مقدمه چاپ دوم
گفتگو با خواننده
کتاب حاضر که در پیش روی شما است بیان کننده عقاید و نظرات مرد و مردانی است که علیه ظلم و ستم و بری استقرار عدالت و تأمین رفاه در جامعهی که بدان تعلق دارند قیام و اقدام کرده اند.
در نظر بودکه مقدمهی بر اینکتاب نوشتهشود و مفاهیم آنکه گهگاه توضیحاتی را طلب میکند، روشنگردد ولی بهدو علت چنین نشد. نخست آنکه تعداد صفحات کتاب بسیار است و مطلبی جامع احتمالاً از حوصله خوانندگان خارج خواهد بود. دو دیگر آنکه امید بر این استکه خوانندگان با معرفت و عنایت مخصوص، متن را مطالعه کرده، حدیث مفصل را از مجمل کتاب بخوانند.
قای بازرگان در بخش اول کتاب سعی نموده تاریخ زنده و ملموسی از آنچه در نیم قرن اخیر بر دو نسل ایرانی رفتهاست بازگوید و سیر تکاملی عقاید و نظرات خود را بهروشنی بیان دارد. در عین حال این کتاب گزارشگر حوادثی است که خصوصاً در بین سالهای «۱۳۴۰ ـ ۱۳۲۰» اتفاق افتاده.
خدمات مردان بزرگ ، احساسات بیشائبه مردم نسبت به آنها و خیانتهی غیر قابل جبران وابستگان به راست و چپ و همکاری آنها به منظور در هم کوبیدن و تخطئه نهضت مقدس ملی، با ذکر موارد و ترسیم نوسانات زمان خود، زینت بخش صفحات بخش اول میباشد.
همچنین در این بخش بازرگان حجت را بر «دادرسان و دادستان» که در واقع نمایندگان ارتجاع و اسارت مردماند و در زیر لوی «اَلْمَأمُورُ مَعْذُور» بههرگونه پستی و ذلت تن دادهاند، با آرامترین و منطقیترین وجهی تمام میکند تا هیچ مجوز و بهانهی چه شخصی و چه اجتماعی و اداری بری آنها و اربابان و همکاران دیگر آنها باقی نماند.
آنطورکه نقل شده، پایان بخشاول در حقیقت بهعلت جلوگیری دادگاه از ادامه دفاع است. علت آن بودکه بت بزرگ که خود نوار سخنان بازرگان را میشنید بیش از آن تاب مقاومت نیاورده جلوگیری از دفاع را دستور داده بود. رئیس دادگاه بری بهانهجویی از قای بازرگان سؤال میکند که:
« نظر قطعی شما در مورد قیام ٢٨ مرداد چیست؟ »
در جواب بازرگان به حق میگوید:
«قیام فواحش بود»
و بدینصورت از ادامه دفاع جلوگیری میشود و رأی آماده شده قبلی صادر میگردد.
بدین لحاظ است که بخش دوم مدافعات بهصورت نوشته به دادگاه ارائه میشود و چون مسلم بود آن مطالب هرگز از طریق دادگاه و روزنامهها منعکس نخواهد شد، نسخی از آن بهتماشاچیان دادهمیشود و از آن طریق بلافاصله بهخارج ارسال میگردد. اکنون بیش از ٨ سال است که مطالب بخش دوم در دست ماست و به عللی که اهم آن قصور و تعلل خود ما است، انتشار نیافته و از این بابت در برابر مردانیکه آنچنان، فکرکرده، سخنگفته و مبارزهکردهاند و هم در برابر ملت ایران، عذر تقصیر میخواهیم.
همانطوریکه خوانندگان ملاحظه خواهند فرمود، بخشدوم در حقیقتگزارشی است از ٢۵٠٠سال استبدادکه آنرا «رژیم شاهنشاهی» نام نهادهاند. بازرگان و یارانش در آن دادگاه،هم رژیم فعلی و هم ٢۵٠٠سال استبداد و ظلم و ستم را، براساس عقاید خود، بهمحاکمهکشیدند و قضاوت درباره آنرا بهنسل حاضر و نسلهی آینده سپردند.
نسل حاضر چه زود و چه خوب قضاوت کرده و ضامن اجری حکم را جان و اسلحه خویش و نابودی رژیم را وجهه همت خود قرار داده است.
ما خوشحالیمکه مدافعات بازرگان و یارانش گرچه قدری دیر ولی درست مصادف با «جشنهی ٢۵٠٠ ساله شاهنشاهی» که به روشنی نتیجه کامل و گویایی از ٢۵ قرن خیانت و استبداد است، انتشار می یابد. آری، در میان دریایی از فقر و مصیبت و در حالیکه خشکسالی مزید بر علت شده و مردم فارس و کرمان و بلوچستان دسته دسته از گرسنگی میمیرند و یا فرزندان خود را به فروش میرسانند، در فارس باید جشن بهپا کرد و بر روی استخوان و خون آن مردم، خورد و نوشید و پایکوبی کرد و از ثروت خداداد آنها نیز هفت میلیارد تومان خرج نمود تا مفهوم واقعی شاهنشاهی
را همگان احساس کنند.
