جمهوری اسلامی از منظر برادر بزرگتر بنیانگذار
محسن کدیور
مورخ ۲۲ آبان ۱۳۹۵
سید مرتضی پسندیده (متولد ۱۳ فروردین ۱۲۷۵ و متوفی ۲۲ آبان ۱۳۷۵) شش سال از برادرش سید روح الله موسوی خمینی (متولد ۱ مهر ۱۲۸۱، متوفی ۱۳ خرداد ۱۳۶۸) بزرگتر بود، و هفت سال بعد از او هم از دنیا رفت. پسندیده دقیقا یک قرن عمر کرد. او با سه سلسله معاصر بود: سه دهه آخر قاجار، تمام دوره پهلوی، و ۱۸ سال اول دوره ولایت فقیه؛ و دوران زمامداری هفت نفر را درک کرد: مظفرالدین شاه، محمد علی شاه، احمد شاه، رضا شاه، محمد رضا شاه، برادرش آقای خمینی و آقای خامنه ای.
خاطرات قبل از انقلاب پسندیده منتشر شده است. (۱) او قبل و بعد از انقلاب یکی از وکلای مالی اصلی آقای خمینی در حوزه علمیه قم بود. اما خاطرات پس از انقلاب آقای پسندیده منتشر نشده، و بعید است به این زودی ها هم منتشر شود! به مناسبت بیستمین سالگرد خاموشیش اسناد اندک باقیمانده از دوران بعد از انقلاب وی را مرور می کنم.
اجمالا سید مرتضی پسندیده از أوضاع بعد از انقلاب راضی نبوده است. عدم رضایت او حداقل سه محور داشته است: اول سوء مدیریت و ادامه ظلم حکومتهای قبل از انقلاب نسبت به مردم توسط زمامداران جمهوری اسلامی، خصوصا مصادرهها، دستگیریها، حصرها و اعدامها؛ دوم بی تدبیری اولیاء امور در سیاست خارجی؛ و سوم نزدیکی خط مشی وی با زنده یاد دکتر محمد مصدق، جبهه ملی و نهضت آزادی و به اصطلاح ملیگراها و لیبرالها. آقای پسندیده روحانی آزاده ای بود از جنس آقا سید رضا موسوی مجتهد زنجانی.
در این مجال هشت سند که نشاندهنده خط مشی متفاوت او با برادرش آقای خمینی است نقل و مختصرا تحلیل می کنم. به این امید که در فرصت بعدی این مجموعه تکمیل شود. این اسناد به ترتیب زمانی است. در انتهای هر سند مشخصات منبع آن آمده است. (۲)
سند اول. سال ۱۳۵۷
به گواهی کتاب صحیفه امام بین آقای خمینی و برادر بزرگتر علاوه بر مراوادات وجوه شرعیه نامه هایی رد و بدل می شده است. دو مورد آن قابل توجه است، البته نامه پسندیده درج نشده، اما از پاسخ برادر کوچکتر می توان موضع برادر بزرگتر را به راحتی استخراج کرد.
الف. «اینجانب نمی توانم از جبههایها [جبههی ملی] و نه از بزرگشان [محمد مصدق] اسمی ببرم و ترویجی بکنم؛ راه آنها با ما مختلف است». (۳)
ب. «از قرار مسموع مصاحباتی با خبرنگاران داخلی و خارجی میفرمایید؛ این امر بسیار بر خلاف مصلحت است زیرا اگر مطالب اینجانب صریحاً گفته شود حتماً به شما صدمهای وارد میکنند، و لااقل تبعید، و این نباید بشود و اگر مثل دیگران باشد مورد اشکال دوستان و جناحهای دیگر میشود. حضرتعالی نه با خبرنگار خارجی و نه داخلی مصاحبه نفرمایید.» (۴)
اجمالا مشی سیاسی دو برادر بسیار متفاوت بوده است. یکی از محورهای اختلاف نظر درباره جبهه ملی و خصوصا دکتر محمد مصدق بوده است، که نکات بیشتری در اسناد هفتم و هشتم خواهد آمد.
سند دوم. سال ۱۳۵۸
آقای پسندیده از مخالفان حزب جمهوری اسلامی روابط حسنه ای با ابوالحسن بنی صدر و صادق قطب زاده داشته است. وی در انتخابات دور اول ریاست جمهوری از بنی صدر حمایت کرد. در جریان انتخابات نخستین دوره مجلس (۲۴ اسفند ۱۳۵۸) پسندیده مشاهدات خود را از انتخابات خمین در نامه ای سرگشاده به رئیس جمهور منتشر کرد. او نامه اعتراضی خود را به برادرش رهبر جمهوری اسلامی یا شورای انقلاب اسلامی یا رئیس دیوان عالی کشور ارسال نکرده، و این بسیار معنی دار است. متن نامه:
«ساحت محترم حضرت آقای بنی صدر رئیس جمهوری اسلامی ایران
مطابق شکایات و اطلاعات واصله، در خمین انتخابات با تقلب و تزویر و کمک ارگان های شهر و فرهنگیان و تهدید به نفع کاندیدای [حزب] جمهوری اسلامی انجام یافته و حتی قاضی و دادستان و … با ارعاب و زندان جمعی و کشتار در روز رای گیری، انتخابات را از جریان طبیعی خارج نموده اند. هرگاه قادر باشید بازرسی فهمیده و مطلع و بی طرف که سابقه اداری داشته باشد، با قدرت فورا اعزام، تا جریان را مشاهده و رسیدگی و اگر تخلفی شده، مجرم و مرتکب را شناسایی نمایند و طبق قانون عمل فرمائید. متاسفم بگویم در هیچ دوره به این نحو عمل نشده. مردم از حکومت اسلامی انتظار ظلم فاحش نداشته اند.
