بیانیه دانشجویان دانشگاه
وامّاماینفع الناس فیمکث فی الارض(۱)
مجاهدین خلق ایران را مستضعفین ایرانی چونان گلی میدانندکه بر نهاد آرزوهای بهروزی آنان روییده است، همان آرزوهاییکه با فریادهای خشمگینانه و بیدارکننده سیدجمال ها و نایینی ها بیدار گشت و در طول یک قرن زندگی پر تلاطم ملت ما مطابق خواسته خدایی و ضروریات تاریخی رشد کرد و پس از گذرانیدن فرازونشیب های بسیار بخاطر حقانیت خود زنده ماند و هر دم بر سر سبزی آن افزوده گشت و بالاخره در بهاران سالهای خونین بعداز ۵۰ بگل نشست.
چرا ننشینند که خونهای پاکی از دیر باز این نهال را سیراب کرده اندو چرا نبالد. این درخت رستنش از ظلمات ظلمها و سیاه چالها و گرسنگی ها و شکنجه های مداوم بسمت نور حیات بخش خدایی است و خلق مسلمان ایران از همان اوان نشان داده است که نشانه های این درخت ریشه در زمین را خوب میشناسد و علت پشتیبانی بیدریغ و صادقانه اش نیز در سالیان اخیر از سازمان مجاهدین خلق مسلمان ایران بدین دلیل بوده است.
از مدتها پیش که شایعات تمایلات مارکسیستی یک عده از رهبران سازمان مجاهدین در افواه عمومی می پیچیدمردم را عقیده بر آن بود این بار دست خیانتکار رژیم مزدور در کار است. چرا که قبلا نیز همین مردم از این قبیل دسیسه ها بسیار دیده بودند و از جلاد چه انتظار میتوان داشت. ولی شگفت آنکه شواهد و شایعات موجود با پخش بیانیه ای منتسب بسازمان مجاهدین تایید شد و این بار ضربه از درون و جاییکه انتظار نمیرفت فرود آمده بود و در سازمان امید برانگیز مردم، کودتایی رخ داده و سازمان دیگری بجای آن نشسته بود. سازمان جدیدی که آرم سازمان مجاهدین مسلمان را قلب کرده وبا افکارشناخته شده کهنه توده ایهای خیانتکار (همان ها که بیانیه، مذبوحانه تلاش کرده است با تخطیه ایشان خود را از گناهان آنان مبرا کند) موجودیت خود را اعلام میکرد. این کودتا همانطور که شایعات قبلی حکایت میکردند با آتش گلوله و خون و با استفاده از غیبت رهبران متفکر و مجاهدو مسلمان سازمان انجام گرفته است و در بیانیه کذایی چه عبث تلاشی کرده است که این چرخش ۱۸۰ درجه را نتیجه رشد طبیعی و تکاملی خط سیر مبارزان مجاهد مسلمان جا بزند. و بحق این ضربه هولناکی بر تمام گروه های مبارز و صادق بود ولی میدانیم که این ضربه با تمام شدتش ویران کننده نیست و نمیتواند باشد و نیروهای انقلاب اسلامی از این ماجرا پندها خواهند آموخت که آنها را در معرکه بکار آید. همانسان که از دوران مشروطیت ببعد در مقابل نیروهای سازشکار و اپورتونیسم کمونیستهای وطنی پندهای زیادی آموخته اند.
باید معتقد بود که نیروهای پیش تاز انقلاب اسلامی خواه منافقین تمام جبهه را غصب کرده باشند و یا نتوانسته باشند (که نتوانسته اند و اشاره نویسنده بیانیه بتصفیه پنجاه درصد ایده آلیسم اوهام پرست! از داخل سازمان مؤید وجود جبهه ای قوی و فزون از پنجاه درصد ادعایی است) این نهال ریشه در قلوب خلق زحمتکش مسلمان ایران بالاخره ببار خواهد نشست. کلمه طیبه کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماءتوتی اکلها کل حین باذن ربها(۲).
ضربه فوق مسوولیتهای جدی و حساسی را متوجه تمام مسلمانان متعهد و پشتیبان نهضت های پیشتاز انقلابی مینماید و قطع سریع و قاطع هر گونه کمک و پشتیبانی از سازمان مجاهدین مارکسیست استالینیست و بر ملا کردن ماهیت روش خیانت کارانه سازمان جدید از آن زمره اند و نیز اگر رژیم بآزاد گذاشتن چاپ و نشر کتابهای مارکسیستی در دو سال اخیر بطرز بیسابقه ای بگسترش این نوع افکار وارداتی و دگماتیسم و بی ریشه پرداخته است انتقاد و بحث در مورد فحوای بیانیه فوق و هر اندیشه وارداتی مشکوک بشکلی که تعصب در آن حکمفرما نباشد میتواند کمک بسزایی در روشن کردن اذهان مردم و زدودن آثار شوم چنین ضربه ای بنماید.
