۱۶ آذر؛ نماد مظلومیت جنبش دانشجویی
محمد توسلی
هفته نامه دولت و ملت
مورخ ۱۶ آذر ۱۳۹۵(مهرداد محمدی)
از ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ تا امروز فضای سیاسی ایران دستخوش تغییرات و دگرگونیهای بسیار بوده و به تبع آن جنبش دانشجویی هم تحولات بسیاری را تجربه کرده است با این حال جایگاه این روز به عنوان روز دانشجو همواره در فضای سیایس و اجتماعی ایران حفظ شده است. برای بررسی بیشتر زمینههای تاریخی رخداد ۱۶ آذر و سرگذشت این روز در دورههای مختلف تاریخی به گفتگو با مهندس محمد توسلی از فعالان قدیمی سیاسی و عضو نهضت آزادی ایران نشستیم. گفتگویی که البته محدود به ۱۶ آذر نشد و به نقد جنبش دانشجویی و عملکرد انجمنهای اسلامی در سالهای دور و نزدیک کشیده شد.
وضعیت کلی جنبش دانشجویی ایران در سالهای پایانی دهه ۲۰ و تا اوایل دهه ۵۰ چگونه بود؟ دانشگاه چه نقشی در فضای سیاسی کشور داشت؟ مهمترین جریانهای فعال دانشجویی در آن دوران چه گروههایی بودند؟!
بعد از شهریور ۱۳۲۰ که رضاخان از ایران خارج شد، فضای سیاسی جامعه ایران نسبتاً باز شد و نهادهای اجتماعی فرصت پیدا کردند که در جامعه به فعالیت بپردازند. کسانی که تجربه و سابقه کار تشکیلاتی داشتند، مانند حزب توده زودتر از بقیه کار را شروع کردند. وقتی حزب توده تشکیل شد، سازمان جوانان تشکیل دادند و نقش فرهنگی مؤثری در دانشگاه داشتند. پس از حزب توده، نیروهای ملی، کسانی که در خارج از کشور تحصیل کرده بودند و آرمانهای ملی داشتند، هم به تدریج نهادهای مدنی و حزبی تشکیل دادند. اول، کانون مهندسین و بعد، حزب ایران و بعد هم تشکیل جبهه ملی ایران در دهه ۱۳۳۰ بود. تشکیل این نهادهای مدنی و احزاب سیاسی ملی هم خود به خود یک پدیده اجتماعی بود که آرمانهایی را مطرح میکرد و باعث شد که بخشی از دانشجویان به آن بپردازند. در کنار این دو جریان مارکسیستی و ملی جریان دیگری هم بعد از شهریور ۱۳۲۰ فعالیت خود را آغاز کرد. آنها کسانی بودند که هم با فرهنگ و دنیای غرب آشنا بودند و هم با فرهنگ بومی و اسلامی ما و به این جمعبندی رسیدند که اگر ما بخواهیم تحولی در کشور در راستای منافع ملی ایجاد بکنیم، ضرورتاً با استفاده از واقعیتهای اجتماعی خودمان بایستی زمینههای تحولی فرهنگی را فراهم بیاوریم، تا تحول اجتماعی و سیاسی شکل بگیرد. پیشگامان این حرکت مهندس بازرگان، آیتالله طالقانی و دکتر سحابی بودند. این جریان پایهگذار روشنفکری دینی بود که بعد از شهریور ۱۳۲۰ کار خود را آغاز کرد. این سه جریان، در فضای دانشگاه و جنبش دانشجویی تأثیر داشتند. ابتدا، به طور خودجوش در سال ۱۳۲۱ اولین انجمن اسلامی دانشجویان در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران تأسیس شد. تأسیس انجمن اسلامی و شروع کار فرهنگی طالقانی، مهندس بازرگان و دکتر سحابی و پیوند خوردن اینها با یکدیگر سر آغاز تأسیس انجمنهای اسلامی در دانشگاهها و توسعه فعالیت آنها بود.