با تجدید احترامات فائقه
سید مرتضی پسندیده [۲۷ اسفند ۱۳۵۸]» (۵)
بررسی: وی عملکرد مسئولین محلی جمهوری اسلامی را اینگونه توصیف کرده «تقلب، تزویر، تهدید، ارعاب، زندان جمعی، کشتار، خارج کردن انتخابات از جریان طبیعی» و در انتهای نامه نظام جمهوری اسلامی را با رژیمهای قبل از انقلاب مقایسه کرده است: «متاسفم بگویم در هیچ دوره به این نحو عمل نشده. مردم از حکومت اسلامی انتظار ظلم فاحش نداشته اند.»
اما پاسخ رئیس جمهور:
«حضرت آیت الله پسندیده دامت برکاته
مرقومهی حضرت عالی درباره ی انتخابات خمین، مسرت وصول ارزانی بخشید، نظیر شکایاتی که از این انتخابات حضور شما عرض شده اند، از آن شهر و شهرهای دیگر نیز به ابن جانب شده اند. شخصیت های بسیاری نامه و تلگراف فرستاده اند. قرار است موضوع در شورای انقلاب طرح شود و امیدوارم شورا با توجه به اهمیت سلامت انتخابات مجلس در پیدایش ثبات در کشور، تصمیم لازم برای رسیدگی جدی به همه شکایات واصله اتخاذ کند. اینجانب میدانم که قاطعیت در اداره، یک جانبه نمی تواند باشد. لازم است همه جانبه باشد و الا بی تاثیر می شود. وضع بحرانی کشور قاطعیت همه جانبه ای را در اداره ی امور کشور ایجاب می کند و تا وقتی اسباب و شرایط اعمال این قاطعیت فراهم نشود، سامان دادن به امور کشور میسر نمی شود. بنابراین نمی توانم نسبت به عدم سلامت انتخابات لاقید بمانم و یقین بدانید در این باره با قاطعیتی به تمام عمل خواهم کرد.
با تبریکات صمیمانه به مناسبت نوروز
ابوالحسن بنی صدر ، ۲۸ اسفند ۱۳۵۸» (۶)
البته رئیس جمهور بنی صدر نتوانست کاری بکند و پانزده ماه بعد در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ خود او نیز حذف و متعاقب آن مجبور به خروج از ایران شد.
سند سوم. سال ۱۳۵۹
روز ۱۶ آبان ۱۳۵۹ صادق قطبزاده از مقامات ارشد نخستین سال استقرار جمهوری اسلامی، پس از شرکت در یک مناظره تلویزیونی با حکم اسدالله لاجوردی دادستان انقلاب اسلامی تهران توسط پاسداران دادسرای انقلاب اوین به اتهام «طرح مسائل اختلافانگیز و ایجاد جو تشویش و بدبینی» بازداشت شد. «قطبزاده ضمن برشمردن نارساییهای موجود سازمان در زمان تصدی خود و نیز در حال حاضر گفت: اعمال نظرهای شخصی و گروهی مانع اجرای برنامه خوب و مردمی از صدا و سیمای جمهوری اسلامی شده است. این وضع باعث شده است که اخبار صحیح به گوش مردم نرسد و هر روز به تعداد کسانی که گوش به رادیوهای بیگانه برای کسب خبر صحیح میدهند افزوده شود. آنچه که در رادیو و تلویزیون میگذرد وضع آشفتهای که بر این سازمان حاکم است شبیه وضعی است که در دیگر سازمانها و نهادهای کشور حاکم است.» (۷)
به طرفداری از قطب زاده تظاهراتی در قم و تهران برگزار شد. ۳۶ نماینده مجلس خواستار آزادی وی شدند. سه نفر از رجال دینی و ملی نیز شدیدا به این بازداشت اعراض کردند: آقایان مهندس مهدی بازرگان در بیانیه عمومی (۸)، شیخ الفقهاء بهاء الدین محلاتی از شیراز در تلگراف به آقای خمینی (۹)، و سید مرتضی پسندیده.
بیانیه ۱۹ آبان ۱۳۵۹ سیدمرتضی پسندیده: «وسیله جناب آقای مهندس مهدی بازرگان، مجلس شورای اسلامی ایران، با عرض معذرت، بازداشت جناب آقای [صادق] قطبزاده که در جمهوری اسلامی ایران وزیر خارجه، عضو شورای انقلاب، و رییس صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، و از ارکان مملکت، و مورد علاقه اکثریت ملت است، موجب تاسف و تعجب است، و استخلاص فوری و معذرت و اعاده حیثیت مشارالیه مورد تقاضا است. استدعا دارم بعدا بازداشت و احضار و بازپرسی هرکسی با مراعات موازین اسلامی و حفظ بی طرفی و ضوابط بین المللی باشد تا موجب نابسامانی و اختلافات فراهم نشود.» (۱۰) وی در ادامه بار دیگر با حمایت از رئیس جمهور بنی صدر و نظامیان مشغول جنگ با صدام، همگان را به رفع اختلافات و همگامی دعوت می کند.
بررسی: پسندیده این بار نیز به جای نامه به برادر (رهبر جمهوری اسلامی) یا رئیس دیوان عالی کشور یا دادستان کل کشور یا دادستان انقلاب کل کشور بیانیه سرگشاده عمومی خطاب به نمایندگان مردم در مجلس از طریق مهدی بازرگان (دبیرکل نهضت آزادی ایران و نماینده وقت مردم تهران در مجلس اول) صادر کرد. تاکید وی بر «مراعات موازین اسلامی و حفظ بی طرفی و ضوابط بین المللی» در دادرسی برای همگان «دعوت به حکومت قانون» است. دو روز بعد قطب زاده از زندان آزاد شد.