بحث در مورد تمامی محتوی بیانیه حجیم سازمان مجاهدین استالینیست در حوصله این چند ورق نیست و آنچه مقدور است با شماره و مختصر در ذیل میآید. امید آنکه بتدریج و در سطوح مختلف بررسیهای وسیع تری در اختیار مردم قرار داده شود.
۱ ـ سراسر بیانیه کذایی حاکی از تلاش شدیدی است برای طبیعی نمایاندن تغییر ۱۸۰ درجه ای ایدیولوژیک سازمان و توجیه آن. در صورتیکه هم بررسی ابتدایی بیانیه و هم بررسی دقیق تاریخ و چگونگی مبارزات مجاهدین خلق مسلمان و نیز زندگی رهبران اصلی سازمان مجاهدین در سالهای قبل از گرفتاری و شهید شدن نشان میدهد که این تغییر زاده یک حرکت طبیعی نیست (توجه شود به توضیحات مفصل بیانیه در مورد مبارزه سخت درون تشکیلاتی و توطیه های قتل و کشتار مخالفین) بلکه عده ای مارکسیست (همان مارکسیستهایی که نویسنده بعنوان جوانان تیز هوش اشارت به عقاید مارکسیستی آنان از سالهای ۴۷ میکند) از خلاء موجود در کادر رهبری استفاده کرده و با روش های کودتایی ایده های خود را با خشونت و دسیسه (بقول استالینیستها تاکتیک) بر تمام سازمان گسترش داده اندو همان طور که نویسنده بیانیه اذعان دارد اگر رهبران و موسسین اولیه و پیشگام در معرکه این مبارزه بودند چنین اتفاقی نمیافتاد و وقتی رهبران اوهام پرست و ایده آلیست (بزعم نویسنده بیانیه) به دم رگبارهای تیرهای سحری سپرده شده اند و یا پشت میله های زندان دستمان از عمل کوتاه شد انجام این کودتا امکان پذیر میبوده است.
۲ ـ اصولاً دلیل چسباندن مارک مارکسیسم به سازمانی با زیر بنای عقیدتی کاملاً متفاوت که نقشی سازنده و موثر را در روبرویی با دشمن داراست چیست. مگر نه آنکه در ایران گام بگام دو سازمان انقلابی یکی مارکسیستی و دیگری اسلامی با هم بدشمن خونخوار تاخته اند و ضربات کاری بر آن وارد کرده اند. آیا بهتر نبود جنایاتی که خارش ایده های مارکسیستی آنرا راحت نمیگذاشته اگر واقعا صداقت انقلابی داشتند و بفداییان خلق که قهرمانانه و صادقانه در یکی از دو جبهه مقدم میجنگند ملحق میشدند و از سوی دیگر بنا بعقیده نویسنده بیانیه اگر تنها و تنها مارکسیست لنینیست بنا به ضرورت تاریخی باید در مبارزه خلق با دشمن پیروز میگردید چه احتیاجی بود در این مرحله از مبارزه که مجاهدین مسلمان با پشتوانه ای قوی توده ای میتوانستند نقش موثری را در طول مبارزه بازی کنند و بعد از بین بروند شما آنرا متلاشی کنید. میرفتید جبهه مارکسیستها را تقویت میکردید میگذاشتید بعد از انجام دادن نقش تاریخی خود مجاهدین بنا بر همان ضرورت تاریخی از بین بروند.
٣ ـ نویسنده تیز هوش (که گویا از همان جوانان مارکسیست تیز هوش سالهای ۴۷ است که از همان اوان تخم نفاق در درونش پراکنده بوده تا کی بار دهد) برای حق جلوه دادن روش ناجوانمردانه ای که رهبری جدید بدان دست یازیده بمخدوش کردن نقش گروهها و افراد آن در تاریخ معاصر پرداخته است و جالب اینکه فعالیت های آن گروه ها را نه در تاثیر متقابل با وقایع زمان خودشان که با فعالیت های سالهای ۵۰ ببعد میسنجد. از آنجمله است ارزیابی نقش نهضت آزادی در سالهای ۴۰. گویا در مغز کوچک نویسنده نمیگنجد که نهضت آزادی تنها و تنها در یک برهه زمانی کوتاه وظیفه ای را بعهده گرفت و آنرا بپایان بردو یورش وحشیانه دستگاه پلیسی را به نهضت در آن سالها که بیشترین فشارها نسبت بگروه ها بر نهضت آزادی وارد آورد میتوان مبین حقانیت راهی دانست که نهضت در پیش گرفته بود. چرا که رژیم در غالب نهضت تبلور تدریجی توده های انقلاب اسلامی را میدید که در آینده میتوانست بصورت اصیل ترین خطر برای خود او و حامیانش در آید. آیا میتوان با انتخاب دو جمله از این مقدمه و از آن کتاب واقعیت های تاریخی را قلب کرد. مگر نه آنکه مجاهدین مسلمان از درون نهضت سر بر زدند.
