یزدی، نمادی از «بازار سیاست» و «آشتی سیاست و حقوق بشر»
مجله صدا ش۱۲۸، ص۹
مورخ شنبه۱۱شهریور ماه ۱۳۹۶
ظاهــرش مـرگ و به باطــن زنـدگــی
ظاهـــــرش ابـتــــر نهـــان پایـنــــدگی
در رحــم زادن جنیــن را رفتــن است
در جهـــان او را ز نـو بشکفتــن است
(دفتر اول مثنوی، ابیات ۳۹۲۴ – ۳۹۳۷)
از هنگامی که خبر کوچ دکتر ابراهیم یزدی به مُلک بقاء را شنیدم برایم دشوار بود نوشتن به مناسبت مرگ او. دکتر یزدی با وجود سالخوردگی اما همواره جوان، شاداب و دارای حافظه ای نیرومند بود اما وقتی آخرین بار در اوایل سال جاری، خانوادگی به دیدنش رفتیم که پس از افتادن از ارتفاع و بستری شدن، تازه برخاسته بود، اولین بار بود که وقتی درباره مطلبی از وی سوال کردیم، پاسخ شنیدیم که گفت یادش نمی آید. اولین بار بود که ضعف جسمانی را در سیمایش مشاهده کردم. کسی که انتظار نمی رفت به این زودی ما را ترک کند اما این بار حالش به گونه دیگری بود. حال ما نیز منقلب شد از اینکه گنجینه تجربیات و میهن دوستی و سرمایه ای گران، آفتابش لب بام است بدون اینکه فرصت بهره برداری از وجود او به دست آید، آنچه که درباره دهها شخصیت سرمایه ای دیگرنیز می توان گفت.
دکتر یزدی دبیر کل نهضت آزادی ایران بود و تاریخ مشترک این دو به گونه ای است که نمی توان یزدی را از حزب متبوعش جدا کرد و بطور مستقل مورد ارزیابی قرار داد. او رفت اما آیندگان چه قضاوتی خواهند کرد هنگامی که تاریخ نشان می دهد چه کسانی سواره و چه کسانی پیاده بوده اند؟ و هزینه آن چه بوده است؟ یزدی الگوی یک سیاستمدار ملی و با اخلاق بود که از همه سو مورد دشنام قرار می گرفت، از سوی پوزیسیون و اپوزیسیون.
رفتار با دکتر ابراهیم یزدی نماد ناهنجاری بازار سیاست و سیاست ورزی در این بوم بود و خودش نماد تلاش برای آشتی دادن سیاست با حقوق بشر. نماد نوع بازار سیاست در ایران بود زیرا در آغاز انقلاب به آنها می گفتند: لیبرال، سازشکار و طرفدار سلطنت و انواعی دیگر از برچسب ها. آنچه بر سرشان آمد خود حکایتی بلند دارد که می گذارم برای وقتی دیگر. پس از آن دشنام های اوان انقلاب، عده ای از مخالفان حکومت هم می گفتند یزدی و همکارانش از عوامل انقلاب اسلامی۵۷ بوده اند و او در اعدام های مدرسه رفاه و اعدام هویدا دست داشته است حال آنکه می دانیم دخالت او در اعدام ها یکسره دروغ است. زمانی یزدی و یارانش از قانون گفتند و از سوی جماعتی از مخالفان حکومت متهم به کاسی لیسی شدند و همان زمان جماعت دیگری در حکومت به آنان اتهام براندازی قانونی زدند. اینان هم محدودیت و حبس را تحمل کردند و هم دشنام ها و اتهام ها را.
یزدی به دلیل باور به روش های قانونی و مدنی، ضمن بیان انتقادات خویش به وضع موجود و چگونگی برگزاری انتخابات، فعالانه در انتخابات شرکت کرده و دعوت به مشارکت می کرد. آنها بخشی از نیروهایی بودند که در برآمدن برخی به کرسی های قدرت از طریق انتخابات نقش داشتند اما پس از هر انتخاباتی، فقط آنها که همواره کوشیده اند سفید بمانند، دیده می شوند و بر سرکارها می آیند و حتی دریغ از یک مشورت طلبیدن و حتی گوشه چشمی به این سوختگان داشتن، از سوی آن برآمدگان. همانطور که وقتی شیر شکار می کند و کفتارها پرسه می زنند تا دستاورد آنها را تناول کنند، در بازار سیاست ایران نیز عده ای به خوبی آموخته اند که سفید بمانند تا در شرایط اضطراری نامزد سفید و بی خطر منصب ها شوند. البته در جوامعی که انتخاب نوع رفتار سیاسی بر اساس تصمیم حزب و تشکیلات است این رخدادها بیانگر نوعی تقسیم کار است و هر کس به قدر خویش، قدر می بیند اما در وضعیت های دیگر موقعیت رشد فرصت طلبی فراهم می شود. به همین دلیل است که در میان اصولگراها، نفوذی فراوان است و در میان اصلاح گرایان، فرصت طلب و عافیت طلب.