سند چهارم. سال ۱۳۶۲
سید مرتضی پسندیده در مقدمه خاطراتش توضیح داده: «… پس از سقوط دولت پهلوی و انقراض سلطنت و دولت و مجلس نیز در ممالک غربی بدست متصدیان و با بدست ایرانیان وابسته یا شکست خورده یا فرصت طلب روزنامه ها و نشریات و کتب یا به نام نامه سرگشاده حقایق را معکوس و با انتشارات دروغ خود بازار و اجناس قلب را به جای اجناس اصیل در معرض دید عمومی قرار داده و بعضی را به من نگارنده (سید مرتضی پسندیده) نسبت دادند و پدران و مادران ما را بر خلاف حقیقت معرفی کردند، بنابراین من مکلف شدم که شرح حال پدر و جد و مادر و جده و خود و برادرها و خواهرها و عمه ها و عمو وغیره را مطابق قباله جات موجود و مهرنامه ها با ذکر القاب و عناوین و روابط و بعضی اقوام را بطور اختصار برای جواب و کشف حقایق مسلم بنویسم…» (۱۱)
فردی خارج از کشور با سوء استفاده از انتقادات پسندیده از جمهوری اسلامی مطالب سراپاکذبی را به وی و خانواده آقای خمینی نسبت داده بود. (۱۲) پسندیده با نگارش این خاطرات اطلاعات صحیحی را درباره اجداد خود و برادرش تنظیم و منتشر کرد.
اما مهمترین سند بعد از انقلاب سید مرتضی پسندیده نامه به برادرش آقای خمینی رهبر جمهوری اسلامی است. توصیف این نامه به روایت وبگاه «تاریخ ایرانی» (۱۳):
«هرچند آیتالله پسندیده در سالهای پس از انقلاب فعالیت سیاسی خاصی نداشت، اما در برخی مقاطع حساس تاریخی آنچنان که خود میگفت «به حکم وظیفه شرعی و ملی» با ارسال نامههایی برای امام و برخی دیگر از مسئولان کشوری نکاتی را که «به صلاح مملکت» میدانست، یادآور میشد. از آن جمله میتوان به نامه ایشان خطاب به ابوالحسن بنیصدر رییسجمهوری وقت پس از انتخابات دوره اول مجلس شورای اسلامی اشاره کرد. نامهای که در آن آیتالله پسندیده به برخی تخلفات روی داده در انتخابات حوزه انتخابیه خمین اعتراض کرده بود. بیانیه اعتراض به بازداشت صادق قطبزاده در سال ۵۹، نامه به امام در انتقاد از اوضاع جاری کشور در سال ۶۲ و درخواست برای آزادی یکی از چهرههای ملیگرا نزدیک به نهضت آزادی در اواخر دهه ۶۰ که با واکنش سیداحمد خمینی مواجه شد، از جمله فعالیتهای ارشادی آیتالله پسندیده در دوران پس از انقلاب بود.» (۱۴)
بنابراین محرز است که آقای پسندیده «نامه ای به امام در انتقاد از اوضاع جاری کشور در سال ۶۲» نوشته است. در فضای اینترنت نامه ای به عنوان نامه یادشده منتشر شده است. (۱۵) علیرغم تفحص فراوان تا کنون به دستخط این نامه بسیار مهم دسترسی پیدا نکرده ام. احتیاط علمی در عدم انتشار متن یادشده است. به مجردی که به نسخه مطمئنی از این نامه تاریخی دسترسی پیدا کنم، متن کامل و مصحح آن را همراه با مقدمه و تعلیقات منتشر خواهم کرد. فرصت را مغتنم داشته از «دفتر تنظیم و نشر آثار امام خمینی» و خانواده آقای پسندیده که نسخه اصلی آن را در اختیار دارند، یا هر کسی که دست خط این نامه را در اختیار دارد، در انتشار این سند تاریخی در خواست مساعدت دارم.
سند پنجم. سال ۱۳۶۴
اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات روزنوشت خود مطلب زیر را نوشته است: «در تنفس [نخستین اجلاس دوره اول مجلس خبرگان رهبری] آقای [محمد علی] فیض گیلانی گفت که آقای [سید مرتضی] پسندیده [برادر بزرگ امام خمینی] خیلی عصبانی است. چون حکم استرداد زمینهایش در خمین توسط آقای [سید محمد موسوی] خوئینیها [دادستان کل کشور] راکد شده و فرزندش رضا را بازداشت کرده اند و از خانه اخراج نموده اند. آقای پسندیده میخواهد شکایت کند و اعلامیه بدهد. شب از احمد آقا [خمینی] خواستم که آمد منزل ما و راجع به این موضوع صحبت کردیم. قرار شد حق شرعیش پرداخت و دلجویی شود.» (۱۶)
بررسی: از گزارش فوق میزان مخالفت پسندیده با نظام جمهوری اسلامی هویداست. تعرض نظام به زمینهای مردم شکایت قاطبه علمای آن دوره است: آقایان سید محمد رضا موسوی گلپایگانی، شیخ بهاء الدین محلاتی، سید حسن طباطبائی قمی، سید ابوالفضل موسوی مجتهد زنجانی، عبدالرحیم ربانی شیرازی، سید مرتضی پسندیده و …. بسیاری از این تصرفات نه مبنای شرعی داشته نه مبنای قانونی. نمی توان گفت که این اعتراضات همگی برخاسته از خصلت فئودالی آقایان یا همنشینی و هم کاسه بودن با ملّاکان بزرگ بوده است. تفصیل این مهم مجال و مقال دیگری می طلبد.
سند ششم. سال ۱۳۶۶
اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطره دیگری نوشته است: «ساعت هشت صبح خدمت امام [خمینی] رفتم و وضع جنگ را گفتم. امام تاکید کردند که جنگ باید تا سقوط صدام ادامه داشته باشد. در مورد آمدن چند مهندس اروپائی برای تعمیر فونیکسها توسط آلبرت حکیم پرسیدم؛ موافقت کردند. قبلاً نخست وزیر [میر حسین موسوی] سئوال را مبهم کرده بود و قرار شد در جلسه سران قوا مطرح شود و با رأی آنها عمل کنیم. میخواستم درباره حزب جمهوری اسلامی سئوال کنم که آقای [سید مرتضی] پسندیده، اخوی بزرگ امام آمد. حرف را قطع کردم و به وقت دیگری موکول شد. … جلسه سران قوا در منزل آقای [سید عبدالکریم] موسوی اردبیلی [رئیس دیوان عالی کشور] بود. با دستور امام درباره استفاده از مهندسان معرفی شده از سوی آلبرت حکیم برای فونیکسها بحث شد و به تصویب رسید.» (۱۷)
بررسی: آقای پسندیده از شاخص ترین منتقدان حزب جمهوری اسلامی بوده و هاشمی رفسنجانی با ورود او گفتگویش را با آقای خمینی نیمه کاره رها می کند. پسندیده به دلیل انتقادات صریحش از نظام جمهوری اسلامی و نظر مساعدش درباره ملّیّون محرم سران نظام نبود.
هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۹۱: «آیتالله پسندیده یا عضو جبهه ملی بود یا هوادار خیلی جدی آنها و مایل هم بودند امام در جناح اینها باشند.» (۱۸) البته پسندیده نه عضو جبهه ملی یا نهضت آزادی بود نه هوادار ایشان، اما او از مدافعان جدی دیانت و وطن دوستی دکتر محمد مصدق بود و از حقوق قانونی اعضای جبهه ملی و نهضت آزادی ایران و دیگر خادمان استقلال، آزادی و آبادانی وطن دفاع می کرد. دو سند بعدی در همین زمینه است.
سند هفتم. سال ۱۳۶۹
حدود یک سال بعد از درگذشت آقای خمینی، آقای پسندیده برای آزادی یکی از افراد نزدیک به نهضت آزادی ایران (۱۹) که توسط ماموران امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت شده بود، نامه ای به برادرزاده خود سید احمد خمینی می نویسد. سید احمد خمینی به نامه عموی خود پاسخ می دهد. پاسخ احمد خمینی بعد از درگذشتش منتشر می شود. در اینجا متن کامل پاسخ سید احمد خمینی را نقل می کنم. به اصل نامه آقای پسندیده دسترسی ندارم. انتشار نامه پسندیده خدمتی به تاریخ معاصر کشورمان خواهد بود. (۲۰) اما پاسخ سید احمد خمینی به حدی شفاف است که از آن می توان خطوط کلی نامه پسندیده را با اطمینان حدس زد. به علاوه شهادتهای احمد خمینی درباره مواضع پدرش در مورد نهضت آزادی ایران و دکتر محمد مصدق حائز اهمیت است. تاریخ دقیق نامه سید احمد خمینی به عمویش هم معلوم نیست. قدر مسلم این پاسخ در سال ۱۳۶۹ نوشته شده است.
«خدمت حضرت آیت الله آقای [سید مرتضی] پسندیده عمّ بزرگوار و عزیزم دامت برکاته
با عرض سلام و ارادات و دعا برای سلامتی وجود مبارک
حضرتعالی خود بهتر از هرکسی می دانید که چقدر به شما علاقمندم. من خود را فرزند کوچک جنابعالی می دانم و دوست دارم همیشه در کنار شما [بوده] و از شما استفاده معنوی بنمایم. حال که مرادم و جان جانانم حضرت امام [خمینی] سلام الله علیه تنهایم گذاشته است، بعد از خدا تنها شما را دارم و بس.
نامه حضرتعالی در مورد آزادی یکی از ملی گراها به دستم رسید. چند جمله مزاحمت می کنم، اولاً به اطلاعات کشور، نظر شما و خود را منتقل می کنم و امیدوارم فرد مذکور آزاد گردد تا به وظیفه ای که بر گردنم نهادید، عمل کرده باشم. ثانیاً این نکته را گوشزد می نمایم که مسأله ملی گراها مسأله ای خطرناک است. ملی گرایی در مقابل اسلام گرایی است و اسلام گرایی خط محکم و استوار امام [خمینی] است. ملی گراها بهای اول برایشان میهن است و به انقلاب و نظام و اسلام یا اهمیتی نمی دهند و یا اهمیت بسیار ناچیزی برایشان دارد. اینها اصل و اساس برایشان ریاست است. اگر به میهن هم علاقه دارند، میهنی است که رئیسش آنان باشند. اگر بعضی از آنان به اعمال فردی در چارچوب اسلام پایبند باشند ولی وقتی پای منافعشان پیش بیاید، از هیچ دروغ و تهمت و ناسزا فروگذار نیستند.
آنان بعد از انقلاب لحظه ای در کنار امام [خمینی] نماندند. متلک و فحش و ناسزا به امام از کارهای رایج این از خدا بی خبران بود. تنها یکی از کارهای آنها را برایتان می فرستم، تا خود قضاوت فرمایید. اینان اعلامیه ای را که امام [خمینی] (قدس سره) با خط مبارکشان خطاب به آقای [علی اکبر] محتشمی [پور] نوشته اند، مجعول دانسته و در عین اینکه نسبت جعل را مستقیماً به من نداده اند ولی با قراردادن خط من بالای نامه امام به آقای محتشمی، جعل را از من دانسته اند و خطی از امام که شعر: «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم» است را آورده اند و ادعا کردند که خط امام این است، در صورتی که حضرت امام (قدس سره) در موقع قدم زدن شعر می گفتند و خط مذکور، خط امام در موقع راه رفتن و یا ایستاده است. از این گذشته اینقدر خط امام روشن است که احتیاج به این حرفها ندارد. من یک صفحه از وصیت نامه امام و نامه مورد بحث را می فرستم، خود قضاوت فرمایید آیا من اینقدر بی دین و بی عقل هستم که چیزی، آن هم چنین مسأله مهمی را به امام نسبت دهم و از آتش قهر خدا در دنیا و آخرت نترسم. اگر من بناست بدین خاطر جهنمی شوم چرا چیزی را که به نفع خودم است به امام نسبت ندهم؟
عموی بزرگوار و عزیزم! قربانتان گردم! من معتقدم که حق با امام راحلمان است آن مرد بزرگی که با هوش و استعداد سرشار خود عمق ماهیتهای کثیف ضد انقلاب را بسیار عالی تشخیص می داد. نامه ای را نهضت آزادی برای فرار از تنبیه ملت شریف ایران به اینجانب نسبت داده است و فکر می کرده بعد از وفات امام، من دست به چنین خیانتی زده ام، در زمان حیات امام و با دستور ایشان برای آقایان [سید علی] خامنه ای، [اکبر] هاشمی [رفسنجانی]، [سید عبدالکریم] موسوی اردبیلی، [میر حسین] موسوی نخست وزیر، [و محمد محمدی] ری شهری وزیر اطلاعات وقت فرستاده شد. فقط اجازه ندادند که در همان موقع منتشر کنیم. فرمودند این برای بعد از مرگ من است تا اگر آنها خواستند ایران را به سوی غرب به خصوص آمریکا سوق دهند، منتشر کنید. من این نامه را برایتان فرستادم تا معلومتان گردد اینها از چه قماشی هستند و برای رسیدن به دنیا حاضرند به هرکسی هر تهمتی بزنند و از خدا باکی نداشته باشند.