در فضای دانشگاه، سازمان دانشجویی ابتدا بیشتر تحت تأثیر حزب توده و رویکرد مارکسیستی بود و نشریه «دانشجو» که تا مرداد ۱۳۳۸ منتشر میشد، آثار طولانی و عمیقی بر جنبش دانشجویی بر جای گذاشت. با گذشت زمان، به تدریج دو حرکت دیگر برای رویارویی با استبداد شکل گرفت که از یک سو در برابر گسترش افکار و حرکتهای مارکسیستی بود و از سوی دیگر در سطح دانشگاهها بود. در حرکت اول، همگام با نهضت ملی ایران، «سازمان صنفی دانشجویان دانشگاه تهران» با همکاری احزاب ایران، پان ایرانیست، جمعیت مردم ایران و زحمتکشان ملت ایران تشکیل شد. این حرکت با انتشار نشریه «دانشجویان» و حمایت از دولت ملی دکتر مصدق و مبارزات دوران نهضت ملی ایران از جمله در توزیع اوراق قرضه ملی و سازماندهی تظاهرات ۳۰ تیر ۱۳۳۱، نقش مؤثری ایفا کرد. حرکت دوم، در پاسخ به فضای فرهنگ مارکسیستی از یک سو و خنثی کردن جو پیرایههای خرافی و ارتجاعی مذهبی در سطح جامعه از سوی دیگر، از طریق فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی انجمن اسلامی دانشجویان شکل گرفت. این حرکت با انتشار مجله دانشآموز و شرکت دانشجویان در جلسات تفسیر قرآن در کانون اسلام و مسجد هدایت طالقانی آغاز شد و با اقبال روزافزون دانشجویان، استادان و عالمان مترقی مواجه گردید. برگزاری جلسات سخنرانی مهندس بازرگان به مناسبتهای مختلف در انجمن اسلامی دانشجویان و انتشار آنها مانند «مذهب در اروپا» و «کار در اسلام» و «راه طی شده» و مجلات «فروغ علم»، «گنج شایگان» و «پیکار اندیشه» که یکی پس از دیگری به همت انجمن اسلامی دانشجویان منتشر میشد، فعالیت دانشجویان مسلمان را به تدریج در سطح دانشگاههای ایران گسترش داد.
جلسات انجمن اسلامی دانشجویان در سالهای ۱۳۳۵ و ۱۳۳۶ که خود بنده وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران شدم، با حدود ۳۰ الی۴۰ نفر تشکیل میشد، ما در شرایطی عضو انجمن اسلامی بودیم که نماز خواندن در جامعه زیاد عرف نبود و در دانشگاه نمازخانه وجود نداشت. فقط یک نمازخانه کوچک، در دانشکده فنی وجود داشت که برخی از دانشجویان به طور پنهانی میآمدند. به طوری که کسی آنها را نبیند که نماز میخواندند و فضا طوری نبود که یک دانشجوی مسلمان بتواند راحت به نمازخانه بیاید و نمازش را بخواند. فضا، با آنچه که ما الان در جمهوری اسلامی میبینیم، کاملاً متفاوت بود. بنابراین، دانشجویانی که عضو انجمن میشدند، انگیزه اعتقادی و اجتماعی بالایی داشتند. وقتی عضو میشدند یک عضو فعال با انگیزه و با علاقه بودند و در تمام ابعاد مطالعه میکردند. در دوره ما چندین منبع برای گرفتن اطلاعات و آگاهی در اختیار بود. یکی از آنها، جلسات داخلی انجمن بود. کسانی که اطلاعات بیشتری داشتند، سخنرانی میکردند و دیگران استفاده میبردند. منبع دیگر مسجد هدایت و تفسیر قرآن مرحوم طالقانی بود که شبهای جمعه برگزار میشد و عموم اعضای انجمن شبهای جمعه پای درس تفسیر طالقانی بودند. اگر شما خاطرات دکتر چمران را بخوانید، در آنجا توضیح داده شده که بخشی از شخصیت اعتقادی دکتر چمران در مسجد هدایت و در ارتباط با طالقانی شکل گرفته بود. مهندس سحابی، دکتر یزدی و خود بنده و کسانی که در انجمن اسلامی بودند، بخش اعتقادی و قرآنی خود را از طالقانی میگرفتند. منبع دیگر ما جلسههای سخنرانیای بود که به مناسبتهای مختلف مثل عید فطر و مبعث برگزار میشد که کسانی مانند مهندس بازرگان و اساتیدی چون استاد مرتضی مطهری برای سخنرانی دعوت میشدند.