هزینه دادن عده ای برای تمتع عده ای دیگر و هزینه دادن کسانی برای پاسداشت منافع ملی در ازای نیل عده ای دیگر به منافع فردی، پدیده ناپسندی است که در کارنامه زندگی سیاسی یزدی و یارانش و پیش از وی مهندس بازرگان، بازتابنده وضعیت ناهنجار سیاست در ایران است. در ادامه آن، اکنون نیز تحلیل محتوای پیام های تسلیت صادره از سوی اشخاص و گروه های مختلف دارای دستاوردهای روشنگرانه ای درباره وضعیت نمادین سیاست در ایران است. واکنش های کسانی که فرصت را برای طلب حلالیت غنمیت می شمرند، کسانی که بدون بازخواست از گذشته خویش به دغداران می پیوندند، کسانی که او را از ثمره زندگی اش و حزب متبوع وی جدا می کنند تا تضادهای درونی خویش را بپوشانند، کسانی که می کوشند یزدی را در ترازوی انصاف بگذارند، تا کسانی که در خارج از حاکمیت و داخل حاکمیت همچنان به وی دشنام می دهند و روزنامه بدنامی که برخلاف آموزه های روشن دینی درباره انسان و مسلمانی که چشم از جهان فرو بسته است، از چنین شخصیتی به عنوان سرکرده گروهک نفاق نام می برد در حالی که رئیس جمهور و وزیر خارجه تسلیت می گویند.
روش سیاست ورزی یزدی خود، جای گفت و گویی مستقل دارد و روشن است که موافقان و مخالفانی داشته باشد. هیچ انسانی در هر مقام و جایگاهی، معصوم و بدون خطا نیست(فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ)، ولی شرط ادب و اخلاق حکم می کند که در ایام غم از دست رفتن او نیکی هایش را برشماریم و سخن گفتن از روش سیاست ورزی او را به اهلش واگذاریم اما آنچه به حوزه تلاش های اندیشه ای و عملی نگارنده بازمی گردد نسبت دکتر یزدی و یارانش با حقوق بشر است. دکتر ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت آزادی ایران بود حزبی که بیش از نیم قرن سابقه دارد. گمان می کنم در مراسم چهلمین سالگرد تاسیس نهضت آزادی در خانه دکتر یزدی بود که یکی ازسخنران ها بودم. در آنجا هم گفتم که من و نهضت آزادی همسن و سال هستیم. این گروه تنها حزبی در ایران است که وقتی از ۱۳۴۰ یعنی ۵۶ سال پیش تاسیس شد، التزام به حقوق بشر را سرلوحه مرامنامه خود اعلام کرد. در بحبوحه انقلاب سال ۱۳۵۷ که آوردگاه ایدئولوژی های گوناگون توتالیتر چپ گرا و راست گرا و سیاست های جدلی و حذفی شده بود، آنها «جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر» را تشکیل دادند. گرچه تشکلی با باور به اسلام بود اما باور به حقوق بشر در دیدگاه و فهم مذهبی آنها نیز تاثیر گذاشته و از دینی دفاع می کردند که مورد پذیرش رسمی نبود. در اسفند۱۳۸۷سال مراسمی برای تجلیل از شش تن از تلاشگران حقوق بشر برگزارشد. لوح تقدیری که به امضای دکتر ابراهیم یزدی قاب کرده و ارائه دادند در جریان بازرسی های سال ۸۸ از خانه ما رفت و روی کلماتش سوال و جواب شد و از آن دفاع کردم اما آنچه هماره برایم مهم بود این است که تنها حزب سیاسی ای بود که تلاش های حقوق بشری را می دید و بدان ارج می نهاد. در این لوح با امضای دکتر ابراهیم یزدی آمده بود:«رعایت و اجرای حداقل های اعلامیه جهانی حقوق بشر سنگ بنای توسعه ی پایدار، پیشبرد دموکراسی و یگانه راه برون رفت از بن بست کنونی کشور عزیزمان محسوب می شود. نهضت آزادی ایران ضمن بزرگداشت خدماتی که در سالیان گذشته به قربانیان نقض گسترده حقوق بشر عرضه کرده و اهتمام بی دریغی که در راه تعمیق فرهنگ حقوق بشر و دموکراسی در جامعه ایران ورزیده اید، صمیمانه از شما سپاس گزاری کرده و موفقیت بیشتر را در پیمودن مسیر فعالیت های انسانی پیش رو آرزو می کند.».عنوان اتهامی این بود که تعبیر «بن بست کنونی کشور عزیزمان» تبلیغ علیه نظام و مقابله با نظام است و با پذیرش این لوح این کار را تایید کرده ایم و…. اما اهمیت تلاش برای آشتی دادن سیاست و حقوق بشر در چیست؟ اهمیت اش در این است که سیاست ورزی در ایران هیچ نسبتی با اخلاق و حقوق بشر نداشته است. مروری بر حمکرانی در سده های پیشین نشان می دهد «حفظ قدرت به هرقیمتی» راهبرد مسلط بوده است. نیروهای خارج از حاکمیت نیز در برابر چنین سیاست ورزی ای، ازآن رنگ می پذیرفتند اما نهضت آزادی تنها حزب ایرانی بود که بیش از نیم قرن پیش میان سیاست و حقوق بشر آشتی برقرار کرد. چهره های شاخص آن، بازرگان و یدالله سحابی و پس از آنها دکتر یزدی بودند. مرگ دکتر ابراهیم یزدی مرگ یکی از برجسته ترین ادامه دهندگان همین سنتی بود که میان سیاست و حقوق بشر با دین و آزادیخواهی، آشتی برقرار می کردند.