گزارش جلسه پرسش و پاسخ: دولت موقت؛ بایدها و نبایدها
محمدحسین بنی اسدی، ابوالفضل بازرگان، مهدی معتمدی مهر و سرگه بارسقیان
جلسه پرسش و پاسخ به مناسبت ۱۵ بهمن و نخستوزیری مهندس بازرگان
جلسه پرسش و پاسخ آنلاین با عنوان: دولت موقت؛ بایدها و نبایدها با حضور محمد حسین بنیاسدی، مشاور در امور اجرایی دولت موقت، ابوالفضل بازرگان، معاون نخست وزیر دولت موقت و مهدی معتمدی مهر عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران با حضور و مدیریت پنل توسط سرگه بارسقیان، روزنامه نگار، به صورت مجازی عصر پنج شنبه، شانزدهم بهمن ماه ۱۳۹۹ از ساعت ۱۸ تا ۲۰:۳۰ باحضور علاقهمندان از طریق اسکای روم و اینستاگرام نهضت آزادی ایران، برگزار شد.
سرگه بارسقیان مسئول پنل در شروع نشست با توضیحاتی درباره جلسه اظهار کرد: چرا مهندس بازرگان با روحانیت همراهی کرد اما با بختیار دوست و همرزم دیرین خود دولت را تشکیل نداد؟
محمد حسین بنی اسدی در پاسخ به این سوال که چرا مهندس بازرگان با انقلابیون و روحانیت همراهی کرد اما با یار دیرین خود بختیار در تشکیل دولت موقت همکاری نکرد؟ پاسخ داد: سیاستمداران به دو گروه خاص تقسیم میشوند. گروه نخست برای کسب قدرت و گروه دوم برای خدمت وارد میشوند. یکی از نیازهای گروه نخست وجود دشمن، خارج کردن رقیب از قدرت و پیروزی است در حالی که برای گروه دوم قدرت ارزش ذاتی ندارد بلکه ارزش، خدمت به مردم، آزادی، ایجاد امکانات برای زندگی بهتر مردم است. در انقلاب ایران زمانی که مهندس بازرگان هدایت دولت موقت را برعهده گرفت، دارای یک شخصیت اخلاق محور بود.
بنی اسدی ادامه داد: بازرگان برای قدرت ارزشی قائل نبود و وقتی اهداف انقلاب از جمله آزادی، استقلال و از بین بردن استبداد در کشور مطرح شد، با روحانیون همکاری کرد. در نه ماه مسئولیت مهندس بازرگان برای هدایت دولت موقت حتی یک بار هم مشاهده نشد که او تشنۀ قدرت باشد. همه میگویند که مهندس بازرگان رفتارش پشت میز مدیریتی هیچ وقت تغییر نکرد و حتی برای سوار شدن هواپیما نیز با آنکه میتوانست هواپیمای خصوصی داشته باشد اما اینکار را نمیکرد و از کارت شناسایی و شناسنامه استفاده میکرد. حال کسی که این نگاه را دارد با کسانی که از سیاست فقط پیروزی و قدرت را میخواهند مقایسه کنید که بدون شک انتهایش به استعفا و کنارهگیری منجر خواهد شد. این نکته را نیز باید بدانیم که روحانیت از مهندس بازرگان دعوت کرد و بازرگان نیز برای آن هدف مشترک این مسئولیت را پذیرفت.
ابوالفضل بازرگان معاون نخست وزیر دولت موقت، درباره سوال نخست نشست پاسخ داد: انقلابی که سال ۵۷ به پیروزی رسید بنا به نظر همه ناظران بیطرف، یک انقلاب کلاسیک بود به این معنا که اکثریت قاطع مردم از هر قشر، طبقه و حزبی در آن حضور داشتند. اما مسیر طی شده بعد از انقلاب به گونهای بود که بعضی را ناراضی یا دشمن انقلاب کرد.
او با بیان اینکه چند دسته از انقلاب ناراضی بودند، تشریح کرد: دسته نخست کسانی بودند که یا در حکومت قبلی پست و مقام داشتند که تعدادی از آنها بدون محاکمه و تشکیل دادگاه اعدام یا ترور شدند. دسته دوم نیز کسانی هستند که در زمان انقلاب هنوز متولد نشده بودند و امروز میبینند که آن آرمانها محقق نشده است فلذا مخالف انقلاب هستند. مخالفت عدهای دیگر نیز به این دلیل بوده است که پس از انقلاب نتوانستند آن جایگاه مدنظر خود را کسب کنند فلذا به مهندس بازرگان حمله کردند. یا عدهای نیز با برچسب لیبرال خواهان حذف گروه دیگر بودند.