در سالهای دهه ۱۳۵۰ به تدریج افرادی مانند استاد محمدتقی جعفری و دکتر بهشتی به جمع سخنرانان انجمن اسلامی پیوستند و یکی از افتخارات و اعتبار اجتماعی این آقایان این بود که در جلسات انجمن که مهندس بازرگان یا دکتر سحابی حضور داشتند، شرکت کنند .
در سال ۱۳۳۹ که فضای سیاسی ایران نسبتاً باز و جبهه ملی دوم تشکیل شد، سازمان دانشجویان وابسته به جبهه ملی در دانشگاه تهران تشکیل شد و نقش اصلی و کلیدی داشت. جنبش دانشجویی در طول سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۱ همگام با فضای سیاسی جامعه فعالیت گستردهای داشت و با «سازمان جهانی دانشجویان» (کوسک) پیوند خورد و ۱۶ آذر روز جهانی دانشجو اعلام شد.
دکتر علی شریعتی که سال ۱۳۴۳ به ایران برگشت و کار فکری خود را آغاز کرد، ابتدا در دانشگاه مشهد و سپس، در حسینه ارشاد تلاشهای فرهنگی خود را با حضور حدود پنجهزار نفر از دانشجویان دانشگاهها انجام میداد. این، دورهای بود بین سالهای ۴۵ تا ۵۲ که اوج فعالیت دکتر شریعتی به حساب میآمد که دانشگاه هم متأثر از کلاسهای دکتر شریعتی بود. از سال ۱۳۵۴ که انحراف در سازمان مجاهدین به وجود آمد و تغییر مواضع اعلام شد، طبیعی بود که چنین وضعیتی در دانشگاه نیز تأثیر داشته باشد. به طور خلاصه، جنبش دانشجویی همراه با جنبش ملت ایران بدون وابستگی خاص به هیچ یک از جریانها تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ ادامه پیدا کرد.
به طور کلی، جوانانی که وارد دانشگاه میشوند، در دوران تحصیل دانشجویی ویژگیهای خاصی دارند که یکی از مؤلفههای آن، شور، هیجان، سیر جوانی و عدم وابستگی است. در کل، دوران دانشجویی دورانی است که شخصیت اجتماعی جوانان شکل میگیرد. مؤلفه دیگر این است که دانشجویان متعلق به اقشار مختلف جامعه هستند، وقتی در محیط دانشگاه کنار هم قرار میگیرند، در واقع، معرف ویژگیها،خصوصیتها و مطالبات مردم از اقشار مختلف جامعه هستند و بنابراین، میتوان گفت که بدنه دانشجویی در هر مقطعی معرف ویژگیها، خصوصیات و مطالبات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن مقطع از جامعه است. به همین مناسبت است که دانشجویان در دوران تحصیل میتوانند نقش بسیار مؤثری در تکوین شخصیت اجتماعی و رشد بالندگی خودشان داشته باشند. در شرایطی که در متن جامعه، بحرانی به وجود بیاید یا مطالباتی وجود داشته باشد، خیلی طبیعی است که در سطح دانشگاه، دانشجویان بازگوکننده آن مطالبات باشند.
