میراثدار موازنه منفی
مهدی نوربخش
سقوط دولت رضاشاه پهلوی، قرارداد نفتی ۱۹۳۳ میلادی را که او با کشور انگلیس منعقد کرده بود، مجدداً به صحنه سیاست ایران آورد تا در مورد آن بحث و گفت و گو شود. بسیاری در صحنه سیاست کشور اعتقاد داشتند که آن قرارداد عادلانه نیست و منافع ملی کشور را تأمین نمیکند. مجلس شورای ملی (دوره چهاردهم) با پیشنهاد مصدق قانونی تصویب کرد که در آن دولتها را از دادن امتیازات نقتی به هر دولت خارجی منع میکرد. این قانون به موارد زیر توجه مبذول کرده بود.
ماده اول:هیچ نخست ویزر، وزیر و همچنین اشخاصی به نیابت از مقام آنها، نمیتوانند راجع به امتیاز نفت با هیچ یک از نمایندگان رسمی و غیررسمی دول مجاور یا نمایندگان شرکتهای نفتی و هر کس غیر از اینها، مذاکره یا قراردادی امضا کنند.
ماده دوم: نخست وزیر و وزیران میتوانند برای فروش نفت طبق روشی که دولت ایران معادن نفت خود را استخراج و اداره میکند، مذاکره و از جریان مذاکرات، باید مجلس شورای ملی را مطلع نماید.
ماده سوم:متخلفین از مواد فوق به حبس هشت سال و انفصال دائمی از خدمات دولتی محکوم خواهند شد.
ماده چهارم:دادستان دیوان کشور موظف است متخلفین از این قانون را بر طبق قانون محاکمه وزرا مصوب ۱۶ و ۲۰ تیر ۱۳۰۷ تعقیب نماید.
این قوانین اصول «موازنه منفی» مصدق را ترسیم میکرد. موازنه منفی نخست وزیر کشور در جوی مطرح میشد که از طرفی خانواده سلطنتی و دربار تمایل داشتند با دولت انگلیس مورد قرارداد نفتی گذشته همدلی نشان داده شود و از طرف دیگر حزب توده سخت حامی آن بود که نه تنها به دولت انگلیس امتیازات ویژهای داده شود که برای ایجاد توازن سیاسی بین غرب و شرق، امتیازاتی هم به اتحاد جماهیر شوروی سابق داده شود. بحث مصدق این بود که برای پاسداری از مناقع ملی کشور به هیچ کشوری برای مراودات تجاری با ایران و استفاده از منابع آن امتیاز خاصی داده نمیشود، کشوری را بر کشور دیگری ترجیح نداده و نفت کشور را به هر مشتری بین المللی با قیمت بازار جهانی میفروشیم. در موازنه منفی، کشورهای خارجی برای گرفتن امتیاز از کشور ما رقابت نمیکنند بلکه اگر تعارضات یا مناقشاتی با یکدیگر داردند، آن را به صحنه سیاست کشور ما نکشیده و خارج از صحنه سیاسی کشور ما فقط مشتری نفت ایران هستند. موازنه منفی برای رهایی از غرب به دامان شرق یا برعکس متوسل نمیشد و در مراودات اقتصادی با دنیای خارج برای هیچ کشوری امتیاز حاصی قائل نبود. اصرار مصدق این بود که خصوصاً در دوران جنگ سرد نباید اجازه داد که ایران وارد تنشی که بین شرق کمونیست و غرب دموکراتیک هست شده و منافع ملی کشور قربانی این گونه تنشهای فرامرزی شود. موازنه منفی همچنان پایهگذار تعهد به استقلال کشور و عدم تعهد به هیچ کشور خارجی برای شرکت در پروژههای داخلی کشور در بخشهای مختلف صنعت ایران بود.