مهدی معتمدی مهر عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران در پاسخ به سوال فوق گفت: هنوز بازرگان مسئله ایران است و وقتی بعد از گذشت چهل سال از انقلاب میخواهند به ارزیابی بنشینند شاخص اعتبار و نقد انقلاب، بازرگان است چرا که ایشان یک انقلابی تمام عیار بود که مهمترین مسئله ایران را استبداد و باطل السحر آن را آزادی میدانست که همین مسئله باعث حمله گروههای مختلف به او شد.
معتمدی مهر افزود: بحث دموکراسی یا آزادی فقط یک مطالبه سیاسی نیست بلکه یک الگوی مدیریتی بوده که میتواند مانع فساد و افزایش کارآمدی شود. به همین جهت است که بازرگان را به عنوان یک راه حل برای مشکلات کشور میتوان داشت.
عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران با بیان اینکه روحانیت تنها سازمانی بود که پیش از انقلاب میتوانست سازماندهی انجام دهد اظهار کرد: روحانیت در جایگاه رهبری قرار داشت و بازرگان عامل این مسئله نبود. کما اینکه مهندس بازرگان برای پیشگیری از یکدست بودن قدرت، از نیروهای ملی نیز خواست تا به صحنه بیایند و یکی جریان ملی و اسلامی را شاهد باشیم که متاسفانه آنها همکاری نکردند و اسنادش نیز موجود است. بعد از تشکیل دولت نیز نخستین گروهی که از دولت موقت فاصله گرفت نیروهای ملی از جمله دکتر سنجابی و مرحوم فروهر بودند.
معتمدی مهر در پاسخ به ایرادات مطرح شده درباره عدم همکاری مهندس بازرگان و بختیار تاکید کرد: قبل از اینکه بازرگان بخواهد با بختیار همکاری کند، جبهه ملی بختیار را اخراج کرده بود و در آن شرایط همکاری با بختیار اصلا مطرح نبوده است. ما نمیتوانیم تاریخ را از ته بخوانیم و این مسئله را نباید فراموش کنیم که چهل سال قبل روحانیت یک سابقه طولانی داشت.
سرگه بارسقیان بعد از توضیحات مهدی معتمدی مهر با بیان اینکه بازرگان با روحانیت آن زمان همراه شد اما یکی از فرازهای او در این بود که پیش تر از انقلاب و زمان تأسیس نهضت آزادی ایران این اتفاق افتاد. مثلا آیت الله طالقانی نیز یکی از موسسان نهضت بود. یا بعدها مباحثههایی با آقای مطهری انجام شد یا بعدتر نیز ارتباطهایی با آقای منتظری وجود داشت. بنابراین ارتباطات آقای بازرگان با این تیپ از روحانیت بود کمااینکه انقلاب ۵۷ هم یک مرجعی داشت و اکثریت مردم به آن نزدیک و در نظرگاه عمومی پاکدست و مورد وثوق نیز بودند. حال امروز باتوجه به انتشار جلسات شورای انقلاب ما میتوانیم به نقشها و طیفها پی ببریم که افراد حاضر در آن به شدت تعاملی بودند و اتفاقا آنهایی که به بازرگان حمله میکردند طیف روشنفکر بودند. سوال این جاست که آن روحانیت چه میخواست و به دنبال چه بود؟ آیا از قبل میدانستند که قرار است چنین اتفاقاتی رخ بدهد؟ آیا سازمان مجاهدین خلق و نیروهای چپ مخالفتی نداشتند؟
محمد حسین بنی اسدی در پاسخ به این سوالات پاسخ داد: مهندس بازرگان باتوجه به شخصیتش یک دید دیگری به قدرت داشت و اگر با طالقانی یا مطهری ارتباط داشت به این دلیل بود که آنها نیز آزادیخواه بودند. کما اینکه کابینه مهندس بازرگان از همه طیفهای سیاسی تشکیل شد و فقط مختص به یک گروه خاص نبود. مهندس بازرگان به اصرار از روحانیت خواست که در جلسات هیئت دولت به عنوان معاون وزیر حضور داشته باشند. اما متاسفانه یک عدهای مثل آقای قطبزاده یا بنی صدر جایگاه بالاتری برای خود متصور بودند که همین مسئله باعث مشکلاتی میشد و یا شخصی مثل آقای سامی به دلیل فشار بیت امام کنارهگیری کرد اما بعد به دولت موقت حمله کرد.