*نقش جنبش دانشجویی، در نهضت ملی شدن صنعت نفت را چطور ارزیابی میکنید؟
با توجه به این که نهضت ملی شدن صنعت نفت را احزاب و جریانات اجتماعی به وجود آوردند، دانشجویان نقش مستقیمی در آن نداشتند. اما، دانشجویان وابسته به جبهه، سنگری برای حمایت از برنامهها و اقدامات دولت ملی دکتر مصدق بودند. در آن دوره، علاوه بر دانشجویان، بازار نیز سنگر مهمی در تحولات اجتماعی بود و از برنامههای ملی دکتر مصدق حمایت میکرد.
*کودتای ۲۸ مرداد چه تأثیری بر فضای کلی دانشگاه و حرکتهای دانشجویی گذاشته بود؟ چه تغییراتی در نوع برخورد رژیم با دانشجویان ایجاد شده بود؟ رخداد ۱۶ آذر چگونه اتفاق افتاد؟
بعد از کودتای ۲۸ مرداد، فضای جامعه و به طور مشخص دو نهاد فعال سیاسی یعنی دانشگاه و بازار زیر فشار شدید قرار گرفت. نهضت مقاومت ملی تشکیل شد و شخصیتهای مؤثر اجتماعی مثل حاجآقا رضا زنجانی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی و نیز احزاب سیاسی که در آن دوران بودند، همه در نهضت مقاومت ملی حضور پیدا کردند. هنوز یک هفته از کودتا نگذشته بود که اولین اعلامیه نهضت مقاومت ملی منتشر شد. مردم برای اعتراض به کودتا دست به تظاهرات زدند. از جمله در همین زمان، کمیته دانشجویان نهضت مقاومت ملی بیانیهای منتشر میکند. در ۱۶ مهر ۱۳۳۲ اولین تظاهرات یکپارچه علیه کودتا در تهران برگزار شد. در ۱۷ آبان محاکمه دکتر مصدق برگزار شد و بعد در ۲۱ آبان ماه تظاهرات سراسری برگزار گردید. این تظاهرات توسط جنبش دانشجویی و بازار تهران و برخی شهرستانها برگزار شد. رژیم در واکنش به این مسئله به تخریب سقف بازار اقدام کرد.
از سوی دیگر، تجدید رابطه با انگلستان، موجب تظاهراتی در گوشه و کنار شهر شد. عدهای از دانشجویان بازداشت شدند. در ۱۵ آذر نیز برای پشتیبانی از راه مصدق و اعتراض به دادگاه فرمایشی سلطنتآباد و بازگشایی سفارت انگلیس، تظاهراتی شکل گرفت. در همین روز اعلام شد که «دنیسرایت» کاردار سفارت به زودی به ایران خواهد آمد تا سفارت انگلستان را بازگشایی کند. در چنین شرایطی، در ۱۶ آذر فضای دانشگاه تهران کاملاً ملتهب بود. کماندوهایی در نقاط مختلف دانشگاه تهران مستقر بودند. جو رعب و وحشت در دانشگاه ایجاد شده بود. دانشجویان انتظار داشتند اتفاقی در دانشگاه تهران به وقوع بپیوندد. کماندوها بسیار خشن رفتار میکردند. قویترین گزارش از روز ۱۶ آذر را شهید دکتر چمران که خود آن روز شاهد بود، به قلم آورده و جزئیات کامل را ارائه کرده است. روز قبل شایع بود که حکومت گفته که «ما دانشجویی را خواهیم کشت! و بر سر در دانشگاه نصب میکنیم تا درس عبرتی برای دیگران باشد!» این شیوه سرکوب و ایجاد رعب و وحشت، راهی برای مقابله با جنبش دانشجویی است که بعداً هم اجرا شد. در آن زمان، دانشجویان کاملاً مواظب بودند که عملی انجام ندهند تا بهانه به دست کماندوها داده شود. حتی کماندوها وارد کلاسهای درس شدند اما، نتوانستند بهانهای پیدا کنند. مرتبه دوم گروه جدیدی وارد دانشکده فنی شد. بغض گلوی دانشجویان را گرفته بود. یکی از دانشجویان با صدای بلند این شعار را داد که «دست نظامیان از دانشگاه کوتاه» و بلافاصله، رگبار گلوله به طرف دانشجویان در سرسرای ورودی دانشکه فنی شنیده شد. بلافاصله دانشجویان شعار درود بر مصدق را در زیر رگبار گلوله سر دادند و در اثر تیراندازی بزرگنیا، شریعترضوی و قندچی به شهادت رسیدند.