برای فهم بهتر موازنه منفی مصدق، باید به تلاش او برای ملی کردن صنعت نفت توجه کافی مبذول داشت. در ۲۹ اسفندماه سال ۱۳۲۹ شمسی اصل ملی شدن صنعت نفت کشور که در کمیسیون مخصوص نفت مجلس مطرح و به بحث گذاشته شده بود، به تصویب مجلس شورای ملی کشور رسید. این قانون اظهار میکند که «به نام سعادت ملت ایران و به منظر کمک به تأمین صلح جهان…پیشنهاد مینماییم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور، بدون استثنا ملی اعلام شود، یعنی تمام عملیات اکتشاف و استخراج و بهرهبرداری در دست دوبت قرار کیرد.» دکتر میگوید:«ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور ابتکار شادروان دکتر حسین فاطمی است که چون کمیسیون نفت مجلس شورای ملی پس از جند ماه مذاکره و مباحثه نتوانست راجع به استیفای حق ملت از شرکت نفت انگلیس و ایران تصمیمی اتخاذ کند، دکتر فاطمی با من، که رئیس کمیسیون بودم مذاکره نمود و گفت با وضعی که در این مملکت وجود دارداستیفای حق ملت کاری است بسیار مسکل، خصوصاً که دولت انگلیس مالک اکثریت سهام شرکت است و به عنوان مالیات بر درآمد هم هر سال مبلغ مهمی از شرکت استفاده میکند….بنابراین اول باید در فکر آتیه بود که از مال ملت بیش از این سوء استفاده نکند و عواید نفت هرچه هست نصیب ملت ایران بشود…همانطور که کشور انگلیس بعضی از صنایع خود را ملی کرده است برای آنکه مناقع آن نصیب ملت بشود، ایران هم نفت خود را در سراسر کشور ملی کند تا دنیا بداند که نمایندگان جبهه ملی جز آسایش مردم چیزی نمیخواهند و با هیچ سیاستی سازش ندارند.»(خاطرات و تالمات مصدق، دکتر محمد مصدق، انتشارات علمی، تهران، چاپ سوم، ۱۳۶۵).
با ملی شدن صنعت نفت هم دربار پهلوی و هم حزب توده و حامیان آن به شکلهای مختلف با آن مخالفت کردند. دربار شاه قرارداد ۱۹۳۳ میلادی را کافی میدانست و بر آن رضایت داشت. حزب توده بر سیاست «موازنه مثبت» صرار میورزید این حزب حامی منافع اتحاد جماهیر شوروی سابق در ایران بوده و می خواست به ازای هر امتیازی که ایران به غرب میدهد، امتیاز دیگری هم به شوروی سابق بدهد. احسان طبری در مقالهای مینویسد«عقیده دستهای که من شخصاً در آن دسته قرار داردم این است که دولت به فوریت برای واگذاری امتیاز نفت شمال به شوروی و جنوب به کمپانیهای آمریکایی و انگلیسی وارد مذاکره بشو…خودداری از اعطای امتیاز به خواستاران، حرکت غلط و یک طرفهای است که مقصد آن یا با تابعیت از نقشههای مضر است یا تسلیم به حماقت. به همان ترتیب که ما برای انگستان در ایران منافعی قائلیم و بر علیه آن صحبتی نمیکنیم باید معترف باشیم که دولت شوروی هم از لحاظ امیت خود در ایران منافع جدی دارد» وی در همین مقاله تاکید میکند نواحی شمالی ایران در حکم حریم امنیت شوروی است و هر انسان وطن پرستی باید به آن اعتراف کند (مردم برای روشنفکران، شماره ۱۲، ۱۹ آبان ۱۳۲۳) جعفر پیشهوری در انتقاد از مصدق مینویسد:«شما از آزادی ملت میترسید. شما از دوستی اتحاد جماهیر شوروی بیمناک میباشید. شما اگر واقعاً ملت پرست هستید و واقعاً میخواهید فداکاری کنید بفرمائید، این گوی و این میدان، امتیاز دارسی را لغو کنید. شما این قدر ساده هستید که خیال میکنید خواهند گداشت شما با سرمایه داخلی نفت استخراج کنید. خودتان هم میدانید ای ن شدنی نیست.(روزنامه آژیر، ۱۴ آذر ۱۳۲۳)
مصدق در جواب پیشهوری در جلسه ۱۸ آذر مجلس شورای ملی میگوید:«من رنجانیدن و عصبانی کردن همسایگان، به خصوص، همسایه شمالی را، که در روزهای تاریک خدمات بزرگی به استقلال ما کرده است، بزرگترین خیانت میدانم….من مصالح مملکت را چنین تشخیص دادهام که طرحی تهیه کنم که هم منافع ایران را تامین کند و هم راه مذاکرات را برای انتفاع از معادن نفت با مقامات خارجی مسدود ننماید….اگر دنیا وطن همگی است، پس این جنگها و آدمکشی ها برای چیست؟ و اگر هر ملتی برای خود وطنی دارد، پس چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است….من غیر از حمایت این طبقه(کارگر) مرامی ندارم و نمیخواهم کارگر به نفع سرمایهدار بیچاره و زبون شود، ایراد من به شما این است که مرام را از سیاست تفکیک کنید. ما چرا استخراج نفت خود را به ملل دیگر واگذار کنیم و به دنیا ثابت نماییم که ایرانی لیاقت نفت خود را ندارد.» مصدق همچنین در جواب به جمال امامی، یکی از نمایندگان مجلس، که گفته بود آمریکا فقط زمانی به ما کمک میکند که ما با کمونیسم مقابله کنیم، در مجلس شانزدهم گفته بود:«اینکه فرمودید وقتی که آمریکاییها با ما همراهی بکنند باید از مرام ملی و استقلال خودمان صرفنظر کنیم، بنده هیچوقت زیر بار این مطلب نمیروم. من آدمی هستم که با این حال کسالت و با تمام ناتوانی خودم تا نفس دارم برای آزادی و استقلال این مملکت مبارزه میکنم و از این کار صرف نظر نمیکنم. آن ملتی را که نوکر و بنده یک کمپانی بشود، یک ملت جلو رفته نمیگویند، عقب رفته میگویند.»