ابوالفضل بازرگان در پاسخ به همین سوال اظهار کرد: مسئله تعامل با روحانیت جدید نیست و اگر تاریخ صد و بیست سال اخیر را بررسی کنیم، از زمانی که افکار مدرنیته به ایران آمد، روحانیت یک پای قضیه بود و این اشتباه مجاهدین خلق بود که فکر میکردند توان از ریشه زدن روحانیت را دارند تا بعد از آن رقبای سیاسی ملی خود را از بین ببرند اما این حقیقت وجود داشت که احزاب ایران هیچوقت نتوانستند از لحاظ کمیت و کیفیت به نقطهای برسند که توان سازماندهی مردم را داشته باشند تا به وسیله آن قدرت را در دست بگیرند.
معاون نخست وزیر دولت موقت با بیان اینکه در نهضت مشروطه افرادی مثل آخوند خراسانی و علامه نائینی جزو پیشتازان تفکر مبارزه با استبداد بودند تشریح کرد: هدف این افراد رسیدن حاکمیت به مردم و آزادی بود و اگر مشروطه به نتیجه رسید نیز حاصل اتحاد روحانی روشنفکر آن زمان و روشنفکران دینی بود اما متاسفانه اتفاقاتی رخ داد که ما دوباره در دام استبداد افتادیم. حتی دکتر مصدق نیز همین تشخیص را داد که بدون پشتیبانی روحانیت امکان پیروزی زیاد نیست. کمااینکه بعد از ۲۸ مرداد، مبتکر و بنیانگذار نهضت مقامت ملی نیز آیت الله سید رضا زنجانی بود. در زمان انقلاب نیز این تشخیص وجود داشت که اگر روحانیت نقش اصلی را ایفا نکند پیروز شدن امکان پذیر نیست.
مهدی معتمدی مهر نیز در پاسخ به سوال گفت: ما به تحولات اجتماعی نمیتوانیم یک سویه نگاه کنیم. من ضمن اینکه با نگاه آقای بنی اسدی و بازرگان موافق هستم اما اتفاقی مانند انقلاب ۵۷ که در سراسر ایران رخ داد ویژگیهای خاص خودش را دارد و ما نمیتوانیم با یک تعریف ساده آن را تحلیل کنیم. البته این حقیقت وجود دارد که به دلیل حملات صورت گرفته به مهندس بازرگان و یارانشان از سوی برخی روشنفکران و چپها، تعامل با روحانیت بیشتر بود اما بعد از انقلاب شاهد بودیم که آقای بهشتی و حزب جمهوری اسلامی مواضعی داشتند، برای مثال به جمهوری دموکراتیک اسلامی که در اساسنامۀ شورای انقلاب ثبت شده، حمله میشد و هدف نیز مهندس بازرگان بود. این درحالی است که خود آقای بهشتی این اساسنامه را نوشته بودند. اگر سال شصت بجای آقای بنیصدر، مهندس بازرگان رئیس جمهور میشدند چه بسا آن اتفاقات در خرداد شصت رخ نمیداد و روند تاریخ به گونه دیگری نوشته میشد.
معتمدی مهر افزود: روشنفکران در ایران یک جریان چنددههای بودند و گرچه شاید هفتاد سال هم عمر داشت اما به عنوان یک جریان اجتماعی محسوب نمیشد این درحالی است که روحانیت در کنار اینکه یک خود یک جریان به حساب میآمد یک نهاد اجتماعی نیز بود. عمر روحانیت در ایران بیش از دوهزار سال است و اینها بعد از ورود اسلام تنها دین خود را عوض کردند بنابراین یک نهاد اجتماعی قدیمی است که همبستگی اجتماعی میداند و سازماندهی طبقاتی دارد. این در حالی است که روشنفکران چنین ویژگیهایی نداشتند.
بارسقیان در ادامه با بیان اینکه اولین چیزی که برای تقلیل موضوع انقلاب ۵۷ از سوی رسانههای خارج از کشور انجام شده، تک علتی بودن آن است. یعنی اگر بازرگان نبود، یا امام نمیرفت امروز شاهد انقلاب نبودیم. درحالی که انقلاب را باید یک امر اجتماعی دید و این بسیار ساده سازی است که بگوییم با یک سفر به پاریس انقلاب انجام شد. یا در گوادلوپ برای انقلاب تصمیم گرفته شد.