۱۸ آذر نیکسون طی سفری به خاورمیانه، وارد ایران شد تا سهم آمریکا را از کودتای ۲۱ میلیون دلاری مطالبه کند و از کودتاچیان حمایت نماید. او در دانشکده حقوق دانشگاه تهران دکترای افتخاری دریافت کرد. آنچه که باید توجه شود، این است که در این تاریخ هنوز نقش استیلاجویانه آمریکا در ایران مطرح نیست بلکه استعمار کهن انگلستان سر زبانهاست. در این ایام مردم نسبت به دولت انگلستان و خصوصاً به تجدید رابطه اعتراض داشتند اما، در تبلیغات بعدی نقشها عوض شد و حملات علیه آمریکا صورت گرفت و نیکسون مسئول شهادت سه دانشجو قلمداد شد.
*به نظر شما آیا شهادت سه دانشجو تصادفی اتفاق افتاد یا آنکه رژیم در نشان دادن ضرب شست به دانشگاه عمدی داشت؟
امروز با انتشار اسناد، مشخص شده است که عامل دیگری نیز در ایجاد حادثه ۱۶ آذر مؤثر بوده است. انتشار اسناد دکتر مظفر بقایی توسط مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی وزارت اطلاعات، اسناد و اطلاعات ذیقیمتی را در این زمینه نشان میدهد. دکتر حسین خطیبی کسی بود که با دربار و دکتر بقایی ارتباط بسیار نزدیکی داشت اما، برای پنهان ماندن این ارتباط، توسط یک پیک کتباً با هم در تماس بودند. خطیبی به بقایی مینویسد: «پیش ارباب (شاه) بودم، گفت: دانشگاه چه خبر؟ گفتم: ملتهب است. گفت: به بقایی بگو اعلامیهای بدهد و وضعیت را ملتهبتر کند.» ملاحظه میکنید سر نخ ۱۶ آذر در کجاست!!
مکاتبه دیگری بین خطیبی و بقایی نقش وی را در این توطئه نشان میدهد: «ملاقاتی داشتم با شاه، سه هفته است که ملاقات زاهدی با شاه قطع شده، قبلاً هفتهای یک بار دیدارشان انجام میشد و با هم ناهار میخوردند …. من (خطیبی) دانشجویان (چند تن پلیس که به صورت دانشجو در دانشگاه اظهار وجود میکنند) را به ادامه اعتصاب و اعتراض شدیدتر نسبت به عملیات دولت تشویق کردم که حتی یک روز سیام تیر دیگری ترتیب بدهند…» این اسناد نشان میدهد که شاه در این حوادث، به دنبال برنامهای است تا دست زاهدی را کوتاه کند و از ۱۶ آذر و از حرکت اعتراض بر حق دانشجویان به عنوان یک حربه سوء استفاده کند. این نکته قابل تعمیم به برخی دیگر از حرکتهای دانشجویی نیز است.
*با گذر سالیان بسیار، مفهوم این رخداد چه تغییراتی ایجاد شده است؟ جنبش دانشجویی و فضای سیاسی ایران دگرگونیهای بسیاری را تجربه کرده اما، ۱۶ آذر همچنان روزی مهم در تقویم سیاسی ایران است.
۱۶ آذر به رغم تحولاتی که در چند هه گذشته در روند جنبش دانشجویی پدید آمده، همواره به عنوان نماد مظلومیت جنبش دانشجویی در فرهنگ اجتماعی ما حفظ شده است.
