یاد سحابی ، به خیر باد…
سروده ای از دکتر مصطفی بادکوبه ای
یک نسل پیش، حرمت ِ قرآن به جای بود…
راه « کمال» (۱) فهمِ کلامِ خدای بود…
یکنسل پیش « خلقت انسان»(۲) پیام داشت…
اندیشه در پیامِ خدا، احترام داشت…
یک قرن پیش « راه تکامل» (۳) نبسته بود…
راهِ نفَس، به نسلِ تأمل، نبسته بود…
یک نسل پیش « پرتو قرآن(۴) » دمیده بود…
یک قطره عشق بر رخِ میهن، چکیده بود…
یک نسل پیش، میهن و دین، دشمنی نداشت…
قرآن هنوز آیه ی « بی میهنی » نداشت…
یک نسل پیش، دانش و دین سازگار بود…
استادِ روز، عالِمِ شب زنده دار بود…
یک نسل پیش، نسل، « مصدق»(۵) پسند بود…
صدق و صفا صفاتِ یلی ، سربلند بود…
یک نسل پیش، وحشتِ زنجیرها نبود…
زندانِ دین و سیلیِ تکفیر ها نبود…
یک نسل پیش، نهضت ِ آزادیِ وطن…
می خوانده شعر عزّت و آبادیِ وطن…
زان روزگار، یادِ سحابی به خیر باد…
مردی که جز به خیر، نیاید به یادِ یاد…
مرد خدا و علم و عمل، مردِ مردها…
زندانِ ظلم دیده یلی، مردِ دردها…
شاگردِ پاکِ مکتبِ آیات ِ سرمدی…
وارسته جانِ، تشنه ی اخلاقِ احمدی…
مرد خلوص و مظهرِ اعلای بندگی…
دین باوری، رسیده به معنای بندگی…
بی ادعا، چو خاکِ سرافرازِ میهنش…
مردم گرا، به روزِ به قدرت رسیدنش…
در گوشِ شب، نشسته صدای نیایشش…
دستِ ستم شکسته ، ندای نیایشش…
معجونی از صلابت و صبر و وقار بود…
آموزگارِ صادقِ این روزگار بود…
در کیشِ او، تقابل علم و عمل نبود…
راهی که رفت، عرصه ی ریب و دغل نبود…
هر دانه کاشت دستِ « یداللهی » اش به خاک…
بس میوه داد، میوه ی جانبخشِ پاکِ پاک…
دردا کهجسمِ اوست کنون همنشینِ خاک…
خاکِوطن، ز رفتن او کرده سینه چاک…
از ما درود باد بدان روحِ حق پرست…
روحی که یکنفَس به ستمگر نداد دست…
روحی که می شناخت ستم را به هر لباس…
از بند و زجر در دلِ پاکش نبد هراس…
روحی که فیضِ روضه ی رضوان « امیدِ» اوست…
« عاش سعید» مژده ی « مات سعیدِ» (۶) اوست…
********
زیر نویس:
۱— کمال، نام دبیرستانی بود که استاد بنیانگذاری کردند.
۲— خلقت انسان، معروفترین اثر علمی استاد.
۳— با یاد مهندس مهدی بازرگان.
۴— تفسیر پرتوی از قرآن مرحوم طالقانی.
۵— نخست وزیر قانونی دوران پهلوی دوم.
۶—عاش سعیدا و مات سعیدا، یعنی: نیک زیست و نیک مُرد