میتوان خلاصه کرد که موازنه منفی دکتر محمد مصدق بر اصول زیر استوار شده بود:
استقلال کشور در عدم گردش به یا مراودات انحصاری تجاری با یک کشور خارجی میسر میشود. با هیچ کشوری نباید وارد قراردادهای طولانی و روابط انحصاری که شامل امتیازدهی به آن کشور است شد.اگر با کشوری وارد روابط انحصاری شدیم، آن روابط نمیتواند تعیین کننده تمامی منافع ملی و حتی امنیتی کشور باشد. هر کشوری برای حفظ منافع ملی خود باید بتواند خارج از تنشهای بینالمللی بین قدرتها استقلال کامل داشته و به هر شکل از این منافع دفاع کند. در دل موازنه منفی مصدق یک صلحطلبی جهانی نهفته بود. او نمیخواست که کشور درگیر دشمنی با همسایگان و کشورهای خارجی شود. او به خوبی میدانست که این دشمنیها میتوانند منافع ملی کشور را خصوصاً در ابتدای ملی کردن صنعت نفت سخت به چالش بکشند. دنیای که مصدق در آن به موازنه منفی روی آورد، دنبای بسیار سخت و قطبی شدهای بود. دنیای جنگ سرد بین غرب و شرق دنیایی بود که عضویت در هریک از بلوک، میتوانست استقلال سیاسی هر کشوری را خدشه دار کند. اما امروز موازنه منفی در نظم فعلی جهانی و تبادلات بینالمللی بسیار عادی و حتی ارزش سیاسی و اقتصادی پراهمیتی پیدا کرده است. هیج کشوری در حال حاضر نیازمند رابطه ویژه و انحصاری با هیچ کشوری در دنیا نیست که امکاناً این رابطه بتواند استقلال سیاسی آن کشور را با مشکلات روبه رو کند، در دنیای جهانی شده امروز روابط سیاسی بیشتر تحتالشعاع و تأثیرپذیرفته از توازن اقتصادی یک کشور در مراودات جهانی بیرونی است. کشورها به میزانی که میتوانند در این نظم شرکت کنند، از آن بهره گیرند،اقتصادی پویا ایجاد کنند و در عرصه تولید محصولی برای عرضه در بازار بین المللی داشته باشند، اعتبار جهانی پیدا میکنند. کشورهایی که در این نظم جدید شرکت میکنند به نهادهای بینالمللی باور دارند و در صدد تحکیم آنها بوده و به آنها گزینشی نگاه نمیکنند. در اقتصاد به مزیت مقایسهای (Comparative Advantage) فکر میکنند و برای ایجاد چنین اقتصادی به فکر مزیت رقابتی (Competitive Advantage) هستند. مزیت رقابتی زمانی صورت میگیرد که کشوری قادر باشد از تکنولوژی غالب در صنعت و تولید استفاده کرده، نیروی کار حاذق تولید کند، ثبات سیاسی و قانونی ایجاد کند و زمینههای اجتماعی را برای خلاقیت شهروندان خود فراهم آورد. یکی از دلایلی که صنعت نمیتواند در کشورهای خودکامه پای گیرد، نبود ثبات سیاسی و قضایی و فساد ساختاریافته و نهادینه شده است. کمپانیهای چند ملیتی کمتر در نظامهای خودکامه سرمایهگذاری میکنند برای اینکه ریسک سرمایهگذاری به دلیل بیثباتی این گونه نظامها بالاست و همچنین به خاطر خودکامگی و فساد، هزینه مراودات اقتصادی (Transaction Cost) در این کشورها بسیار زیاد است. این هزینه به سودآوری آنها صدمه میزند.