*در طول سالهای بسیار سیاستورزی، کدام مراسم ۱۶ آذر را در چه سالهایی به یاد دارید و مهم میدانید؟
در سال ۱۳۳۶ که من وارد دانشکده فنی شدم، مراسم ۱۶ آذر چون سالهای بعد از سال ۳۲، برگزار شد. دانشجویان در سالن ورودی دانشکده فنی در جلوی پلهها تجمع میکردند، یکی از دانشجویان سکوت اعلام میکرد و دستهگلی را روی پلههای دانشکده میگذاشتند و چند دقیقه سکوت میکردند. بعد دانشجویان دستهجمعی به مزار شهدا میرفتند. این برنامه در سالهای ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ مقداری توسعه پیدا کرد. اما، در سال ۱۳۳۹ در فضای سیاسی کشور شرایط جدیدی فراهم شد. لذا، برای اولین بار مراسم سراسری در دانشگاه تهران اجرا شد و پس از راهپیمایی، دانشجویان در جلوی پلههای دانشکده حقوق تجمع کردند. در آن اجتماع، شادروان پروانه اسکندری از سخنرانان اصلی بود که بعدها با زندهیاد داریوش فروهر ازدواج کرد. در اولین ۱۶ آذر بعد از انقلاب شاید با شکوهترین اجتماع دانشجویی در دانشگاههای ایران برگزار شد.
*زمینههای شکلگیری و دلیل اصلی و ضرورت تاریخی تأسیس انجمن اسلامی دانشجویان را در بخش اول اشاره فرمودید. در طی این سالها عملکرد این تشکل را چگونه ارزیابی میکنید؟
تا پیروزی انقلاب، انجمنهای اسلامی هویت تاریخی خود را حفظ کردند و ضمن تأکید بر نقش فرهنگی و اجتماعی خود، در مقاطع حساس در عرصه عمومی نقش آگاهیبخشی خود را نیز ایفا میکردند. بعد از انقلاب و انقلاب فرهنگی عملاً انجمنهای اسلامی در کنار و در خدمت قدرت قرار گرفتند و به تدریج، از هویت تاریخی خود فاصله گرفتند. در این دوران، بر اساس مقررات، فقط انجمنهای اسلامی دانشجویان که وابسته به دفتر تحکیم بودند و اساسنامههای آنها مورد تأیید وزارت علوم و دانشگاه بود اجازه فعالیت داشتند و به بقیه گرایشهای سیاسی فرصت فعالیتهای قانونی داده نمیشد. در اوایل دهه هفتاد، به تدریج انجمنهای اسلامی دانشجویان به خاطر نقد عملکرد گذشته خود بعضاً مبانی اعتقادی خودشان ضعیف شد و بیشتر به عنوان یک بستر که فعالیت اجتماعی داشته باشند، در انجمنها حضور پیدا میکردند. این موجب شد که نه تنها به انجمنهای اسلامی بلکه به کل جنبش دانشجویی ضربه وارد شود. با توجه به این شرایط یعنی بعد از سال ۷۸ ضربات سنگینی به انجمنها وارد شد. به طوری که انجمنها عملاً نقش زیادی نمیتوانستند داشته باشند.