از شما تقاضا دارم برای دفاع از امام و آرمانهای پاک او و برای خاطر دفاع او از اسلام عزیز و به خاطر تحمل رنج و زحمت و مرارتهای بسیاری که از آخوندهای درباری و متحجرین و مقدس نماها و ملی گراها و چپها و منافقین کشید، حضرتعالی طی نامه ای آنان را محکوم کرده و صحت خط امام و پیشوای ملی و دینیمان را اعلام فرمایید و روح بزرگ امام را از خودتان شاد کنید و مطمئن باشید که با این کار اجر بزرگی را خواهید داشت، و نامه را من منتشر نمی کنم ولی برای ثبت در تاریخ نگه می دارم.
آنان که این نامه را جعلی می دانند، از همه بهتر می دانند که این خط امام است، ولی آنها چند مطلب را با این کار دنبال می کنند، که مهمترین آن این است که فکر می کردند نفوذ امام در بین مردم از بین رفته است، و امام محبوبیتی ندارد، و با رفتن او نظام می پاشد و آنان روی خون و اجساد مطهر شهدا و اسلام به حکومت می رسند. بعد از ارتحال امام (قدس سره) بیش از ده میلیون نفر امام را بدرقه کردند و مرقد و حرم آن بزرگوار پناه محرومان شد؛ و کسانی که با این امام بد بودند، مسلماً مورد نفرت هستند، لذا آنها با دادن نسبت جعل به من، خود را و گروه خود را می خواهند از این مغلطه نجات دهند. هرچه از درگذشت امام عزیز می گذرد، مردم بهتر می فهمند که چه گوهر گرانبهایی را از دست داده اند. این شبها، حرم امام دیدنی است.
مسأله دیگری که نهضت آزادی دنبال می کند، این است که اعتماد مردم را نسبت به امام کم کنند، بدین معنا که هرچه از امام باشد، مردم احساس کنند که این از امام نیست بلکه از اطرافیان امام و یا کسی دیگر است و این خط و امضا امام نیست، بلکه خط و امضا امام را جعل کرده اند. القای این مطلب بسیار خطرناک است و خداوند کسی را که اینگونه حرکت می کند، هرگز نمی بخشد. می بینید که اگر این مسأله جا بیافتد که عده ای بوده اند و هستند که خط امام را جعل می کردند و یا امروز می کنند، چه ضربه هولناکی به اسلام و انقلاب و آرمانهای اسلامی امام عزیزمان خواهد خورد. دیگر فتواهای تاریخی امام رنگ می بازد، مبارزات امام زیر سئوال می رود و حیثیت رهبر انقلاب بزرگ جهان اسلام ضربه می خورد.
آیا نهضت آزادی و مصدقی ها هنوز آدمهای درستی هستند که بعد از ارتحال ملکوتی برادر عزیزتان امام بزرگ فرمودید آنها که می گفتند امام محبوب نیست تشییع جنازه امام را دیدند و فهمیدند اشتباه می کنند. ملی گراها با برادر، امام، مرجع تقلید و رهبر شما سر ناسازگاری داشتند و دارند. اینها دل امام راحلمان را خون کرده اند و آدمهای بی دینی هستند، که در قالب دین به اسلام و مسلمین ضربه می زنند. مقصودم از دین، دین امام است نه دین مخالفان امام، که یزید و معاویه هم داشتند، اما دینِ مقابل دینِ امام حسین علیه السلام. تقاضایم این است که شما در مقابل آنان بایستید و از آرمانهای امام دفاع کنید و از تمامی مصدقی ها که امام آنان را مسلمان نمی دانست، تبری جویید و دل امام را شاد فرمایید.
از اینکه نامه ام طولانی شد معذرت می خواهم، من حضرتعالی را شدیداً دوست می دارم و بسیار شما را عزیز می دانم، خداوند بزرگ شما را برای فامیل حفظ فرماید، و اگر خدای ناکرده رنجشی پیدا کردید معذرت می خواهم. در مورد ملی گراها حرف بسیار است ولی نه وقت من اجازه این حرفها را دارد و نه حوصله شما. بار دیگر از شما تقاضامندم که اگر این نامه یعنی نامه امام به آقای محتشمی خط امام است که هست مرقوم فرمایید و کسانی که به دروغ چنین نسبتی را به من داده اند، خائن بدانید.
با احترام
مخلص شما احمد خمینی» (۲۱)
بررسی:
یک. سید احمد خمینی دیدگاه رسمی جمهوری اسلامی و پدرش درباره اعضای نهضت آزادی (لیبرالها و ملی گراها) را بیان کرده است. این نظر در محورهای ذیل قابل گزارش است:
الف. «ملی گرایی در مقابل اسلام گرایی است. ملی گراها بهای اول برایشان میهن است و به انقلاب و نظام و اسلام یا اهمیتی نمی دهند و یا اهمیت بسیار ناچیزی برایشان دارد.»
