به نام خدا
اعتراض جمعی از بازداشتشدگان نامه ۹۰ امضائی
ملت شریف ایران؛
نیک به خاطر دارید که در اوایل اردیبـهشت سال ۱۳۶۹، نامـهای به امضای ۹۰ نفر از شخصـیتهای ملی ـ اسلامی خطاب به رئیس جمهور وقت آقای هاشمی رفسنجانی، که مسئولیت اجرایی و اداره مملکت را به عهده داشت، نوشته شد و ضمن تحلیل شرایط سیاسی ـ اجتماعی، موارد زیر را از ایشان درخواست نمود:
۱ـ جلوگیری از خلافها و خرابیها و انعقاد قراردادهای اسارتآور با بیگانگان
۲ـ بازگرداندن حقوق قانونی مردم مصرح در فصول سوم و پنجم قانون اساسی و جلوگیری از سیاستهای سرکوب
۳ـ آزادی و تأمین فعالیت احزاب و مطبوعات و استقرار حاکمیت ملت
در میان امضاکنندگان نامه شخصیـتهای شنـاخته شـدهای همـچون: آیـتالله سیـد ابـوالفضل موسوی زنجانی، مهندس مهدی بازگان، دکتر اسدالله مبشری، سرهنگ غلامرضا نجاتی، جلال غنیزاده، محمود مانیان، محمدتقی انوری و اکبر زرینهباف وجود داشتند که دارفانی را وداع گفته و به رحمت ایزدی پیوستهاند.
متعاقب این جریان ۲۳ نفر از امضاکنندگان نامه که به زعم دستاندرکاران از عوامل موثر در انتشار نامه بودند دستگیر شده و عموما تحت سختترین شکنجههای قرون وسطائی قرار گرفتند تا حاضر به مصاحبه تلویزیونی و بیان آنچه بر آنها دیکته میشد، یعنی اعتراف به ارتباط با بیگانگان و جاسوسی در دوران جنگ گردند. به علاوه عدهای نیز در شهرستانها دستگیر و در همان محل زندانی و محکوم شدند.
۱۴ نفر از این عده پس از حدود شش ماه اسارت در سلول انفرادی و شکنجههای جسمی و روحی آزاد گردیده و ۹ نفر باقیمانده در دادگاه انقلاب بدون وکیلمدافع و امکان مطالعه پرونده محکوم گردیدند.
مسلما شکنجهدادن افرادی که عموما عمری را در مبارزه با استبداد و خودکامگی رژیم پهلوی در زندانها به سر برده و بعضاً در ردههای سنی ۶۰ تا ۷۰ سال بودند و جز مخالفتهای علنی و آشکار در چارچوب قانون اساسی اسرار و اطلاعاتی پنهانی نداشتند که نیاز به شلاق باشد، با هیچ ملاکی قابل توجیه نیست. شلاق زدنهای متوالی (به عنوان تعزیر) که بعضاً منجر به نارسائیهای کلیوی و صدمات قلبی و عصبی گردید، به خاطر درهم شکستن درونی و تسلیم تام و تمام به هر آنچه در بازجوئیها میخواستند، چگونه با «اصل برائت» در قانون اساسی که زیربنای قضای اسلامی است، قابل توجیه است؟ آیا نگارش نامهای سرگشاده به رئیسجمهور مملکت، هر چند با کلمات صریح و خالی از مجامله، باید در جامعه اسلامی دچار چنین عواقبی که مغایر با ابتداییترین اصول انسانی و اسلامی است، گردد؟
متأسفانه آقای هاشمی رفسنجانی در مصاحبه مورخ ۳۰/۹/۷۸ خود با جمع کثیری از خبرنگاران داخلی و خارجی، که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش گردید و در روزنامهها نیز پوشش گسترده داده شد، ضمن پاسخگویی به پرسشگران، از جمله در پاسخ به خبرنگار روزنامه آفتاب امروز که سئوال کرده بود: «در اوائل دوره اول ریاست جمهوری شما گروهی در زمینه مسائل کشور نامهای به شما نوشتند، اما برخی از آنان پس از مدتی بازداشت شدند»، با زیرکی و تجاهل عارفانه گفتند: «بازداشتها اگر مربوط به نامه میشده کار نادرستی بوده است و طبعا ما هم باید رسیدگی میکردیم، اما اگر مربوط به نامه مذکور نبوده، باید مسیر طبیعی خودش را طی میکرد و بعید است مربوط به نامه باشد.»