توصیه ما به دانشجویان این بوده و است که انجمنها باید هویت تاریخی خود را حفظ بکنند، یک عضو رسمی انجمن اسلامی دانشجویان واقعاً باید دانشجو و مسلمان باشد و اعتقاد اسلامی داشته باشد و انجمن باید فضایی برای رشد شخصیت فکری و اجتماعی و اعتقادی اعضایش ایجاد کند. اگر اعضای انجمن اسلامی دانشجویان در قبل از انقلاب توانستند نقش مؤثری داشته باشند برای آنکه در دوران دانشجویی شخصیت اجتماعیشان رشد پیدا میکرد و هم در مورد مسائل فرهنگی-اجتماعی و هم در مورد مسائل سیاسی مطالعه میکردند. وقتی دکتر چمران یا دکتر یزدی به خارج از کشور رفتند یا خود من که در سال ۱۳۴۱ به خارج از کشور رفتم، هر جا که رفتیم مولد بودیم و توانستیم برای تأسیس انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا و آمریکا یا نهادهای سیاسی و اجتماعی مؤثر عمل کنیم و به رغم فشارهای سیاسی و محرومیتها و فرایندی که در آن دوره طی شد تا آخرین روز حیاتشان همان اعتقادات را حفظ کردند و ایستادند و مقاومت کردند. امروز هم ایستادهاند و در همان راستا عمل میکنند. شما تفاوتی در آقای دکتر یزدی امروز و دکتر یزدی دهه ۱۳۳۰ نمیبینید. طبیعتاً رشد کردهاند و به هنگام شدهاند اما، همان دکتر یزدی هستند. مهندس سحابی همان مهندس سحابی بود و از هویت تاریخی خود جدا نشد و گسست شخصیتی پیدا نکرد و از ۶۰ سال عملکرد خود دفاع و اسنادش را منتشر میکند و سربلند هم هستند. مورد بعدی این است که اگر فضای سیاسی جامعه ما طوری است که بقیه نگرشها نمیتوانند به طور قانونی جایگاهی و فرصتی برای فعالیت داشته باشند، انجمن میتواند میزبان آنها باشند، بدون آنکه هویت خود را از دست بدهند. آنها هم در بحثهای آزاد شرکت کنند و دیدگاههای مختلف خود را مطرح نمایند. آنها میتوانند تریبون آزاد بر پا کنند و از اساتیدی که دیدگاههای مختلف دارند، به طوری که تک صدایی نباشد، استفاده نمایند. انجمن میتواند نقش میزبانی داشته باشد اما، نباید بی هویت باشد چون بی هویتی آن هم به انجمن ضربه زده است و هم بقیه جریانها نتوانستند نقش مؤثری داشته باشند. این یک مسئله اما، جنبش دانشجویی وابسته به اعتقادات افراد نیست. همه کسانی که در دانشگاه دانشجو هستند باید بتوانند درسازمانهای دانشجویی حضور داشته باشند و در چارچوب انتخابات دموکراتیک، نمایندههای خود را انتخاب کنند. در درون جنبش دانشجویی، انجمنهای اسلامی دانشجویان و بقیه نهادهای مدنی با نگرشهای متفاوت هم میتوانند فعالیت داشته باشند و با همدیگر در تعامل باشند.
مثالهای تاریخی مانند بحث عبور از خاتمیکه در یک دورهای مطرح شد و بحثهای مشابه این موضوع، همان چپرویای است که در انجمنها به وجود آمد. آنها جایگاه خود را تشخیص ندادند و بحث عبور از خاتمی و عبور از قانون اساسی و حتی بحث عبور از اسلام را مطرح کردند. مطالبی را گفتند که با هویت فعالیت دانشجویی و انجمن اسلامی، همخوانی نداشت.
انجمن اسلامی دانشجویان و یا جنبش دانشجویی که میخواهند در دانشگاه فعالیت کنند مگر میتوانند خارج از مقررات عمل کنند؟ ما به اتکای همین قانون اساسی و مقررات است که میتوانیم حرفهایمان را بزنیم. اگر شما از آن عبور کنید، چیزی برای هویت حقوقی انجمنها و نهادهای مدنی دانشجویی باقی نمیماند. جنبش دانشجویی جنبش قانونمندی است و در چارچوب مقررات و قانون عمل میکند. این ناپختگی دانشجویان ما بود که شعارهایی بیرویه دادند و خارج از حرمت و ظرفیت جنبش دانشجویی زمینه سرکوب خود را فراهم کردند. اگر انجمنها میماندند و در چارچوب قانون و از نقاط قوت خود استفاده میکردند هم نقد میکردند و هم فضای دانشگاه را منفعل نمیکردند که دانشجویان جرأت نکنند وارد مسائل فرهنگی و اجتماعی و سیاسی بشوند. این، نقدی بر عملکرد دفتر تحکیم وحدت در آن سالهاست و دانشجویان در ساختن یک استراتژی برای آینده، آن خطاها را نباید تکرار کنند.
