادامه دهند، مردم باید در بیخبری، در بیحسی و سرگرمی و در آلودگی نگاه داشته شوند یا بزور و جبر آنان را به اسارت حاضر و به اطاعت و سکوت وادار سازند. تکان خوردنها، سروصداها، اعتراضها، تظاهرات دستجمعی، همه باید در نطفه خفه شود و اگر چیزی بیرون آمد از زدن و کشتن، از زندان و شکنجه و از کشتنهای بیرحمانه نباید دریغ شود.
ملت باید جان بکند، محرومیت و سختی بکشد، به چشمش ببیند که میلیون میلیون منابع و منافعش را با باجی که میگیرند و تخت و تاجی که حفظ میکنند به بیگانگان میدهند… ولی صدایش در نیاید، آزادی و شخصیت و ایمان نداشته باشد. در زیر استبداد ۲۵۰۰ ساله و بردگی قرون وسطائی کوبیده و فشرده شود و با اینحال تعظیم کند و جاوید شاه و سپاس بگوید.
* * *
حالا میخواهیم بپرسیم آیا هیچ میدانید یا توجه و قبول دارید که آنچه دزدی، فشار، خیانت، آزار، شکنجه، کشتار و نظائر آنها بر ما میشود به دست شما کارمندان دولت انجام میگردد؟
شما هستید که خواسته یا نخواسته، فهمیده یا نفهمیده، بهرهمند یا بیبهره، به سر ملت میزنید.
چه آنجا که مستقیماً کارتان مالیات ناحق نوشتن، بیمه زیاد و جریمه حساب کردن، رشوه گرفتن، گلوله خالی کردن، بازجوئی و شکنجه دادن، پرونده ساختن و از این قبیل چیزها است و چه آنجا که به ساز دستگاه میرقصید آب به آسیاب دشمن میریزید و حتی سیاهی لشکر جشنها و تظاهرات و تبلیغات افتضاحش میشوید، همچنین هرجا که با ظاهر غیرظالمانه پیچ و دنده کوچکی در ماشین اداری سنگین دولتی هستید که حاصلش تباهی نسل، نابودی تولید، بیچارگی ملت، زورمندی و پولداری زورگویان و چپاولگران و بالاخره دوام و قدرت استبداد در اتحاد و نوکری استعمار است. اعم از آنکه مأمور و مجبور بوده خود را معذور بدانید یا آمر آگاه مسئول یعنی شریک دزد و رفیق قافله باشید و سهم جزئی یا کلانی ببرید.
* * *
پس ما خیلی از شما گله داریم. خیلی طلبکاریم. حق داریم شدیداً خشمگین و درصدد انتقام باشیم اما چه کنیم؟ زوری نداریم. به علاوه شما را که هموطن و همکیش ما و چه بسا خویشاوند نزدیک یا دوست ما هستید از خودمان میدانیم. فکر میکنیم دینی، آئینی، وجدانی، رحمی در نهاد شما هست که بیدار است یا بیدار خواهد شد و بالاخره دردی و احساسی دارید، ضمناً آتشی که به دست شما برای سوزاندن ملت و مملکت افروخته میشود دودش به چشم خودتان هم میرود. در میان جوانان و زن و مردانی که کوبیده و کشته میشوند و آنها که زیر مشکلات و صدمات درمانده شدهاند از کسان شما هم وجود دارد.
تازه مگر کارمند دولت از کارش، از حقوقش، از وضع زندگیش، از رفتار و اجحاف و بیعدالتیهائی که در بارهاش میشود، از بعضی رؤسای بیشخصیت و بدکاره که باید تعظیمشان کند و از رفتارهای جسمی و روحی که دارد راضی و راحت است؟
بزرگترین خیانتی که دستگاه استبدادی در حق شما به خاطر استفاده خودش و استخدام و اسارتتان مینماید کشتن شخصیتتان، گرفتن ارزشهایتان، آلوده و فاسد کردنتان، بیحس و بیوجدان کردنتان، غلام زرخرید و حیوان به آخوربسته کردنتان میباشد. برای آنکه خوب فرمانبر و اجرا کننده مقاصد پلیدش باشید دنیا و آخرتتان را میگیرد.
آن پاسبان و یا آن کماندو که به دستور فرماندهش گرگوار روی یک دانشجو، طلبه، کاسب یا مرد و زن تظاهرکننده مظلوم میافتد و میکشد آخر چه لذتی و چه بهرهای از این کار میبرد ؟ مگر پدرکشتگی با آنها که چیزی جز عدالت و آزادی نمیخواهند دارد؟ مگر همین مردم نبودند که در تظاهرات عظیم روزهای دوشنبه ۱۳ شهریور (عید فطر) و پنجشنبه ۱۶ شهریور فریاد میزدند «ارتش برادر ما است» و سربازان و پلیس و کماندوها را گلباران میکردند؟
مسئله و شکایت پیش شما میآوریم. میگوئیم مادام که شما کارمندان دولت احساس و اذعان به این حقایق نکنید؟ عاطفه و عهدی نداشته باشید، عشقی به وطن و ملت نداشته باشید و از خدا و از آینده و آخرت نترسید همین آش است و همین کاسه. بلکه روز به روز بدتر و سختتر میشود و وزر و بال آن بیثشر دامنگیرتان میشود. دستگاه کارمندان برگزیده را آلت دست خود میکند و همین که در تنگنائی گرفتار شد بعد از استفادهها آنان را به بهانههای دزدی و بیلیاقتی، قربانی میکند تا هم مردم را فریب دهد و هم دزدان و جنایتکاران اصلی را پنهان نگه دارد.
کار به دست شما است. قدرت به دست شماست. مسئولیت هم با شما است. اگر بجنبید دولت ظلم و استبداد را مستاصل خواهید کرد. استبداد دلش نمیسوزد که مدارس و بازار روزها و هفتهها بسته باشد. چون زور و پشتیبانی خارجی دارد و حیا و وجدان ندارد. اما اگر چرخ اداری در یکجا بخوابد پشتش میشکند.
نمیگوئیم تفنگ بدست گرفته شورش راه بیندازید. نمیگوئیم وظائف اداری صحیح و قانونی خود را انجام ندهید یا خدمات مفید و ضروری را لنگ کنید. میگوئیم فرمانها و دستورهائی را که تشخیص میدهید خلاف قانون، خلاف حق، خلاف عدالت و به زیان ملک و ملت است انجام ندهید. و اگر میتوانید مانع شوید. دلال مظلمه نباشید. ننگ و عذاب دیگران را به خاطر یک لقمه نان یا امتنان به گردن نگیرید. چرا یزیدها و ابنزیادها بدست شما طفلان دربدر مسلم را بکشند یا گوشواره از گوش دختران سیدالشهداء در بیاورند و خیمه به آتش بزنند.
در هر پستی که دارید خود را نماینده خلق و خدا (که حقوق و حیاتتان از آنهاست) بدانید و مدافع ملت و حق بشوید. از آن سرباز شرافتمند شهید روز جمعه ۱۷ شهریور سرمشق بگیرید و «حر» را بخاطر بیاورید.
هر قدر با همفکرها و همدردها آشنائی و همکاری کرده مرتبط و متحد باشید و دسته جمعی عمل نمائید ضرر و خطر کمتر و موفقیت بیشتر خواهد بود. بدانید بیش از آنچه شما از اداره میترسید دولت از شما میترسد. چون ستون فقرات و قلب و دستش هستید.
از شرکت در تظاهرات حزبی ضدآزادی و از احسنت و جاوید گفتنهائی که خنجر زدن به ملت و رسوائی مملکت است و گوسفندوار یا مثل سگان شکاری شما را میبرند امتناع کنید. طوری نمیشود، از مختصر پاداش و پولی که میدهند محروم میشوید.
در صورت لزوم اعتصاب کنید. اعتصاب اخطاری موقت یا اعتصاب نامحدود تا پیروزی. چه برای حقوق و حثیت خودتان، چه برای همدلی و همکاری با سایرین و چه برای همگامی و احقاق حق صنوف ملت. مگر همه اقدامات و اعتصابها باید برای منافع شخصی و مادی باشد.
بدیهی است که این کارها بیدردسر نخواهد بود. باشد، چه میشود؟ وقتی کارد به استخوان رسیده است و هموطنان کوچک و بزرگ شما مثل برگ خزان شجاعانه و مظلومانه به زمین میریزند ما و شما هم وظیفهای و سهم و بهرهای داریم.
* * *
تصمیم شما به آمدن در صف ملت توبه سکوت گذشته است و قبول مشکلات و محرومیت و خطرات، کفاره گناهان نجات وجدان، افتخار انسانیت و خرید آخرت خواهد بود.
کارمندان دولت. نوبت شما است، چشم مردم به شما است. خدا با ما است.
ملت زیرستم ایران