سخنی در باره ادامه حصر
سید امیر خرم، عضو شورای مرکز و دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران
از بهمن ماه سال هشتاد و نه تاکنون بیش از دو هزار روز از حصر خانم رهنورد و آقایان موسوی و کروبی میگذرد. حصری که بگفته بسیاری از اهل فن، نه استناد قانونی دارد، نه حجت شرعی و نه توجیه اخلاقی. آنچه در این مختصر قصد اظهار دارم توجه به وجهی از این موضوع است که شاید مغفول مانده باشد.
کسانی که پروژه حصر محصورین ثلاثه را در سال هشتاد و نه کلید زدند، قطعاً بدنبال رسیدن به حداقل یکی از اهداف سه گانه ذیل بودند.
اول: هدف اول این بود که حصر پس از مدتی باعث گردد که محصورین بدلیل سختی شرایط یا هر دلیل دیگر، متوجه شوند که وارد چه بازی خطرناکی شده اند و برای آنها امکان اینکه این بازی را تا پایان ادامه دهند، وجود ندارد. لذا بنوعی از رفتار خود اظهار پشیمانی و ندامت کنند و به صحت انتخابات سال هشتاد و هشت و نتیجه برآمده از آن اعتراف کنند.
دوم: هدف بعدی این بود که اگر محصور شدگان همچنان بر نظر اولیه خود پافشاری میکنند، حداقل افکار عمومی از طریق تبلیغات گسترده ای که در رسانه های رسمی حکومت در طی سالهای پس از هشتاد و هشت تا کنون انجام شده است، توجیه شوند و بپذیرند که آقایان موسوی و کروبی، در مورد نتیجه انتخابات اشتباه کرده اند و نتیجه صحیح، همان بود که اعلام شد و آقای احمدی نژاد برنده واقعی آن انتخابات بود.
سوم: هدف سوم نیز این بود که اگر محصورین در عقیده خود تجدید نظر نکردند، افکار عمومی نیز در این خصوص همچنان با آنها همدل و هم رای بود، حداقل گذر زمان باعث گردد که این موضوع در میان انبوه موضوعات و مشکلات مبتلابه جامعه مفقود شود و ذهنیت جامعه حوادث سال هشتاد و هشت را فراموش کند.
اما اینک و پس از قریب به شش سال از آن ایام، آنچه با آن روبرو هستیم این است که محصورین ثلاثه همچنان بر حقانیت خود پای میفشارند و اعلام میکنند که آماده هستند تا در یک دادگاه صالح از عقیده خود دفاع کنند. این موضوع نشان از آن دارد که هدف اولیه طراحان حصر تحقق نیافته است.
همچنین اینکه هنوز هم کسانی فتنه گر خوانده می شوند و هنوز ادبیات فتنه در سپهر سیاسی کشور جریان دارد، خود نشان از آن دارد که حوادث سال هشتاد و هشت هنوز از ذهن جامعه پاک نشده است و این زخم هنوز التیام نیافته، وقتی در هر مراسم غیر حکومتی، نام خانم رهنورد، مهندس موسوی یا جناب کروبی با احترام و ادب و ابراز احساسات حضار برده می شود و فضای مجازی نیز به عنوان بخشی از سپهر عمومی، همچنان تحت تاثیر کلام و پیام این عزیزان است، این امر نشان از آن دارد که بخش قابل توجهی از افکار عمومی نه تنها آن وقایع را به بوته فراموشی نسپرده است که همچنان با نظرآن عزیزان، همدل است و ظلم رفته بر آنها را نیز دلیلی میداند بر حقانیت آنان. سخنان گفته شده در جلسه اخیر رای اعتماد به سه وزیر پیشنهادی در صحن مجلس شورای اسلامی و نیز نامه مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم به ریاست مجلس در اعتراض به اهانت یکی از نمایندگان به مرحوم منتظری و جناب مهندس موسوی، مهر تاییدی است بر این نظر.
بنابر این میتوان نتیجه گرفت کسانی که در پی تحقق حصر بودند، در عمل به هیچیک از اهداف سه گانه خود دست نیافتهاند. به دیگر سخن، بعد از این سالها نه میتوان امیدی به تغییر عقیده و ابراز ندامت محصورین داشت، نه دستگاههای تبلیغات رسمی توانستهاند ذهنیت جامعه(حداقل بخش قابل توجهی از آن) را در خصوص موضوع حصر تغییر دهند و نه افکار عمومی حوادث نامیمون سال هشتاد و هشت را به فراموشی سپرده است. بر این اساس برای ادامه حصر با توجه به این نکات، دو حالت را بیشتر نمیتوان متصور بود.
حالت اول: ادامه حصر تا زمانی که محصورین به دیار باقی بشتابند. این امر با توجه به کهولت سنی و وضعیت جسمی آنها، چندان دور از ذهن نیست.
حالت دوم: برداشتن حصر و تبدیل فضای امنیتی به فضای سیاسی در کشور.
حالت اول در صورت رخ دادن، لکه سیاهی خواهد شد که برای همیشه بر دامان نظام جمهوری اسلامی خواهد نشست. اینکه کسانی بدون محاکمه و حکم قضایی سالها در حصر خانگی بسر برند و در نهایت این حصر به فوت آنها ختم شود، قطعاً نه افکار عمومی داخل را قانع خواهد کرد و نه افکار عمومی خارج از کشور را. در عین حال که مصداقی خواهد شد در تایید نقض حقوق بشر در نظام جمهوری اسلامی که قابل جبران نیز نخواهد بود. قطعاً این حالت، مطلوب دلسوزان نظام در هر جایگاه و مسئولیتی نخواهد بود.
اما حالت دوم علاوه بر آنکه شکاف دولت – ملت را تا حد قابل توجهی ترمیم خواهد کرد، چهره نظام را در صحنه بین المللی نیز بهبود خواهد بخشید. همچنین حربه نقض حقوق بشر را از دست مخالفان خارج نشین خواهد گرفت. باید تصمیم گیرندگان نظام اطمینان داشته باشند که محصورین، فرزندان و دلسوزان همین نظام هستند. وقتی موضوعی از اساس پایان یافته تلقی می گردد و آنکه آن روزها ک ثیری از ملت را خس و خاشاک خواند و با رفتارهای ناسنجیده خود اسباب بروز بحران را فراهم ساخت، اینک مطرود ملت و نظام است و ریاست قوه مجریه نیز به دست کسی سپرده شده که مورد پشتیبانی مردم و نیز مورد تایید عزیزان در حصر است، دیگر چرا باید دغدغه برداشتن حصر را داشت. پیش از آنکه فرصت التیام این زخم کهنه از دست برود، باید تدبیری اندیشید.