دقت کنید! جنبش دانشجویی یک جریان رونده است. شما چهار سال در دانشگاه هستید و بعد از چهار سال افراد جدید میآیند و این افراد نمیتوانند در جایگاه یک حزب سیاسی باشند و کاری که احزاب میکنند بخواهند انجام دهند. در این دوران، وظایف اصلی دانشجو تحصیل است. اگر جنبش دانشجویی زمینهای را فراهم کند که دانشجو نتواند به تحصیل خود ادامه دهد، این بزرگترین ظلم به دانشجوست و در کنار علم و دانش شکلگیری شخصیت اجتماعی دانشجویان الزامی است. اما شما نمیتوانید چپروی کنید و به خاطر مسائل سیاسی آن بخش اصلی را جدا کنید و بعد از فارغالتحصیل شدن هم به لحاظ اجتماعی شخصیت توانایی بشوید و هم علمی. این یکی از نکاتی است که باید به آن توجه شود و دانشجویان نگاه روشنی به آن داشته باشند و اگر اشتباهاتی در گذشته بوده، تکرار نکنند.
*جنبش دانشجویی بعد از دروان اصلاحات، از سال ۸۴ تا کنون چه سرنوشتی داشته است؟
بعد از چپ رویهای جنبش دانشجویی در دوران اصلاحات و هزینههایی که به دولت آقای سید محمد خاتمی وارد ساخت، در دوران هشت ساله دولت آقای احمدینژاد ضربات سنگینی بر جنبش دانشجویی وارد شد و بیش از سه هزار نهاد مدنی که در دوران اصلاحات در دانشگاهها به وجود آمده بود، منحل شد. در آن دوره، انجمنهای دانشجویی به تدریج تعطیل و فعالان دانشجویی نیز به صورتهای مختلف از ادامه تحصیل محروم شدند. از سال ۹۲ و در دولت آقای دکتر روحانی، با توجه به برنامههای اعلام شده، انتظار و شوق جدیدی در فضای دانشجویی دانشگاهها پدید آمد. تلاش گستردهای برای بازگشت دانشجویان و اساتید اخراجی به دانشگاهها به عمل آمد و جمع زیادی موفق شدند. در چنین شرایطی «شورای احیای انجمنهای اسلامی سراسر کشور» تشکیل شد. در دوره وزارت آقای دکتر فرجی دانا و سرپرستی دکتر نجفی در وزرات علوم و آموزش عالی اقدامات خوبی برای رفع موانع فعالیت انجمنهای دانشجویی به عمل آمد اما، پس از برکناری دکتر فرجی دانا به رغم تلاش گسترده دانشجویان برای رفع موانع فعالیت قانونمند و آزاد انجمنهای دانشجویی و ملاحظات و خویشتنداری، همچنان محدودیت و فشار بر انجمنهای اسلامی و فعالان دانشجویی ادامه دارد و این شرایط نه تنها اعتماد دانشجویان را نسبت به دولت منتخب کاهش داده است بلکه هزینههای سنگینی را متوجه کیفیت مدیریت آینده کشور ساخته است. زیرا این نارضایتی دانشجویان در دوران تحصیل دو پیامد قطعی در پی داشته است. از یک سو، موجب مهاجرت گسترده نخبگان دانشجویی به خارج کشور شده است و از سوی دیگر، فارغالتحصیلان چنین شرایط دانشگاهی که شخصیت اجتماعی آنها رشد نکرده باشد، هرگز نمیتوانند مدیران توانمندی برای اداره آینده کشور باشند.
منبع: هفته نامه دولت و ملت – ۱۶ آذر ۹۵ (مهرداد محمدی)