بخش اول این کتاب یکبار منتشر شده است و ما اکنون به دلایل ذیل مجدداً به انتشار آن دست یازیدهایم.
الف : از نظر فنی آنچه منتشر شده ناخوانا و با اغلاط بسیار بوده است.
ب : نسخ آن نایاب گردیده و بسیاری از علاقهمندان تقاضی تجدید چاپ آن را کردهاند.
ج : بخش دوم در واقعکاملکننده و نتیجهگیری بخش اول است و بسیار بهجا است که هر دو با هم یکجا چاپ و منتشر گردد.
این کتاب به نام «انتشارات مدرس» چاپ و منتشر میشود. سیدحسن مدرس یکی از درخشانترین چهرههی انقلابی تاریخ معاصر ایران بود که بهعلت فشار و خفقان ۵٠ ساله اخیر ، هنوز حق او آنطور که باید و شاید ادا نشده و فرزندان این آب و خاک به قدر و اهمیت آن شهید بزرگوار آشنا نشدهاند. اهداء این کتاب به مدرس بدان اعتبار است که او در رأس اقلیت مجلس پنجم، با سلطنت و دیکتاتوری پهلوی که بنا بر اِعمال نفوذ سیاست انگلیس بر این مرز و بوم تحمیل میشد، مردانه قیام و مبارزه کرد و دست از ادامه مبارزه نیز برنداشت تا آنکه به دستور بیگانگان و بهدست عمال رضاخان شربت شهادت نوشید.
دیگرآنکه این مدافعات در شرایط زندان تنظیم شده و همانطور که همگان میدانند هیچگونه مدرک و منبعی در اختیار نویسندگان آن قرار نداشته است و اگر از این بابت بعضی آمار و تاریخها قدری پس و پیش به نظر آید نمیتوان و نباید خرده گرفت. آنچه مهم است مفهوم کلی و مطالب اساسی متن از نظر نویسندگان و امانت ناشر در حفظ اصالت آن میباشد.
در ایامی که «رجال ملی» و گردانندگان جبهه ملی دوم (که به امر مصدق بزرگ از بین برده شد) از پشتیبانی و کمک به رادمردان نهضت آزادی ایران سر باز زده و با سکوت خود موجب تشدید محکومیت آنها شده بودند، مصدق در مقام رهبری ملت لحظهی از احوال آنها غافل نبود و بر همین اساس متنی را که خوانندگان در اول این کتاب ملاحظه کردهاند در زیر یکی از عکسهی خود نوشت و آنرا به سران و فرزندان نهضت آزادی ایران اهدا کرد.
کسانی که به گفتار و نوشتههی مصدق بزرگ آشنا هستند بهخوبی میدانند که متن «تقدیم به کسانی که …» یکی از محکمترین و غنیترین متونی است که مصدق راجع به هر شخص یا جمعیتی عنوان کرده است. این خود بیان کننده میزان اعتماد و اطمینان و پشتیبانی آن رهبر بزرگ از دوستان و فرزندانش که «در راه استقلال و آزادی ایران » از هیچگونه فداکاری مضایقه نکرده اند میباشد.
بودند کسانی که تصور میکردند این متن متعلق به آن رادمردان نبوده است و یا بهعلت بغضی که از آنها در دل داشتند و با مأموریتی که بری جدا ساختن رهبر از پیروان صدیق و فداکارش بهعهده آنها محول شده بود، دست به تبلیغات زهرآگین و مشوَّب نمودن اذهان عمومی زدند تا بلکه پیشوی خردمند، از تصمیم خود در پشتیبانی از یارانش منصرف گردد. بری آنکه بدانند تا چه اندازه در این زمینه موفق شدهاند عوامل خود را تحریک کردند که رسماً از مصدق بزرگ استفسار کنند که آیا آن متن متعلق به سران نهضت آزادی بوده و یا آنکه «آقایان رندی کرده» و آن متن را بهخود نسبت داده اند. در جواب آنها مصدق بزرگ نوشت که آن متن متعلق به آن رادمردان بوده و «میتوانند آنرا در زیر آن عکس یا هر عکس دیگری که بخواهند بگذارند». جالب آنکه مأمورین باز هم عبرت نگرفته و آن متن را به عناوین مختلف بدون ذکر منبع و مأخذ منتشر کردند. حال بنا بر وظیفه که در رعایت عدالت به عهده گرفتهایم آن را در زیر عکس جدیدی از پیشوی بزرگ نهضت ملی آورده و به ملت ایران تقدیم میکنیم.
با صراحت و افتخار میتوان گفت که بعد از محاکمه مصدق بزرگ این اولین و مهمترین باری بوده است که در دادگاههی شهساخته، رژیم ایران به محاکمه کشیده و محکوم گردیده است «شب سیه» فرا رسیده و «نتایج سحر» نمودار گشته و بر ما است که با هم بکوشیم تا «صبح دولتش» نیز بدمد.
مهر ماه ۱۳۵۰
انتشارات مدرس