۴ ـ بیانیه بشکلی مداوم و یکنواخت با عنوان کردن شعارهای خارجی مارکسیستی به قشری از توده زحمت کش و ضعیف شده ای حمله میکند که خصیصه و اخلاق پرولتاریای ایده آل نویسنده را ندارند. نویسنده تیز هوش با دید آناکرونیستی خود و با عدم تسلط کافی بر تاریخ انقلابات کشورهای آزاد شده در جهان امروز و نهضت های آزادی بخش موجود متوجه نیست که با طرد این اقشار ضعیف شده و استثمار گردیده که بالقوه در این مرحله از مبارزه حامیان اصلی نیروهای پیشتازند گروههای پیشتاز را به زوبینی بی دسته مبدل میسازند که برد تهاجمی خود را از دست داده و تبدیل بآهن پاره بیمصرف گردد. نویسنده تمام امید خود را به پدید آمدن اکثریتی از پرولتاریایی می بندد که در بیست و سی سال آینده درست مطابق الگوهای تعریفی مارکسیستی بوجود خواهد آمد تا انقلابیون استالینیست ما با پیوند یافتن بدان آنها را بر اریکه قدرت برساند و دیکتاتوری پرولتاریا را بوجود آورد (میتوان از هم اکنون آثار مخرب این طرز فکر اپورتونیستی سازمان نوبنیاد مجاهدین مارکسیست را حدس زد) .
۵ ـ توجه به میکرومکانیسمهای موجود در هر جامعه سنتی و مذهبی به یک حرکت انقلابی در یک برهه زمانی و دریک منطقه ویژگی یک انقلاب بومی را میبخشد که آنرا در مقابل ایده های صادر شده قالبی انقلاب انترناسیونالیستی کمونیسم قالبی قرار می دهد (گرچه در مجموع به صورت زنجیری در سراسر جهان این ویژهگیها در تاثیر متقابل هدفهای اصلی انقلابات انترناسیونالیستی را تبیین میکند) و با این میکرومکانیسمها نمیتوان رسید و از آن استفاده کرد مگر با شکلی صادقانه و غیر دگماتیک. وگرنه رشته پیوند نیروهای انقلابی پیشتاز با نیروهای عامه مستضعف که ضامن پیروزی هر انقلاب موفقی است بریده خواهد بود. کلی بافی وقالب ریزی مسایل بومی در فرمولهای پیش ساخته ای که ظرفیت برای جای دادن این مسایل ندارند و برگشت مرتجعانه بقالبهای کهنه شده مارکسیستی قرن نوزدهی جز بویران کردن پلهای ارتباطی گروههای پیشگام با مردم نخواهد انجامید خصیصه های پرولتاریایی ساخته و پرداخته شده ذهن نویسنده بیانیه همان قدر با خصیصه های عامه زحمتکش مسلمان ایران (بالنتیجه انقلابی ایران) فاصله دارد که خصوصیات کارگر معادن ذغال سنگ انگلستان قرن نوزده با دهاقین سالهای ۱۹۴۰ چین.
۵ ـ عدم صداقت و دورویی نویسنده تیزهوش آن قدر مخفی نگردیده است که اشمیزاز هر انقلابی و یا پشتیبان آنرا برنیانگیزد. مثلا او گاه به ضرورت ایده هایی که باید حتما و بهر شکلی که شده ثابت شود با اسلام بعنوان مکتبی ایده آلیستی و حاوی افسانه های جن وپری و مسلمانان به عنوان اوهام پرست و ترسو و مردم گریز و صوفی (که ترس از نیروهای متافیزیکی تمام نیروهای او را خشکانده و او را زبون و بیچاره ساخته) میتازد و در جای دیگر دست اتحاد بسمت نیروهای اسلامی دراز میکند که با صداقت انقلابی آنرا بفشارد (اگر مینوشتند تا گلوی آنرا بفشارد صادقانه تر بود) و در جایی هندوانه زیر بغل طلبه های جوان ورزمندگان میگذارد (تا کادرهای جانباز ولی ساده مسلمان را در درون صفوف خود نگه دارد) و در جایی دیگر بیشرمانه بشرح و تفصیل تسویه خونین و کودتایی ببهانه مبارزه درون تشکیلاتی میپردازد که در آن پنجاه درصد از همین کادر مسلمان مبارز اوهام پرست و خود خواه در برهوت تهران در مخفیگاه های خود رها گشتند. و این هشداری است برای نیروهای انقلاب اسلامی که دیگر بار در دهان گشاده این سوسمار کهنه کار که دسیسه را خوب از اربابانش استالین و استالینیستها یاد گرفته است نیفتد.