ب. «اینها اصل و اساس برایشان ریاست است. اگر به میهن هم علاقه دارند، میهنی است که رئیسش آنان باشند.»
پ. «اگر بعضی از آنان به اعمال فردی در چارچوب اسلام پایبند باشند ولی وقتی پای منافعشان پیش بیاید، از هیچ دروغ و تهمت و ناسزا فروگذار نیستند. آنان برای رسیدن به دنیا حاضرند به هرکسی هر تهمتی بزنند و از خدا باکی نداشته باشند.»
ت. «اینها آدمهای بی دینی هستند، که در قالب دین به اسلام و مسلمین ضربه می زنند. مقصودم از دین، دین امام است نه دین مخالفان امام، که یزید و معاویه هم داشتند، اما دینِ مقابل دینِ امام حسین علیه السلام.»
ث. «آنان بعد از انقلاب لحظه ای در کنار امام [خمینی] نماندند. متلک و فحش و ناسزا به امام از کارهای رایج این از خدا بی خبران بود.»
ج. «آنها با امام سر ناسازگاری داشتند و دارند. اینها دل امام راحلمان را خون کرده اند. »
بررسی: توصیفات سید احمد خمینی از نهضت آزادی ایران:
أولا کاملا خلاف واقع و بی پایه است.
ثانیا فرافکنی است، یعنی عملکرد هیأت حاکمه ایران برازنده صفات فوق است نه برعکس. نهضت آزادی ایران خصوصا نسل اول آن نظرا و عملا از مهمترین رقبای منش و روش رسمی جمهوری اسلامی بود، و این گونه تهمتها و افتراها نشان از دو امر دارد: یکی جدی بودن رقیب، و دیگری عدم تعهد اخلاقی زمامداران جمهوری اسلامی.
دو. بخش اعظم نامه سید احمد خمینی به عمویش در اثبات اعتبارِ نامه منسوب به آقای خمینی خطاب به سید علی اکبر محتشمی پور (وزیر وقت کشور) بر علیه نهضت آزادی است. (۲۱) احمد خمینی متهم به جعل نامه شده است. اما وی مدعی است: أولا نامه مذکور به خط آقای خمینی است. ثانیا این نامه در زمان حیات آقای خمینی و به دستور ایشان برای سران قوای ثلاثه، نخست وزیر و وزیر اطلاعات فرستاده شد. «فقط اجازه ندادند که در همان موقع منتشر کنیم. فرمودند این برای بعد از مرگ من است تا اگر آنها خواستند ایران را به سوی غرب به خصوص آمریکا سوق دهند، منتشر کنید.»
بررسی: در این زمینه به ذکر دو نکته مختصر اکتفا می کنم:
أولا دو نقل قول از معتمدین آقای خمینی در همین زمینه بدون شرح به حد کافی گویاست:
الف. سیدحسین موسوی تبریزی (دادستان اسبق کل انقلاب و همسایه سید احمد خمینی در جماران): «احمد [خمینی] آقا خودش به من گفت … این نامه [در مورد نهضت آزادی، اسفند ۱۳۶۶] به خط من است و امام امضا کرده، و نه تنها این نامه که نامههای اخیر را غالبا امام نمینوشت. من [احمد خمینی] مینوشتم و امام امضا میکرد.» (۲۲)
ب. سیدهاشم رسولی محلاتی (عضو دفتر امام خمینی): «چند علت داشت که ما باید آنها [پیامهای امام خمینی] را بازنویسی می کردیم: اولا ایشان پیامها را در کاغذهائی با قطعهای مختلف مینوشتند و بسیار بهدوری از اسراف اهمیت میدانند و لذا از کاغذهای مختلفی که به دستشان میرسید، با جنسها و رنگهای مختلف استفاده می کردند. در فواصل نوشتن پیام ،گاهی مطالبی را خط میزدند و مطالب جدیدی را اضافه میکردند، گذشته از این در اواخر عمر دستشان کمی میلرزید و ضرورت ایجاب میکرد که پیامها بازنویسی شوند. مثلا یادم هست پیام گورباچف را من نوشتم. …. گاهی هم آقای [محمد حسن] رحیمیان که خط خوبی دارند، پیامها را می نوشتند…. خط احمد آقا [خمینی] هم خوب بود، ولی خیلی به خط امام شبیه نبود. برای همین گاهی میآمد بالای سر من میایستاد و سؤال میکرد که چطور مینویسید که اینقدر شبیه خط امام است؟! تمرین هم زیاد میکرد، بهطوری که این اواخر خطشان تا حدودی شبیه خط امام شده بود…. امام گاهی برای تسریع در کارها پیامها را بدون نقطه و سریع مینوشتند و بهمن می دادند که بازنویسی کنم….. احمد آقا نمیتوانستند خیلی شبیه به امام بنویسند. کسی که شبیه امام می نوشت، من بودم!» (۲۳)
ثانیا آقای خمینی در «وصیتنامهی الهی سیاسی» خود که در ۲۶ بهمن ۱۳۶۱ نوشته و در ۱۹ آذر ۱۳۶۷ آن را ویرایش کرده و چند ساعت بعد از وفاتش رسما قرائت شد صریحا نوشته است: «اکنون که من حاضرم، بعضی نسبتهای بیواقعیت به من داده میشود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض میکنم آنچه به من نسبت داده شده یا میشود، مورد تصدیق نیست مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.» (۲۴) آقای خمینی شرط کرده مکتوباتی که بعد از حیاتش به وی نسبت داده می شود «باید با خط و امضای وی باشد با تصدیق کارشناسان». این نامه یقینا به خط آقای خمینی نیست. کارشناسان مستقل حتی امضای نامه را هم تایید نکرده اند! مطابق وصیت اقای خمینی نامه قابل انتساب به وی نیست.
