سخنی درباره فروریختن ساختمان پلاسکو
سید امیر خرم
در آخرین روز از دی ماه، حریقی بزرگ در ساختمان پلاسکو رخ داد که منجر به کشته شدن و آسیب دیدگی جمعی از هموطنان مان شد. حادثه ای که تمامی مردم را در اندوهی عمیق فرو برد و بسیاری به احترام آتش نشانانی که جان عزیز خود را در راه نجات دیگران از دست دادند، کلاه از سر برداشتند.
موضوع این آتش سوزی و فروریختن ساختمانی با قدمتی بیش از نیم قرن، تا کنون از زوایای متعددی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. عدم استقامت و فرسودگی ساختمان، کوتاهی مسئولین امر در ایمن سازی آن، اتفاقی غیر قابل پیش گیری، موانع حقوقی رفع مشکلات ساختمان و ……. . عللی هستند که در توجیه بروز این حادثه در این روزها بیان می گردد. اما به اعتقاد من اگر بخواهیم زاویه دید خود را تغییر دهیم و کمی عمیقتر به موضوع بنگریم و ریشه بروز حوادثی از این دست را که هر از چند گاهی جمعی از مردم را داغدار می کند بیابیم، علت اصلی بروز چنین حوادث ناگواری، شفاف نبودن مرزهای عرصه سیاست است و این عدم شفافیت موجب گردیده که تمامی عرصه های اجتماعی، حوزه سیاست تلقی گردد.
معنای دیگر این سخن آن است که اگر حدود و ثغور عرصه سیاست کاملاً روشن باشد، صرفاً در درون این زمین نوع مواجهه با آنچه در جامعه میگذرد از جنس سیاست خواهد بود، لیکن در بیرون از این محدوده سایر امور با معیار علم مدیریت سنجیده خواهد شد. شفاف بودن مرزهای عرصه سیاست بدین معناست که هر کس حق داشته باشد از موضع جناحی خود در خصوص مسائل سیاسی برنامه ریزی و یا موضع گیری نماید، اما این حق به سایر مسائل اجتماعی تسری نمی یابد. همه مسائل جامعه را با عینک سیاست دیدن و در یک کلام سیاست زدگی، آفتی است که از سالهایی دور مدیریت کلان کشور را در تمامی وجوه آن آلوده خود ساخته است.
شفاف نبودن مرزهای عرصه سیاست در کشور ما باعث گردیده است تا نگاه سیاسی به جمیع امور تسری یابد. وقتی قطاری دچار حادثه می گردد، بجای آنکه ببینیم کدام اشکال فنی یا مدیریتی باعث بروز این حادثه شده است، بلافاصله بدنبال آن می گردیم که از این موضوع چگونه می توانیم برای کاهش محبوبیت جریان رقیب خود در عرصه سیاست بهره ببریم. همچنین است وقتی ساختمان مترو فرو میریزد، وقتی هموطنانی به علت بروز آتش، خود را از پنجره ساختمانی بلند به بیرون پرتاب میکنند و در دم جان می سپارند و در همین مورد اخیرکه ساختمانی فرو می ریزد و جمعی از هموطنان ما در زیر انبوه آوار مدفون می شوند. در تمامی این موارد بجای یافتن اشکالات موجود در نظام مدیریت اجرایی کشور، گروهی بدنبال متهم کردن مدیری وابسته به جریان رقیب هستند و گروهی دیگر نیز بدنبال رفع اتهام از او. در همین حادثه اخیر کیست که نداند اولین شعله در ساختمان پلاسکو زمانی افروخته شد که جمعی افراد غیر متخصص در امور شهری، صرفاً بدلیل وابستگی به جریانهای سیاسی کشور، وارد شورای کلان شهری مانند تهران شدند. مگر می شود از جماعتی که اکثراً هیچ دانشی در زمینه اداره امور شهری ندارند و تنها بدلیل گرایشات یا وابستگی های سیاسی خود در شورای شهر حضور دارند، توقع داشت که در انتخاب شهردار به عنوان ارشدترین مدیر شهری، ملاکهای مدیریتی را بر ملاکهای سیاسی ارجح بدانند. براستی جای تخصص هایی مانند مهندسی ترافیک، جامعه شناسی شهری، روان شناسی اجتماعی، معماری و شهرسازی، اقتصاد، مهندسی زلزله و بسیاری از تخصص های مورد نیاز اداره یک جامعه پیچیده شهری در شورای کلان شهری همچون تهران کجاست.
همچنین نبود نگاه کارشناسی به موضوعات ملی و یا شهری و همه چیز را از منظر سیاست نگریستن، موجب گردیده است که معمولاً در هنگام بروز حادثه در ابعاد ملی یا در سطح کلان شهری مانند تهران، هیچگاه مقصر اصلی مشخص نمی گردد و پرونده نیز در نهایت بدون روشن شدن علل اصلی بروز حادثه مختومه میشود.
از همین زاویه میتوان این سوال را مطرح نمود که چرا مردم در مواقع بروز حوادث شهری، بجای کمک به امدادرسانان، بیشتر در نقش یک خبرنگار به تهیه فیلم های خبری از طریق تلفن همراه می پردازند. چرا که مرز میان امر سیاسی(اطلاع رسانی) و امر اجتماعی(امدادرسانی) شفاف و روشن نیست و میدان سیاست چنان فراخ و گسترده شده است که جایی برای امور اجتماعی باقی نگذارده است.