۷ ـ ضربه ای که کودتا به نهضتهای اسلامی وارد ساخته است ضررش تنها دامنگیر نیروهای انقلابی اسلامی نیست که دامنه اش تا تاثیرگذاری بر فداییان خلق نیز گسترش خواهد یافت چرا که زحمتکشان مسلمان ایران با تجربه های تلخی که از گذشته دارندیکبار دیگر بشکل حادی نسبت بتمام نهضت های انقلابی مارکسیستی اگر چه صادقانه بعمل دست زند بدبین خواهد ساخت واگر همگامی تمایلات عامه مستضعف همان آب مورد لزوم برای شنای یک انقلابی که چون ماهی بر خشکی جان نسپارد روش این تیز هوشان برای خشکاندن این آب کمتر از تبلیغات و عملیات رژیم کاری نیست.
۸ ـ چه لزومی داشت که در بیانیه چهره پاک شهیدان گذشته مجاهدین مسلمان را با نسبت دادن اوهام پرستی و ایده آلیست بودن چرکین سازند. مگر نه آنکه ده سال فعالیت پیشگامانه و صادقانه آنها بود که شور انقلاب را در ایران بوجود آورده است. گرچه میدانیم شما نمیتوانید و نخواهید توانست بدانان که چهره خونین ببستر خاک کشانده اند نتازید و نکته پراکنی نکنید چرا که کوبیدن آنها و ایده های اصیل آن شهیدان توجیه کننده موقعیت شما و عقاید شما در مقابل سازمان محصول کودتایی است و البته از کسانی که از استالین آیه نازل میکنند چنین روشی دور از ذهن نیست
۹ ـ نویسنده گویا اصل مشعشعانه ای در مورد اسلام و فرق آن با مارکسیسم پیدا کرده است و با بحث مبسوطی میگوید اسلام چرایی مبارزه و مارکسیسم چگونگی آنرا مطرح میسازد. گویا مسلمان مورد نظر ایشان شبیه رفیق کارمند های جماهیر شوروی در ذوب آهن ایران باشد که اگر بآنان بگوییم باید مبارزه کنید جواب خواهند داد چرا، بعد یادشان می آوریم که مارکسیست هستند و حتما جوابشان این خواهد بود اینرا که میدانستیم مبارزه چرا؟
سفسطه بازی جناب در سایر موارد نیز کمتر از مثالهاییستکه میتواند الی الابد ادامه یابد. ولی همانطور که تاریخ نهضت فکری اسلام انقلابی در پنجاه سال گذشته نشان میدهدنکته گیریهایی از این قبیل جز آبدیده کردن و پروراندن جانهای مسلمان نقشی دیگر نداشته است و همیشه نیز چنین خواهد بود. در پایان اعتقاد خود را در باره تلاشهای پیشتازانه انقلابی چنین ابراز میداریم. تنها گروه هایی بسمت هدف خویش به پیش خواهند رفت و پیروز خواهند شدکه پیوند استواری با تمام نیروهای لایزال عامه مستضعف برقرار سازند همانهایی که علی علیه السلام آنها را العامه من الامه در مقابل خاصه استثمارگر میداند و آنانرا:
۱ ـ عمودالدین (ستون نگهدارنده چادر در بر گیرنده ایدیولوژی توده ای منبعث از قوانین حرکت تکاملی و هدفدار دستگاه خلقت)
۲ ـ جماع المسلمین (نیروهای تسلیم شده بسنتهای ضرور خدایی حاکم بر خلقت و تاریخ) .
٣ ـ والعده للاعداء (یورش برندگان و مهاجمین بسمت نیروهای ضد خلقی و ارتجاعی) میشمرد
فامّا الزّبدفیذهب جفا، و امّا مّا ینفع الناس فیمکث فی الارض(٣).
والسلام علی من اتبع الهدی
دانشجویان مسلمان
آذر ۱٣۵۴
(۱) آیه ۱۹ سوره رعد
(۲) آیه ۲۴ سروه ابراهیم: سخن پاک چون درختی پاک است که ریشهاش در زمین استوار و شاخههایش در آسمان است، به فرمان خدا هر زمان میوه خود را میدهد.
(٣) آیه ۱۷ سوره رعد: اما کف به کناری افتد و نابود شود و آنچه برای مردم سودمند است در زمین پایدار بماند.