هر چند قریب ده سال از ماجرای نامه معروف به ۹۰ امضایی میگذرد، با این حال فراموشی و نسیان آقای هاشمی رفسنجانی نسبت به امری که برحسب موقعیتشان باید خود از تصمیمگیرندگان اصلی آن بوده باشند جای شگفتی دارد. به علاوه، ابراز آشکار چنین سخنان خلاف واقع در محضر عموم از یک روحانی که از شخصیتهای اصلی انقلاب و حاکمیت بودهاند، مایه بسی تأسف است.
ایشان از خاطر بردهاند که در همان تاریخ در مصاحبه با خبرنگار روزنامه فرانسوی «لوموند» بدون نگرانی از عواقب اخروی تهمت و بهتان و قبل از محاکمه و محکومیت دستگیرشدگان تصریح کردند:
«لیبرالهایی که اخیراً دستگیر شدهاند کسانی بودهاند که ماهیت جاسوسی پیدا کردهاند و از آمریکا دستور میگرفتهاند.»
هماهنگ با آقای هاشمی، آقای محمد یزدی رئیس پیشین قوه قضائیه و برخی مقامات رسمی در رسانههای گروهی این اتهام را پر و بال دادند و سعی کردند به شیوههای مختلف آن را به اصطلاح جا بیندازند! اما هر چند در تبلیغات رسانهای برای از میدان بهدرکردن منتقدین، اتهامات جاسوسی و اقدام علیه امنیت کشور را وارد ساختند، سرانجام پس از یکسال زندان در سلولهای انفرادی و اتاقهای دربسته و دهها جلسه بازجویی، با کیفرخواستی که منحصراً متن نامه را از مصادیق نشر اکاذیب و توهین به مسئولان تلقی میکرد ـ و بدون اشاره به اتهامات تبلیغ شده ـ این عده را به ۶ ماه تا ۳ سال زندان و ۲۵ تا ۴۰ ضربه شلاق محکوم کردند!
اینک ۱۴ نفر از ۹۰ نفر امضاکنندگان نامه دارفانی را وداع گفته و سه تن از جمع ۲۳ نفر دستگیر شدگان، پس از آزادی، به دنبال آثار و عوارض مصائب زندان، به لقای ربوبی پیوستهاند(۱۱۱) (۱)، بازگو کردن این خاطرات تلخ در آستانه انتخابات مجلس و آغاز تبلیغات توخالی با ادعای آزادگی و علاقمندی به توسعه سیاسی از ناحیه کسانی که خود از عوامل اصلی این خشونتها بودهاند، نه به خاطر افشاگری و برملا ساختن تعارضات میان ادعا و عمل، بلکه به خاطر عبرتگیری و هشدار است، تا دیگر هرگز در وطن خود شاهد شکنجه و آزار افراد به ویژه به خاطر عقیده و آرمان نباشیم.
۱۲ بهمن ۱۳۷۸
(۱۱۱) امیرتوکل امیرابراهیمی، اکبر زرینهباف، ابراهیم عینکچی
علی اردلان ـ عبدالعلی بازرگان ـ محمدحسین بنیاسدی ـ فرهاد بهبهانی ـ محمد توسلی ـ حبیباللهداورانـ عزتالله سحابی ـ حسین شاهحسینی ـ ابوالفضل میرشمس شهشهانی ـ عباسقائمالصباحی ـ هاشم صباغیان – رضا صدر ـ سید علیاصغر غروی ـ هرمز ممیزی ـ خسرومنصوریان ـ نظامالدین موحد ـ محمود نعیمپور ـ حبیب یکتا.