سه. سید احمد خمینی از عموی خود در نامه مذکور سه امر ذیل را درخواست کرده است:
الف. «از شما تقاضا دارم برای دفاع از امام و آرمانهای پاک او و برای خاطر دفاع او از اسلام عزیز و به خاطر تحمل رنج و زحمت و مرارتهای بسیاری که از آخوندهای درباری و متحجرین و مقدس نماها و ملی گراها و چپها و منافقین کشید، حضرتعالی طی نامه ای آنان را محکوم کرده و صحت خط امام و پیشوای ملی و دینیمان را اعلام فرمایید و روح بزرگ امام را از خودتان شاد کنید و مطمئن باشید که با این کار اجر بزرگی را خواهید داشت، و نامه را من منتشر نمی کنم ولی برای ثبت در تاریخ نگه می دارم.»
ب. «تقاضایم این است که شما در مقابل آنان [ملی گراها: نهضت آزادیها و مصدقیها] بایستید و از آرمانهای امام دفاع کنید و از تمامی مصدقی ها که امام آنان را مسلمان نمی دانست، تبری جویید و دل امام را شاد فرمایید.»
ج. « بار دیگر از شما تقاضامندم که اگر این نامه یعنی نامه امام به آقای محتشمی [برعلیه نضت آزادی] خط امام است، که هست، مرقوم فرمایید، و کسانی که به دروغ چنین نسبتی را به من داده اند، خائن بدانید.»
بررسی: آیا آقای پسندیده درخواستهای مؤکد برادرزاده را اجابت کرد؟ خیر!
أولا وی هرگز از ملی گراها، یعنی مصدقیها و نهضت آزادیها تبری نجست.
ثانیا برعکس دو سال قبل از وفاتش تمام قد از دکتر محمد مصدق و مسلمانی وی دفاع کرد، که به عنوان سند هشتم خواهد آمد.
ثالثا وی هرگز صحت نامه مورد بحث (خطاب به محتشمی پور منسوب به آقای خمینی بر علیه نهضت آزادی) را تایید نکرد، و از احمد خمینی در برابر اتهام جعل این نامه حمایت نکرد، و شاکیان از وی را خائن ندانست.
سند هشتم. سال ۱۳۷۴
نشریه «افتخارات ملی» (۲۵) طی دو شماره پی در پی مطلبی مرتبط با آقای پسندیده و از وی درج کرد:
الف. «دکتر مصدق مسلمان بود، و مسلمان از دنیا رفت، و حکومتداری و اعمالش اسلامی بود. … یک خاطره کوچک دال بر تایید تیتر بالا را با دستخط حضرت آیت الله العظمی حاج آقا سید مرتضی پسندیده خمینی برادر ارشد حضرت امام خمینی رحمه الله علیه که یک مرتبه در همین روزنامه در ضمن درج مرقومه های حضرت آیت الله پسندیده درباره تاریخ خاندان بزرگوار امام (ره) که منحصرا به این نشریه ارسال و چاپ می شد درج شده است، مجدداد درج کردیم، تا تجدید خاطره بر ما و خوانندگان گرامی بشود.» (۲۶)
ب. بخشی از دستخط سید مرتضی پسندیده مورخ ۱۱ مهر ۱۳۷۲ (احتمالا آخرین اظهار نظر وی):
«قدرت خواندن در این سن صد سالگی ندارم. فقط راجع به مرحوم دکتر [محمد] مصدق تصدیع می دهم. علاوه بر تمام اخلاق و رفتار خوب ملاقاتهای مکرر که در محل ایشان داشتم، و ایشان همیشه در بستر خوابیده بود، و اطلاعاتم را به عرض می رسانم. ایشان علاوه بر خدمات خوب اسلامی و درست که داشتند، شخصا متدین و اخلاق اسلامی رفتار می نمود، و وصیت نامهی ایشان به خط خودشان نزد اینجانب بود که برای مکه و عتبات و واجبات اسلامی به خط خود وصیت داشتند، در خدمات به اسلام و مسلمین و احکام اسلام در مملکت ایران یک نفره بودند، در تمام اعمال و رفتارشان خوب و اسلامی بود، و نامه وصیت نامه مکه و زیارات و احکام بسیار کوشش داشت، که بنده دیانت و اخلاق ایشان هرکسی برخلاف بنویسد نمی تواند ثابت نماید. ایشان صلاحیت دینی و ایمانی و اسلامی و مملکتی را داشتند، و إعلام خلافْ ناصحیح و جایز نیست. انشاء الله رحمت دائم به ایشان واصل گردد. حقیر در صد سالگی قادر به گفتن و شنیدن و نوشتن نیستم.» (۲۷)
بررسی:
اول. سید مرتضی پسندیده در آخر عمر شهادت می دهد که:
الف. «وی با مصدق رفت و آمد داشته است.»
ب. «مصدق متدین و مقید به اخلاق اسلامی و اهل خدمت به اسلام و مسلمین و احکام اسلام بوده است.»
پ. «وصیت نامهی ایشان به خط خودشان نزد اینجانب بود که برای مکه و عتبات و واجبات اسلامی به خط خود وصیت داشتند.»
ت. «ایشان [مصدق] صلاحیت دینی و ایمانی و اسلامی و مملکتی را داشتند.»
ث. «هرکسی برخلاف بنویسد، نمی تواند ثابت نماید.»
ج. «إعلام خلافْ ناصحیح و جایز نیست.»
پسندیده مطالب خود از جمله خاطراتش را به طور اختصاصی در این نشریهی مدافع محمد مصدق منتشر کرده است.