در ادامه ابوالفضل بازرگان معاون نخست وزیر دولت موقت گفت: انقلاب را یک فرد یا مجموعه انجام نمیدهند بلکه انقلاب میشود و زمینههای آن از قبل وجود دارد. انقلاب به وسیله مردم انجام شد و خیلی از افراد از جمله رهبری آن، مهندس بازرگان و حتی دکتر شریعتی نیز در آن تاثیر بسزایی داشتند.
محمد حسین بنی اسدی در ادامه گفت: عوامل متعددی در انقلاب نقش دارند اما نمیتوان به عوامل موثر کم توجهی کرد. این در حالی است که دکتر شریعتی توانست بمب انفجار انقلاب را در سراسر ایران روشن کند و اگر در این مسیر ملیون مشارکت بیشتری داشتند شاید جریان انقلاب به گونه دیگری تمام میشد. اگر مهندس بازرگان نیز نخست وزیری را قبول کرد به این دلیل بود که از سرعت انقلاب بکاهد تا برای آرمانهای جمعی که سالها برایش تلاش شد کاری کند.
مهدی معتمدی مهر نیز در پاسخ به این سوال تصریح کرد: گرچه اندیشه مهندس بازرگان در انقلاب نقش داشت اما نهضت آزادی ایران در مهر ۵۷ اطلاعیه شاه باید برود داد. حتی اگر انقلاب نمیشد نیز شاه باید میرفت چرا که تحلیلها و مصاحبههای مقامات این مسئله را نشان میداد و ساواک و ارتش دچار یک نوع اضمحلال شده بودند که یک سرباز با مخالفتش کل گروه را خلع سلاح میکرد. اما این نکته را نباید فراموش کرد که اگر مهندس بازرگان نبود ایران با مشکل نبود دولت مرکزی مواجه میشد. یا مواردی در مورد گوادلوپ مطرح می شود که اشتباه است چرا که قبل از این اجلاس شاه از ایران فرار کرد و هیچکس نمیتوانست جلوی انقلاب را بگیرد. مشکل اصلی امروز ما نیز صداوسیماست که باید ملی باشد ولی تریبون به سایر گروهها نمیدهد و همین مسئله باعث شده تا یک شبکه که دفترش اندازه یک اتاق نیست تاثیرگذارتر از این سازمان باشد. صدا و سیما و حاکمیت جمهوری اسلامی چه بر سر اعتماد مردم آورده اند که سادهترین شایعات و دروغ های شبکههای خارج از کشور توسط مردم پذیرفته میشود؟
بارسقیان با اشاره به تشکیل دولت موقت و نقدهای وارد به آن تصریح کرد که اصرار مهندس بازرگان برای تشکیل مجلس مؤسسان چه بود؟ به خصوص اصرار مهندس بازرگان به تشکیل مجلس مؤسسان و بخشی از قانون اساسی که قرار بود تبیین شود اما نادیده گرفت شد. آقای امیر انتظام قرار بود برای انحلال مجلس خبرگان تلاش کند که حکم ایشان نیز میگویند به همین دلیل بوده است.
در ادامه محمد حسین بنی اسدی در پاسخ به سوال سرگه بارسقیان مبنی بر نقدهای وارده به دولت موقت تاکید کرد: خود من به مهندس بازرگان این مسئله را مطرح کردم و جواب ایشان این بود که قانون اساسی اگر در مجلس موسسان تصویب نشود از استحکام لازم برخوردار نخواهد بود. فردا بیش از چهار ماه روی قانون اساسی کار کردند تا هم دموکراتیک و آزادیهای مردم در آن باشد و هم اصول اسلامی در آن مدنظر قرار بگیرد. کما اینکه هیچگاه در آن قانون، بحث ولایت فقیه نبود اما وقتی فشارها زیاد شد که حتما قبل از تشکیل مجلس موسسان باید قانون اساسی ارائه شود مهندس بازرگان به ناچار نظر آیت الله طالقانی را قبول کردند.
ابوالفضل بازرگان نیز در پاسخ به این سوال گفت: تشکیل مجلس موسسان جزو تکلیف دولت موقت بود که ابتدای انقلاب به دولت سپرده شد اما در نهایت رهبری انقلاب تغییر موضع دادند که مهندس بازرگان در گزارش دولت به این نکته اشاره کردند.