وقتی مصدق در سیاست موازنه منفی خود به فکر به کار گیری مهندسان و کارگران ایرانی شرکت نفت برای هدایت و مدیربت این صنعت بود درست به فکر تکیه بر روی نیروی کار حاذق در این بخش از صنعت کشور بوده است. یکی از مناقشات مصدق با شاه این بود که شاه نباید در کشور ما حکومت کند، او میگفت در سک نظام پادشاهی، شاه سلطنت میکند، نه حکومت. او میدانست که چنانچه شاه در این کشور حکومت کند، کشور نمیتواند یک قوه مقننه مستقل داشته باشد و نهایتاً جلوی بیقانونی و فساد را بگیرد. مصدق در تز موازنه منفی خود بر ندادن امتیاز در مراودات تجاری خود به کشورهای خارجی تکیه میکند، این درست کاری است که کشورهای پیشرفته و تحولیافته امروز در مراودات اقتصادی خود انجام میدهند. در دنیای امروز صنعت و تکنولوژی آنچنان تحول یافته و در حال تحول است که هیچ صنعت و تحول اقتصادی در هیچ جای دنیا نمیتواند بر یک کشور و یک تکنولوژی خاص تکیه کند. کاری که امروز کشورهای دنیا در صنعت و تکنولوژی خود انجام میدهند رفتن به دنبال صنعت و تکنولوژی در کشورهای مختلف دنیاست. امروز به عنوان مثال سه کشور در دنیا در صنعت جت سازی با مسافران کمتر از ۱۰۰ نفر مزیت مقایسهای و در نتیجه مزیت رقابتی پیدا کردهاند. این سه کشور هلند با کمپانی Fokker، کانادا با کمپانی Bombardier و برزیل با کمپانی Embraer هستند. هیچ کشور دیگر و هیچ کمپانی دیگری مانند بوئینگ یا ایرباس در این صنعت نتوانسته یا نخواسته مزیت رقابتی پیدا کند. بنابراین ایجاد قراردادهای طولانیمدت با هر کشوری و خصوصاً در زمینههای مختلف صنعت و تکنولوژی، عملی بسیار غیرعادی و بیخردانه و از سر بی اطلاعی است. موازنه منفی مصدق یک تز بسیار پیشرفته و آینده بین است که بر استقلال سیاسی و اقتصادی کشور ما تکیه میکرد. بحث موازنه مثبت حزب توده و دادن امتیاز به کشورهای خارجی در پایان قرن ۱۹ و شروع قرن ۲۰ میلادی در چین اتفاق افتاده بود کشورهای انگلیس، فرانسه، آلمان،روسیه و ژاپن بخشهای پر از منابع چین را در بین خود زیر قرارداد یا تعهد بدون بیگانگی (Nonalienation Commitment) در این سالها تقسیم کرده بودند. کسی که در تعهد بیگانه بود مردم چین بودند. آمریکا به خاطر جنگهای آمریکا-اسپانیا (American-Spanish) در سال ۱۸۹۸ در آمریکای لاتین و کوبا توانسته بود در این طرح امپریالیستی شرکت جوید. حزب توده در ایران به خاطر اینکه به فکر منافع اتحاد جماهیر شوروی سابق در ایران بود، نه منافع مطلق کشور ما، به تز موازنه مثبت روی آورده بود. نهایتاً توده نفتیها و دربار با حمایت انگلیس و آمریکا توفیق پیدا کردند که یک دولت دمکراسیخواه و استقلال طلب را در ایران سرنگون کنند. مصدق فرزند دنیای جهانی شده امروز بود و به خوبی میدانست که در دنیای آینده، موازنه منفی یک سیاست پیشرو است و این سیاست میتواند هم به استقلال و هم پیشرفت اقتصادی کشور کمک کند. ملیون کشور در کارزار مصدق با حزب توده و دربار، حامی او ماندند و مستقل وارد انقلاب اسلامی ایران شدند.
منبع:آگاهی نو