دوم. شهادت پسندیده بر مسلمانی محمد مصدق در اعتقادات و مناسک پاسخ به دعاوی برادر کوچکترش آقای خمینی است. آقای خمینی درباره مصدق گفته بود:
الف. « ما چقدر از این ملّیّت سیلی خوردیم. آن آدم که این همه از او تعریف می کنند [مصدق]، به اسلام سیلی زد.» (۲۸)
ب. « یک گروهى [جبهه ملی] که از اولش باطل بودند، من از آن ریشههایش مىدانم، یک گروهى که با اسلام و روحانیت اسلام سرسخت مخالف بودند، از اولش هم مخالف بودند، اولش هم وقتى که مرحوم آیت الله [سید ابوالقاسم] کاشانى دید که اینها خلاف دارند مىکنند و صحبت کرد، اینها کارى کردند که یک سگى را نزدیک مجلس عینک به آن زدند اسمش را آیت الله گذاشته بودند. این در زمان آن بود که اینها فخر مىکنند به وجود او [محمد مصدق]، او هم مسلم نبود.» (۲۹)
سوم. مقایسه اظهارات دو برادر در باره محمد مصدق به وضوح نشان می دهد که آقای خمینی گفته أولا مصدق مسلمان نبود، ثانیا مدعی شده او در زمان صدارت خود به اسلام سیلی زده است. آقای پسندیده در نقد این دو مدعا می گوید: من شخصا با مصدق رفت و آمد داشتم، وصیت نامهی مصدق با دستخط خود وی نزد من است. او متدین، اهل مناسک، حج و زیارت بود. او در زمان ریاستش اهل خدمت به اسلام و مسلمین بود. و از همه مهمتر «هرکسی برخلاف بنویسد، نمی تواند ثابت نماید. إعلام خلافْ ناصحیح و جایز نیست.» و آن که بر خلاف قواعد مسلم فقه اسلامی بدون بینه و شاهد، مسلمانی را نامسلمان اعلام کرد آقای خمینی بود. مسلمانی مصدق طبق اصل بود. منکر مسلمانی او باید بیّنه بیاورد. پسندیده شرعا، اخلاقا و قانونا درست می گفت و برادرش آقای خمینی بر خلاف شرع ادعای نادرستی کرده بود. پسرش سید احمد خمینی هم در سال ۱۳۶۹ از عمویش می خواهد: «تقاضایم این است که شما در مقابل آنان [ملی گراها: نهضت آزادیها و مصدقیها] بایستید و از آرمانهای امام دفاع کنید و از تمامی مصدقی ها که امام آنان را مسلمان نمی دانست، تبری جویید و دل امام را شاد فرمایید.» آقای پسندیده در آخر عمر حجت را بر همه تمام کرد و حقیقت را – به شکلی که نقل شد – گفت و از دنیا رفت. خدایش رحمت کند.
خاتمه
آقای سید علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی به مناسبت درگذشت آقای پسندیده پیام تسلیتی فرستاد. (۳۰) در این پیام کوتاه سه نکته قابل تأمل است:
یک. رهبر جمهوری اسلامی در خانواده آقایان پسندیده و خمینی کسی را صالح نیافته تا پیام تسلیت خطاب به وی صادر شود، نه از فرزندان سید مرتضی پسندیده (مشخصا سید رضا پسر بزرگتر متوفی) و نه از فرزندان سید مصطفی خمینی (پسر ارشد: سید حسین) یا فرزندان سید احمد خمینی (پسر ارشد: سید حسن). لذا پیام تسلیت فاقد مخاطب است!
دو. آقای خامنه ای در پیام تسلیت خود روحانی متوفّی را با دو درجه تنزّلِ مقام «جناب حجتالاسلام آقای حاج سیدمرتضی پسندیده» خوانده است. آقای خمینی برادر خود را – که سمت استادی هم بر وی داشته (۳۱) – حتی قبل از انقلاب «حجت الإسلام والمسلمین» خطاب کرده که در عرف حوزوی معادل آیت الله است: «مُهر و امضای حضرت مستطاب حجتالاسلام والمسلمین آقای حاج سید مرتضی پسندیده ـ دامت برکاته ـ اخوی معظم اینجانب و وکیل من در این امور، به منزلۀ مُهر و امضای اینجانب است.» (۳۲) در حالی که آقای خمینی برای آقای خامنه ای تا لحظه وفات از عنوانی بالاتر از «حجت الإسلام» استفاده نکرده است! (۳۳) آقای خمینی در استعمال القاب حوزوی دقیق و سخت گیر بود. آقای منتظری نیز همواره از مرحوم پسندیده این گونه یاد کرده است: «جناب مستطاب آیت الله آقای حاج سید مرتضی پسندیده دام عزه و توفیقه» (۳۴)
سه. آقای خامنه ای در پیام تسلیت، نسبت مرحوم پسندیده با برادر کوچکترش آقای خمینی را این گونه توصیف کرده است: «این روحانی شریف و امین و شجاع و صادق، برای امام کبیر ما در یک دوره همچون پدر و سرپرستی مهربان و دلسوز و مصلحتاندیش، و در یک دوره همچون برادر و وکیل و معاونی مؤتمن و رشید و خستگیناپذیر، و بالاخره در یک دوره همچون رعیّت و پیروی مؤمن و فرمانپذیر و مطیع بود.» این سه دوره عبارت اند از: دوره اول دوران کودکی و نوجوانی آقای خمینی، دوره دوم دوران قیام و تبعید یعنی سالهای ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۷، و دوره سوم دوران زمامداری از بهمن ۱۳۵۷ تا خرداد ۱۳۶۸. بحث در دوران سوم است. آقای خامنه ای رابطه مرحوم پسندیده با برادر کوچکترش در این دوره را «همچون رعیت و پیروی مؤمن و فرمانپذیر و مطیع» ترسیم کرده است. این توصیف مطمئنا خلاف واقع است. آقای پسندیده شئون زمامداری برادر بزرگتر را محترم می داشت، اما هرگز رابطه «رعیت، پیرو مؤمن، فرمانپذیر و مطیع» با برادر زمامدار خود نداشت، برعکس اگر انتقادی به نظرش می رسید با صراحت کتبا یا شفاها مطرح می کرد. اسناد هشتگانه همین مقاله بهترین مدرک نادرستی ادعای آقای خامنه ای است. اگر ایشان کمترین تردیدی در این نکته دارند، کافی است نامه سال ۱۳۶۲ آقای پسندیده به آقای خمینی را منتشر بفرمایند!
والحمدلله
۲۲ آبان ۱۳۹۵