او در ادامه در پاسخ به این سوال که آیا اصلا تلاشی برای جلوگیری از تغییرات گرفته شد مطرح کرد: خود آقای خمینی سالها بحث ولایت فقیه را چه در پاریس و چه ابتدای ورودشان به ایران مطرح نکرد اما اینکه یک زمانی یک دفعه در مجلس خبرگان قانون اساسی از ولایت استفاده شد و رأی آورد واقعا دست مهندس بازرگان نبود.
بنی اسدی نیز درباره این مسئله اظهار کرد: نقلی از مرحوم عزت الله سحابی و آقای بیات زنجانی میکنم. آقای سحابی میگفتند که برخی از روحانیون از من میخواستند که نظر خود را درباره ولایت فقیه اعلام کن اما من اینکار را نمیکردم یا آقای بیات زنجانی میگوید من در جلسه شورای بازنگری قانون اساسی پیشنهاد دادم که مدت رهبری زمان دار باشد که چهارده رای هم آورد اما در جلسه بعد از دستور جلسه حذف شد و آقای هاشمی گفته بودند که تبانی صورت گرفته است. برای انحلال نیز نامه ای نوشته و توسط سیزده وزیر امضا شد که وقتی مهندس بازرگان آن را برای آقای خمینی میبرد با مخالف ایشان روبرو میشود.
مهدی معتمدی مهر نیز طبق در ادامه سوال پاسخ داد : در ایران وفای به عهد یک ارزش ایرانی و اسلامی است و مبانی دینی و قرآنی ما به این اصول تاکید میکند. خداوند مهندس موسوی را از حصر نجات دهد اما هم اکنون مهندس موسوی نیز به دلیل پایبندی به آن عهدی که بسته قابل احترام است و مهندس بازرگان نیز به عهد خود وفادار بود ضمن اینکه پیش نویس آن قانون اساسی هم اکنون موجود است و شورای نگهبان دارای پنج فقیه و شش حقوقدان بود و روشهایش اصلاً به صورت کنونی نبود. گرچه نقدهایی نیز به آن پیشنویس وارد است اما بالاخره باید در یک مجلسی تکمیل میشد و مهندس بازرگان آن را به عنوان یک وفای به عهد از خود جاگذاشت.
معتمدی مهر ادامه داد: آن پیش نویس هنوز یک ظرفیت برای جمهوری اسلامی است چرا که اعضای شورای انقلاب و بسیاری از فقیهان آن را امضا کردند و به عنوان یک سند حقوقی میتواند کشور را امروز از انسداد در بیاورد.
بارسقیان با بیان اینکه برخی از پایگاه های خبری با عنوان خیانت بازرگان به مسئله بازپس دادن هواپیماهای F16 پرداختند که گرچه بارها مشخص شده اما باز شاهد ابهاماتی هستیم. حال بگویید تکلیف هواپیماها چه شد؟
معتمدی مهر در پاسخ به این سوال تشریح کرد: این مسئله در جلد نهم خاطرات مرحوم دکتر یزدی موجود است و این قرارداد دقیقا در چهاردهم بهمن توسط دولت بختیار لغو شد و شورای انقلاب نیز روی آن تاکید داشت و خلاف آن را نوعی خیانت میدانستند چرا که این نقد به شاه وارد بود که با پول نفت تسلیحات وارد میکند کما اینکه امروز نیز به جمهوری اسلامی این نقد را وارد میکنند که چرا در لبنان پول خرج میکند. البته هواپیمایی نیز ما تحویل نگرفتیم که بخواهیم آن را پس بدهیم. وقتی ما به فضای اول انقلاب بر میگردیم لغو این قراردادها جزو مطالبات مردم بود و بحث حمله عراق به ایران نیز ماهها بعد مطرح میشود و حتی دکتر یزدی میگوید که ما از طریق منابع خود خبر داشتیم که عراق تحرکاتی دارد. بارسقیان در ادامه تاکید میکند که در مرداد ۵۸ و در شورای انقلاب آقای خامنهای میگوید که این قرارداد در دوره آقای سنجابی لغو شده اما آقای صدر پاسخ میدهد در زمان بختیار این قرارداد لغو شده است. حال اگر بخواهیم به بخش آخر بپردازیم، باید گفت که مهندس بازرگان روز اول نخست وزیری خود میگوید من فولکس واگن هستم و بولدوزر نیستم. به هر حال دولت انقلابی شرایط دیگری میخواست و آقای بازرگان در این فضا نبود کمااینکه بسیاری از وزرا در میان راه استعفا دادند. حال این سوال پیش میآید که گرچه سنگ اندازی ها در ابتدای انقلاب معمول بود اما آیا آقای بازرگان پیش بینی کرده بودند؟ مسئله بعدی نیز بحث استعفای آقای بازرگان است که چه شد استعفا پذیرفته شد؟ بنی اسدی در بخش آخر این جلسه در پاسخ به این سوال که آیا سنگ اندازیها به دولت موقت پیش بینی شده بود؟ و مسئله استعفا نیز بارها توسط مهندس بازرگان مطرح شده بود، چه شد که آن استعفا مورد پذیرش قرار گرفت؟ گفت: تعدد مراکز قدرت برای ما پیش بینی شده بود. اما مهندس بازرگان خود را مسئول میدانست تا به دستورات رهبری و شورای انقلاب رسیدگی کند اما از همان روزهای نخست صداوسیما یک کودتا علیه مهندس بازرگان ترتیب داد. روز سیزدهم آبان که سفارت توسط موسوی خوئینی ها و دانشجویان خط امام اشغال شد حملاتی نیز به دولت موقت صورت گرفت. همان زمان جلسه با برزینسکی قرار بود برگزار شود تا ما راههای مالی خود را باز کنیم. وقتی آن اتفاقات رخ داد مهندس بازرگان متن استعفای خود را از کیف درآوردند که من از ایشان خواستم که کلمه “قطعی” را از آن حذف کنند و وقتی نامه توسط آقای ابوالفضل بازرگان به قم برده شد آقای خمینی آن استعفا را نپذیرفتند اما بعد از آن روز آقای خامنهای، بهشتی و باهنر به قم میروند و بعد از دو ساعت مذاکره با حالت بدی خارج شده و دوباره وقتی که وارد میشوند چند دقیقه بعد با خوشحالی میگویند که دولت موقت استعفا داده است و ساعت یازده گرچه قرار نبود متن استعفا منتشر شود اما منتشر شد و آقای خمینی این مسئله را آن موقع در شرایط پیش آمده میپذیرند.
ابوالفضل بازرگان در ادامه میگوید: مهندس بازرگان ابتدا علاقهای به نخست وزیر شدن نداشتند اما بعد با اصرار این مسئله را قبول کردند و جزئیات این موضوع به صورت کامل در روزنامه شانزدهم بهمن شرق آمده است. مهندس بازرگان از ابتدا شرط گذاشت که من کسی نیستم که انقلابی عمل کنم و تنها به وظایف خود میپردازم بعدها هم انتقادی که به ایشان میشد همین مسئله را مطرح میکردند که من انقلابی نیستم. مشکلات را نیز هروقت به قم میرفتند به رهبری انقلاب میگفتند تا اینکه نامه را وقتی من به قم بردم جواب رهبری به آن نامه منفی بود. مهدی معتمدی مهر نیز افزود: مهندس بازرگان نه قهر کرد نه اهل قهر کردن بود و استعفای ایشان نیز دلایل متعدد داشت که بعد از آن نیز خود را به رای مردم گذاشت و وارد مجلس شد. بازرگان در سال شصت و چهار کاندیدای ریاست جمهوری شد و در سال شصت و شش نیز کاندیدای مجلس شد که آن نامه معروف منتشر شد. بازرگان قدرت را برای خدمت به مردم میخواست وقتی دید که نمیتواند به وظایف خود عمل کند از ساختار قدرت کنار رفت اما از اصرار خود برای تغییر در ساختار کوتاهی نکرد و عملکرد مهندس بازرگان نیز این مسئله را نشان میدهد که حتی وقتی نتوانست تغییرات را ایجاد به آگاهی بخشی پرداخت. او افزود: بازرگان سنگاندازی تودهایها و مجاهدین خلق را میدانست و آگاه بود که احزاب رقیب به او حمله میکنند اما این را نمیدانست که دوستانش نیز علیه او توطئه میکنند. زدوبندهای داخل قدرت برای مهندس بازرگان قابل تحمل نبود و همین مسائل باعث کنارهگیری ایشان شد. بنی اسدی نیز درهمین باره گفت: بازرگان شخصی مانند ماندلا و گاندی بود و برای قدرت ارزش ذاتی قائل نبود. مهندس بازرگان اصرار داشت که بعد از نخست وزیری برای ریاست جمهوری شرکت کند که با مخالف رهبری انقلاب روبرو شد اما بازهم ازپای نایستاد و در انتخابات دوره اول مجلس شرکت کرد و به مجلس رفت.
بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان